شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2

شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2

شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2

شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2

شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2
شهادت و مدح حضرت ام البنین س - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – علی ذوالقدر شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطم

اشعار وفات حضرت ام البنین(س) – علی ذوالقدر

 

شد شاملم دعای سحرهای فاطمه

روشن شدم به نور قمرهای فاطمه

تاج سر منند گهرهای فاطمه

اولاد من کجا و پسر های فاطمه

 

هستند هر چهار پسر نوکر حسین

 

شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند

قسمت نبود زودتر از این فدا شوند

حالا بناست راهی دشت بلا شوند

حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند

 

جای گلایه نیست، فدای سر حسین

 

عهدی است بین ام بنین و خدای خود

غیر از رضای دوست نخواهم برای خود

من دل نبسته ام به دل بچه های خود

اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود

 

عباس من فدای علی اصغر حسین

 

علی ذوالقدر


تعداد بازديد : 192
جمعه 06 فروردین 1395 ساعت: 9:40
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار وفات حضرت ام البنین(س) شوق پرواز در هوای حسین مادر عشق مبتلای حسین گر چه گفتی کنیز زهرایی

اشعار وفات حضرت ام البنین(س)

 

شوق پرواز در هوای حسین

مادر عشق مبتلای حسین

 

گر چه گفتی کنیز زهرایی

مادری کرده ای برای حسین

 

گفتی ام البنین صدات کنند

گفتی ام البنین فدای حسین

 

پسرت را معرفی کردی

اوست نیروی دست های حسین

 

حاصل زندگی ات  با مولا

شعر نابیست در رثای حسین

 

شعر نابی که چار مصرع داشت

با مضامین کربلای حسین

 

هر چه را که به دست آوردی

همه را ریختی به پای حسین

 

نخل امید تو به خاک افتاد

خبرش را بشیر خواهد داد

 

خبری آمد و خبر پیچید

خبر کشتن قمر پیچید

 

در تمامی شهر قبل خبر

بوی صحرای شعله ور پیچید

 

علم افتاد و بین کرب و بلا

ضجه طفل خون جگر پیچید

 

سر عباس را به نیزه زدند

بین زنها همین خبر پیچید

 

چه سری روی نیزه بند نشد

نوک نیزه به موی سر پیچید

 

سرش افتاد چند باری تا

نیزه اش از سر گذر پیچید

 

نیزه دارش همین که راه افتاد

از روی نیزه باز ماه افتاد

 

پرده محملی کشیده شد و

ماه از پشت ابر دیده شد و

 

دید ام البنین چو زینب را

رنگ از صورتش پریده شد و

 

زینب آغاز روضه خواندن کرد

سخن از گریه ها بریده شد و

 

گفت مادر که جات خالی بود

زینبت جان به لب رسیده شد و

 

پسرت را همین که چشم زدند

چشمش از تیر ها دریده شد و

 

دست هایش که از بدن افتاد

قد آقای تو خمیده شد و

 

خبر کشتن ابالفضلم

بین نا مردمان شنیده شده و

 

در نبود یل بنی هاشم

شعله در خیمه ها طنیده شد و

 

معجر گاهواره غارت شد

زیور دختران کشیده شد و

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 485
جمعه 06 فروردین 1395 ساعت: 9:40
نویسنده:
نظرات(0)
پیشکش به حضرت ام البنین(س) و همه مادران و همسران شهدا شمیم عطر گل یاس در حرم پیچید و قلب ها شده روشن

پیشکش به حضرت ام البنین(س) و همه مادران و همسران شهدا

 

شمیم عطر گل یاس در حرم پیچید

و قلب ها شده روشن در آستانه عید

پرنده‌ها همه از راه دور برگشتند

بهار با چمدانی پر از شکوفه رسید

درخت، پیرهنی از شکوفه پوشیده است

شکوفه‌های بنفش و شکوفه‌های سفید

هزار دشت بنفشه... هزار لاله‌ی سرخ

شکفته با نفس گرم دختر خورشید

بهار آمده با عطر پرچم عباس

پر از هوای شقایق شده است سال جدید

بهار با همه گلهای تازه آمده است

به دست بوسی و دیدار مادران شهید

به احترام زنی که شکسته قامت او

شبیه کوه از اندوه چار سرو رشید

بهار، بوی گل سرخ با خود آورده است…

که یادمان نرود زنده است یاد شهید

 

 

مریم سقلاطونی


تعداد بازديد : 213
جمعه 06 فروردین 1395 ساعت: 9:37
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-روضه حضرت عباس(ع) به تیغی حیف گیسویت گسستند دو بازویت دو بازویت گسستند از آنجایی

حضرت ام البنین(س)-روضه حضرت عباس(ع)

 

به تیغی حیف گیسویت گسستند

دو بازویت دو بازویت گسستند

از آنجایی که من بوسیده بودم

بمیرم هر دو اَبرویت گسستند

***

انیس گریه هایم را گرفتند

توانِ دست و پایم را گرفتند

کمانی تر شدم از زینب افسوس

سرِ پیری عصایم را گرفتند

***

بهارم را چه سان پاییز و کردند

دلم را از غمت لبریز و کردند

سرت ای کاش رویِ نیزه می ماند

تو را از مرکبی آویز و کردند

***

غمت راهِ نفس بر سینه بسته

ترک بر چهره ی آیینه بسته

زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من

ببین عباس دستم پینه بسته

***

از آن سرو علی بنیاد و صد حیف

از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف

دو دستی که عصای پیریم بود

خداوندا ز تن افتاد و صد حیف

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 309
جمعه 06 فروردین 1395 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-روضه حضرت عباس(ع) خونه ی من که خونه ی مراده خدا بهم اینجا علی رو داده چار تا غلام آ

حضرت ام البنین(س)-روضه حضرت عباس(ع)

 

خونه ی من که خونه ی مراده

خدا بهم اینجا علی رو داده

چار تا غلام آوردم اینجا واسه

دو تا خانوم و دو تا آقا زاده

 

برا دو خورشیدش یه ماه آوردم

برای خیمه تکیه گاه آوردم

روزی که عباسم و دید علی گفت

برای دختراش سپاه آوردم

 

اما زدند آینه رو شکستند

دلای سنگی سرش و شکستند

دلیل داره اگه زمین می خورم

آخه عصای پیریم و شکستند

 

میگن که خیمه ها کفن ها شدند

با سیلی غرقِ خون دهن ها شدند

یه چند تا دخترام رسیدن ولی

دیدم شبیهِ پیر زن ها شدند

 

اَمون از این موهای خاکستری

از این همه گُلای نیلوفری

عباسم و حسینم و گرفتند

نه مادرم نه حتی نامادری

 

دست رو دلم نذار دلم کبابه

شبیه روی سوخته ی ربابه

تا وقت مردنش همش می پرسید

چرا نذاشتن پسرم بخوابه

 

ربابه و روضه ی ما سه شعبه

میگه زدید ولی چرا سه شعبه؟

فرقی داره شیر خواره با علمدار

فرقی نداره نیزه با سه شعبه؟

 

دست رو دلم نذار دلم شکسته

رو مشکِ پاره لخته خون نشسته

خونَش خراب شه خونم و خراب کرد

هر کی به نیزه ها سرت رو بسته

 

غلام آقات شدی ابالفضل

سایه سادات شدی ابالفضل

هر کسی سهمی از تو رو کند و برد

بد جوری خیرات شدی ابالفضل

 

تیر و چطور با زانوهات کشیدی

فاطمه رو به قتلگات کشیدی

چطور با دستی که نداشتی مادر

چادرشو و روی چشات کشیدی

 

عاقبت انتظار تو سر اومد

سرت زمین نخورده مادر اومد

نذاشت که روی نیلی رو ببینی

تیری که از پشت سر تو اومد

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 255
جمعه 06 فروردین 1395 ساعت: 9:36
نویسنده:
نظرات(0)
اگر بوسم غبار پای او را با جبین ،،بهتر که پیدا شد میان خاک پایش از نگین بهتر برای عزت شاگردی او مریم

اگر بوسم غبار پای او را با جبین ،،بهتر
که پیدا شد میان خاک پایش از نگین بهتر

برای عزت شاگردی او مریم آماده است
برای خدمتش از حضرت روح الامین بهتر

اگر خوانده است زینب مادرش قطعا بدین معناست
ندیده بعد زهرا مادری از او زمین بهتر

دم عیساییش باب الحوائج سازد از عباس
کجا پیدا شود از سفره ی ام البنین بهتر

زمین گیرش شدم با لقمه ای نان و نمک دیگر
مرا رفتن نمی آید از این خانه،، ،همین بهتر


حسین واعظی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 221
چهارشنبه 09 دی 1394 ساعت: 10:53
نویسنده:
نظرات(0)
مادرم در گوش من خوانده است:”یا ام البنین” ذکر من تا روز محشر هست:”یا ام البنین” هرکسی که توبه اش د�

مادرم در گوش من خوانده است:”یا ام البنین”
ذکر من تا روز محشر هست:”یا ام البنین”

هرکسی که توبه اش در محضر ربّ شد قبول
قبل از آن در زیر لب گفته است:«یا ام البنین»

 

مستجاب الدعوه شد هرکس که در این روزگار
بر گدایان درت پیوست یا ام البنین!

ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم…
…هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین!

هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند
نوکر عباس تو دربست یا ام البنین!

در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو
دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین!

فرق او را با عمودی تا دم ابرو شکافت
آن «حکیم بن طُفِیلِ» پست یا ام البنین!

خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید
دست زینب را کسی می بست یا ام البنین!

بعد عباست برای غارت اهل حرم
حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین!

گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی
حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین


مهدی علی قاسمی


تعداد بازديد : 205
یکشنبه 18 مرداد 1394 ساعت: 10:38
نویسنده:
نظرات(0)
مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است پس از این بابت به تو حس قرابت می کنم قوم و اجدادم همه عبد و غلام�

مثل زهرا مادرم هستی و نامت فاطمه است
پس از این بابت به تو حس قرابت می کنم

قوم و اجدادم همه عبد و غلامت بوده اند
بین مردم افتخار از این اصالت می کنم

تا ابد با دشمنان تو عداوت می کنم
تا ابد با نوکران تو رفاقت می کنم

نوکری زیر علم میرفت و گفتی ای جوان
روز محشر از تو من حتما شفاعت می کنم

ارمنی ها بی شمار از معجزاتت گفته اند
گاهی از اوقات بر آنها حسادت می کنم!

یا أبافاضل دخیلک…ذکر هر روز و شبم
حل مشکل های خود با این عبارت می کنم

چای ریز و نوکر دربست فرزند تو أم
چای می ریزم ولی دارم عبادت می کنم

هر کجا که روضه ی عباس باشد می روم
من میان روضه احساس سعادت می کنم

التماست می کنم جانِ حسین فاطمه
تا جواز کربلای خویش را حتمی کنم

در دلم افتاده بی بی کربلایم می بری
در دلم افتاده سقا را زیارت می کنم

در میان روضه چشمانم اگر گریان نشد
بعد هیأت تا سحر خود را ملامت می کنم

مردک پستی عمود خویش بالا برد و گفت
من خیال شمر از عباس راحت می کنم

دختری گریان صدا می زد میان خیمه ها
عمه سقا رفت…من فکر اسارت می کنم

 

شاعر:علی سپهری


تعداد بازديد : 203
پنجشنبه 08 مرداد 1394 ساعت: 11:31
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)- دودمه پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین الدخیل ام البنین مادری کردی تو بر نسل ام�

حضرت ام البنین(س)- دودمه

 

پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین

الدخیل ام البنین

مادری کردی تو بر نسل امیرالمومنین

الدخیل ام البنین

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 1111
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:46
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود منال ام بنی�

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

گمان مکن پسرت ناتنی‌برادر بود

قسم به عشق، کنارم حسین دیگر بود

منال ام بنین و ببال از عباس

تو شیرمادر و شیر تو شیرپرور بود

سقوط قلعه‌ی خیبر اگر به نام علی‌ست

فرات، خیبر دیگر؛ یل تو حیدر بود

ز شام تا به سحر دور خیمه‌ها می‌گشت

که ماه هاشمیان بود و مهرپرور بود

به لرزه بود از او پشت هفت‌پشت ستم

یل تو یک‌تنه یک تن نبود، لشگر بود

به جای دست روی چشم خویش تیر گذاشت

ببین که تا به چه حدی مطیع رهبر بود

اگر فتاد روی خاک می‌شود پرپر

ولی گل تو روی شاخه بود و پرپر بود

 

علی انسانی

 


تعداد بازديد : 162
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:45
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین زینب آن نی

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین

آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت

از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد

ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین

من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت

تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین

گفت راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست

از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین

در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟

شکر ، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین

مادر آن است که یار غم زهرا بشود

پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین

پسرانم همه بودند سپرهای حسین

سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین

آب اگر ریخت ز مشک پسرم ، شرمنده...

آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین

مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم

او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین

مادرت آمد و دست پسرم را بوسید

عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین

محمود ژولیده

 


تعداد بازديد : 235
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:45
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-ماجرای مرد فقیر گویند فقیری به مدینه به دلی زار امد به در خانه ی عباس علمدار زد ب�

حضرت ام البنین(س)-ماجرای مرد فقیر

 

گویند فقیری به مدینه به دلی زار

امد به در خانه ی عباس علمدار

زد بوسه بر ان درگه و استاد مؤدب

گفتا به ادب با پسر حیدر کرار

کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم

بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم

بر خرجی یکساله ی خود هدیه ی بسیار

گفتا به زنان ام بنین مادر عباس

با سوز دل سوخته و دیده ی خون بار

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید

بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

خود سائل هر ساله ی عباس من است این

عباس دل ازرده شود گر برود زار

دادند بدو زیور و زر هر چه که می بود

از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار

سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد

بگذاشت ز غم چهره به دیوار

گفتند همه هستی این خانه همین بود

ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار

آن سائل دلباخته چنین گفت :

کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار

بر من در این خانه گدائیست بهانه

من عاشق عباسم ، نه عاشق دینار

من امده ام بازوی عباس ببوسم

من در پی گل روی نهادم سوی گلزار

هر سال زدم بوسه بر ان دست مبارک

هر بار شدم محو رخ صاحب این دار

یک لحظه بگوئید که عباس بیاید

باشد که برم فیض از ان چهره دگر بار

ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون

گفتند : فروبند لب ای مرد گرفتار

ای عاشق دلسوخته ای محو رخ دوست

ای سائل دلباخته ، ای طالب دیدار

دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر

ماهی که تو دیدی به زمینگشت نگونسار

ان دست کزو خرجی یکساله گرفتی

شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار

سر بر سر نی ، دست جدا ، تن به روی خاک

لب تشنه ، جگر سوخته ، دل شعله ای از نار

این طایفه هستند در این خانه سیه پوش

این خانه بود در غم عباس عزادار

این مادر پیری که قدش گشته خمیده

سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار

این مادر دلسوخته ی چهار شهید است

گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار

این مادر عباس همان ام بنین است

دادند بنینش همه جان در ره دادار

سوگند به ان مادر و ان چهار شهیدش

بگذر ز گناه همه ای خالق غفار

 

غلامرضا سازگار

 


تعداد بازديد : 335
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب مثل او در زمین نباشد کس بر علی همنشین نباشد کس محرم مرتضی پس از زهرا غیر ام

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

مثل او در زمین نباشد کس

بر علی همنشین نباشد کس

محرم مرتضی پس از زهرا

غیر ام البنین نباشد کس

 

ادبش بی مثال در دنیا

عشق او بی نظیر بر مولا

در میان زنان شهر ، فقط

اوست مقبول حضرت زهرا

 

اوست دلدار ساقی کوثر

دامنش ماه هاشمی پرور

گر چه گفته منم کنیز علی

اوست زهرای دیگر حیدر

 

چقدر ناله اش شرر دارد

چقدر آه در جگر دارد

مادری که به جای جای دلش

داغ یک کربلا پسر دارد

 

پسرانی همه امام شناس

همگی با ادب ، پر از احساس

بین آنها یکی شده چون ماه

که بود ساقی حرم عباس

 

گفت روز وداع که : عباسم

خوش قد و قامتم ، گل یاسم

نکند بی حسین برگردی

من به جان حسین حساسم

 

می روی کربلا ابوالفضلم

غرق شور و نوا ابوالفضلم

نزد زهرا و مرتضی آنجا

روسپیدم نما ابوالفضلم

 

روضه اش بوی فاطمه دارد

هق هق و گریه ، همهمه دارد

هر که گرید برای ام بنین

روزی از شاه علقمه دارد

***

ناصر شهریاری

 


تعداد بازديد : 205
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:43
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب به بستر خفته بانویی حزینه دراوج غربت و غم در مدینه به سینه دارد او یک باغ ل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

به بستر خفته بانویی حزینه

دراوج غربت و غم در مدینه

به سینه دارد او یک باغ لاله

شده قوت و غذایش آه و ناله

ز لال  اشک ، خون در دیده دارد

ز دوران خاطری رنجیده دارد

بود ام الادب دریای احساس

به روی سینه دارد داغ عباس

بقیع دارد به خاطر نوحه هایش

به گوش جان رسد سوز نوایش

کشیده نقش ها بر روی خاکش

ز قبر چهار ماه تابناکش

اگر گل های او نور دو عینند

همه قربانی راه حسینند

مدینه از غمش ماتم سرا شد

به جنت فاطمه صاحب عزا شد

بود طاهر عیان از تربت او

حدیث غصه ها و غربت او

 

 

ابوالفضل آردیان طاهری


تعداد بازديد : 149
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:42
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب ای که نامت زینت عرش برین ماه با نوی سماوات و زمین فاطمه نامی و هم ام البنین

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

ای که نامت زینت عرش برین

ماه  با نوی سماوات و زمین

فاطمه نامی و هم ام البنین

قوت قلب امیر المومنین

خوانده ای خود را کنیز فاطمه

در عمل ثابت نمودی بر همه

عشق و ایمانت نه از احساس بود

در کلامت عطر ناب یاس بود

راحت جان تو خیر الناس بود

افتخارت حضرت عباس بود

او گل یاس گلستان ولاست

بچه شیر بیشه شیر خداست

بذل و ایثار و کرم در خون تو

عفت و شرم و حیا مرهون تو

تا ابد عشق و وفا مدیون تو

جود و احساس و ادب مجنون تو

بحر تقوا را توزیبا گوهری

نخل ایمان علی را باوری

آمدی در بیت مولا دیده تر

این چنین گفتی به حیدر پشت در

منتی بگذار ای خیرالبشر

فاطمه دیگر نخوانم تاج سر

همسر قانونیت هستم ولی

من یتیمان را کنیزم یا علی

یا علی من خاک راه زینبم

نام زهرا ذکر جاری بر لبم

بر در دولت سرایت حاجبم

عاشقم دلبسته ی این مکتبم

من به درگاه تو شاه عالمین

خادمم بر مجتبی و برحسین

آری آری تو دلاور مادری

بحر ایمان را تو زیبا گوهری

سرفراز از امتحان داوری

همسر عشق آفرین حیدری

فخر طاهر این بُود روی زمین

شد غلام کویت ای ام البنین

 

ابوالفضل آردیان طاهری


تعداد بازديد : 209
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:41
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی والا تبار فاطمه ام البنین روح وقار کوکب برج ولایت نام توست

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

السلام ای بانوی والا تبار

فاطمه ام البنین روح وقار

کوکب برج ولایت نام توست

یک جهان حجب وحیا درجام توست

عشق وایمان واله وشیدای تو

شد وفا مجنون ادب لیلای تو

سروقامت قامت افتاده گی

در تواضع غایت دلداده گی

تو ارادت را به جان باورشدی

بعد زهرا همسر حیدر شدی

زابتدا گفتی به آوای جلی

من کنیز خانه ات هستم علی

من ز شور عشق در تاب و تبم

آستان بوس قدوم زینبم

یاعلی باشد برایم افتخار

مجتبی را گر شوم خدمتگزار

گر مرا باشد تمام عالمین

می کنم قربانی راه حسین

فاطمه بودی شدی ام البنین

آیتی در صدق و ایمان و یقین

شد پدیددار از تو گوهرهای عشق

جان نثار مکتب والای عشق

نخل جانت جاری احساس شد

خاتم انگشترت عباس شد

در طواف کعبۀ روی حسین

باب حاجت شد به خلق عالمین

آری آری ای وفا را اعتبار

داغها دیدی ولیکن استوار

مرغ جانت شد بسی در ابتلا

سوخت بال و پر تو را در کربلا

دربقیع بودی هماره نوحه خوان

گرچه شد گلهای باغ تو خزان

لیک بودی سوگوار نور عین

ذکرجاری برلبت بودی حسین

شعرطاهرراوی احساس توست

عاشقانه عاشق عباس توست

 

ابوالفضل آردیان طاهری

 


تعداد بازديد : 155
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:39
نویسنده:
نظرات(0)
بمناسبت شهادت خانم ام البنین س طیار نوری، آسمانی در زمینی انگشتر عرش حقیقت را نگینی مام ابوفاضل اب�

بمناسبت شهادت خانم ام البنین س

طیار نوری، آسمانی در زمینی
انگشتر عرش حقیقت را نگینی
مام ابوفاضل ابالفضل آفرینی
دردی کش غمنامه ی سلطان دینی
از جنس عشقی ، هاله ای ابریشمینی
تو آبروی جنتی ، خلد برینی

تو همسر مولا امیرالمومنینی

یاد شما هستیم ما با هر بهانه
از پنج شمس آسمان داری نشانه
خاک بقیع دام است و عشق توست دانه
تیر خدا را سوی ما کردی روانه
باید نوشت از تو هزاران دل ترانه
اما بمیرم که نداری چایخانه

در زیر نور آفتاب آتشینی

سرمایه ی جودی ، کریمان را پناهی
از تو ندیده هیچ چشمی اشتباهی
زن های عالم را چراغی نور راهی
حجب و حیا را پایگاه و تکیه گاهی
آموزگار چار نور و چار ماهی
اما بمیرم که نداری بارگاهی

از دید مولا بعد زهرا بهترینی

لبهای مولا هرم دستت را چشیده
دخت علی از تو بجز خوبی ندیده
عرش از هوای تو نفسهایی کشیده
چون کنگراتش در مزارت آرمیده
یاد تو صدها بوالادب را آفریده
زهرا ز روح خویش در روحت دمیده

تو مایه ی فخر دل روح الامینی

کوثر ز دستانت بسی ساغر گرفته
حق الیقینت عرش را در بر گرفته
طیر الفلک از خاک پایت پر گرفته
دنیا تو را از دامن اختر گرفته
روح نماز از قامتت محشر گرفته
از چه حریمت رنگ نیلوفر گرفته

در اکتفای لقمه ای نان جوینی

ام الوفا هستی ادب را آسمانی
کشتی عشق مرتضی را بادبانی
تو که برای زینبین آرام جانی
گریه نکن انقدر با قد کمانی
تو که حریم عشق را خود پاسبانی
سینه نزن آخر تو بی تاب و توانی

ای آنکه زهرایی و زهرایی ترینی



جعفر ابوالفتحی


تعداد بازديد : 131
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:38
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام البنین(س)-مصائب السلام ای بانوی نیکو سرشت فاطمه ام البنین یاس بهشت نور حق شد از جمالت منجل�

حضرت ام البنین(س)-مصائب

 

السلام ای بانوی نیکو سرشت

فاطمه ام البنین یاس بهشت

نور حق شد از جمالت منجلی

بعد زهرا یار و غمخوار علی

بحر ایمان را تو گوهر پروری

مادر ماه و سه زیبا اختری

تو سن عز و شرف در دست توست

ساقی جود و کرم پابست توست

چشمه سار عشق جان بوتراب

همسفر با نور برتر ز آفتاب

در کلامت عطر و بوی یاس بود

خاتم انگشترت عباس بود

او وفا را اعتباری تازه داد

او ادب را نام پر آوازه داد

او سپاه عشق را سر لشکر است

ساقی امّا از همه تشنه تر است

او ارادت را ز تو آموخته

نور ایمان را چنین افروخته

او سراپا عاشق دلدار بود

بر وفای عهد خود پادار بود

چشم و دست و سر فدای یار کرد

عقل را مات چنین ایثار کرد

تا که آمد کاروان از کربلا

در مدینه قبله ی اهل ولا

چون شدی آگه ز حال نور عین

ذکر جاری بر لبت بودی حسین

نرد جان خویشتن را باختی

زینبت دیدی ولی نشناختی

گفت مادر من که در تاب و تبم

آری آری دختر تو زینبم

تا شنیدی قصه های داغ را

قصه های باغبان و باغ را

این چنین گفتی به آوای جلی

کو گل باغم حسین ابن علی

گفت زینب آن صفای عالمین

کشته شد مادر غریبانه حسین

در یم خون غوطه ور شد پیکرش

شد جدا از تن ز ضربت ها سرش

داغ فرزندان اگر بر دل نشست

داغ مولا قامت سروت شکست

بعد از آن شد بیت الحزانت بقیع

همنوا  و دل پریشانت بقیع

سوخت سر تا پای طاهر از غمت

بسکه جانسوز است حزن و ماتمت


تعداد بازديد : 187
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:32
نویسنده:
نظرات(1)
اصغر چرمی این بانوی روضه خوان دلش پر شرر است از مرحمت همسر خود با خبر است شاید که دم مرگ ببيند او ر�

 

این بانوی روضه خوان دلش پر شرر است
از مرحمت همسر خود با خبر است


 شاید که دم مرگ ببيند او را
تا لحظه ی ارتحال چشمش به در است

اصغر چرمی

 


تعداد بازديد : 199
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:29
نویسنده:
نظرات(0)
علیرضا خاکساری بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود بانگاه لطف

 

بار دیگر قافیه "یا فاطمه جان" میشود
شاد از آنم طبع شعرم خرج جانان میشود


بانگاه لطف تو من صاحب دیوان شدم
شاعری غافل شود از تو، پشیمان میشود


چهره ی زهرایی ات همواره ثابت میکند
هر که "زهرایی" شود خورشید تابان میشود


مادر باب الحوائج خانه ات دارالشفاست
ارمنی در روضه های تو مسلمان میشود


آب کردی قلب سنگی را میان نوحه ات
دشمنت هم پای این مرثیه گریان میشود


پا به پای ناله ی جانسوز هر روز رباب
فکر و ذکرت مشک آب و کام عطشان میشود


هر کجایی که سکینه "أين عمی" سر دهد
ورد لبهای تو میدانم "حسین جان" میشود


لطمه بر خود می زنی مردم تماشا میکنند
پاشو بانو ورنه دیگر راه بندان میشود


 "با لبی تشنه سرت را از قفا... ای نور عین"
اینقدر با خود نخوان زینب پریشان میشود


بچه هایم را فدای بچه هایت میکنم
زحمتی که داده ام اینگونه جبران میشود!؟


"یااباالفضلی" بگویی حضرت ام البنین!
درد هر کس که دخیل آورده درمان میشود
****
مادر عباس های بی نظیر عالمی
یک نفر از نسل تو "عباس دوران" میشود

 

علیرضا خاکساری

 


تعداد بازديد : 159
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:28
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 10
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف