ولادت امام جواد ع - 4

ولادت امام جواد ع - 4

ولادت امام جواد ع - 4

ولادت امام جواد ع - 4

ولادت امام جواد ع - 4
ولادت امام جواد ع - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام جواد(ع)-ولادت عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست د

امام جواد(ع)-ولادت

 

عید میلاد است میلاد جواد ابن الرضاست

خرّم از رویش زمین و روشن از نورش فضاست

داد ذات کبریا ریحانه را ریحانه ای

کز شمیم روح بخش او دو عالم را صفاست

آمد آن ماهی که صد خورشید شد پروانه اش

تافت آن مشعل که نورش نور حُسن ابتداست

بحر مواج سه دُر، درّ گران هشت بحر

چار امّ و پنچ حسّ و شش جهت را مقتداست

نام نیکویش جواد، آبا و ابنایش جواد

سر بلند از بذل دست لطف او، جود و سخاست

اوست آن ریحان ریحانه کز بوی خوشش

مشک افشان تا قیامت دامن باد صباست

گر چه در برج ولایت گشته خورشید نهم

در حقیقت اولین نور جمال کبریاست

جود را نازم که حتی خازن باغ بهشت

دست از جنّت کشیده بر سر کویش گداست

او جواد اهل بیت و ما گدای اهل بیت

کار ما عجز و گدایی، کار او لطف، عطاست

بر فقیر انفاق کردی پیش تر از آن که گفت

بر گدا اعطا نمودی بیشتر از آن چه خواست

هر که در کویش گدا شد، ما گدای کوی او

هر که از راهش جدا شد، راه ما از او جداست

تربتش بیت الله و بیت الرّسول است و بقیع

کاظمینش هم نجف هم سامره هم کربلاست

حاجت ار داری بگو با او که نجل فاطمه است

درد اگر داری بیار این جا که این ابن الرّضاست

داشت مأمون، ماهی کوچک نهان در دست خویش

گفت با چشم خدا این چیست کاندر دست ماست

داد چون پاسخ ورا از ماهی و از ابر، ویم

دید او در سن طفلی عالم از ارض سماست

سر نهم بر پای او سر را چه قدر و قیمتی

جان فشانم در رهش جان را کجا اجر و بهاست

نام زیبایش محمّد چهره، مرآت الرّسول

کنیه اش آمد تقی خود خلق را کهف التقاست

گرد راه کاظمین خوش تر از مشک و عبیر

خاک زوّار حریمش بهتر از آب بقاست

نی عجب گر در طفولیت امام خلق شد

او امام خلق عالم پیش تر از پیش هاست

عرش و فرش و دوزخ و حنّت به حکمش پایبند

آدم و حور و پری، جن و ملک را پیشواست

آن که فرمودش امام هشتمین روحی فداک

هر چه مدح من رسا باشد به وصفش نارساست

من نمی گویم خدا باشد ولی گویم که او

جلوه اش بی ابتدا و رحمتش بی انتهاست

فیض بخشد از دمش بر آدم و جن و ملک

هر که را بر آستان قدس او دست دعاست

خلق عالم را چراغ رهنما خواهیم بود

تا که فرزند رضا ما را امام و رهنماست

صد چو عیسی آستان بوس حریمش با ادب

صد چو موسی خادم بیت الولایش با عصاست

هر که رو گرداند از او کلّ طاعاتش هدر

وآن که سر پیچد زحکمش جمله اعمالش هباست

بحر لطفش همچو بحر رحمت حق موج زن

دست جودش همچنان دست علی مشکل گشاست

ای که دست سائلت باشد به فرق نه فلک

وی که خاک زائرت درد و دو عالم را دواست

دست من خالیست اما کفّ جود تو پر

کار من باشد گدایی کار تو جود و سخاست

من گدایم من گدایم تو جوادی تو جواد

جود از آن جوادست و گدایی از گداست

من نه جنّت خواستم نه حور خواهم نه قصور

جنّت و حور و قصور من فقط مهر شماست

گر ندارد مهر تو زاهد زفاسق بدتر است

طاعت هر کس که دشمن با تو شد مثل زناست

گر شود در کعبه، خصمت کشت راه خدا

باز بر پیشانی اش بنوشته، این خصم خداست

پای شوم تیرگی، بر ساحت ما چون رسد

چارده مهر جهان افروز، پیش روی ماست

چارده ماه فروزان چارده خورشید نور

چارده اختر که هر یک را دو صد شمس الضّحاست

چارده مرآت داور، چارده تصویر حق

چارده کعبه که در دامانشان کوه صفاست

هر که را از دامن اینان شود کوتاه دست

آتشش گِرد سراست و دوزخش در زیر پاست

بار معبود! تو می دانی که مرغ روح من

معتکف در کاظمینِ آن شه ارض و سماست

گر چه دورم از حریمش، هست قبرش در دلم

سینه ام را از فروغش یک جهان نور و ضیاست

تا مرا در سینه باشد مهر فرزند رضا

هم تو خوشنودی و وهم پیغمبرت از من رضاست

تا که "میثم" را زبان در کام و جان در پیکراست

با زبان شعر بر این خاندان مدحت سراست

 


تعداد بازديد : 107
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:41
نویسنده:
نظرات(0)
خوش آن زمان که گدا سمت شاه رو بکند وَ سر به زیر شبی کسب آبرو بکند پُر از نمازِ زیارت از اشک چشمانش

خوش آن زمان که گدا سمت شاه رو بکند

وَ سر به زیر شبی کسب آبرو بکند

پُر از نمازِ زیارت از اشک چشمانش

گرفته آب و فقط نیّت وضو بکند

نشسته قبله مقابل، کسی به هیبت عشق

دو رکعت از سرِ اخلاص و آرزو بکند

تمام آنچه که ثبت است بر جریده ی جان

به دست شاهِ جهان داده جستجو بکند

شبیه کهنه لباسی که وصله میخواهد

گرفته ذهن مرا تا کمی رفو بکند

فدای فرش نشینی که عرش میداند

به غمزه عالم افلاک زیر و رو بکند

خدا نشسته به رخ میکشد زمانی که

به اشتیاق، گدا سمتِ شاه رو بکند

مرضیه عاطفی/ سمنان


تعداد بازديد : 105
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:23
نویسنده:
نظرات(0)
نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر نهمین نور دمیده است زمین بی تا

نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر

با همین عمر کمش سایه شود بر سر شهر

نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است

پسر حضرت ارباب خودش ارباب است

نهمین جود رسیده است گداها شادند

خبر آمدن عشق به هم می دادند

چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟

سومین دفعه ی دنیاست محمد دیده

نور چشم پدری بعد چهل سال رسید

و چهل سال پدر طعنه ی بسیار شنید

آخرین شام ازین چلّه ی تار آمده است

ماهی از دامن خورشید به بار آمده است

آمده بار امامت بکشد بر دوشش

یاوه گویان همه ساکت، و پدر مدهوشش

علم از درک مقامات پسر جا مانده

دهن شهر از این معجزه ها وا مانده

خردسال است ولی مثل پدر تابیده است

تکه ی آینه ای رو به روی خورشید است

دهم ماه رجب آمده خورشید نهم

حالت شهر شده مثل شب سیزدهم

مژده دادند مریدان که مراد آمده است

نهمین حیدر کرار، جواد آمده است


یکی یک دانه شدی دلبر بابا شده ای

خوش به حال دل رعیت که تو آقا شده ای

بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده

در دل مثنوی ام شوق غزل پیچیده

زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است!

ناز بنیاد کن این مشتری ات آماده است

سرم از بابت بیعانه نثار قدمت

در ره عشق شما سخت ترین هم ساده است

تو جواد بن رضا بنده غلام بن غلام

هر که در خانه ی تو گشته غلام آزاده است

خاک نعلین شما اوج کمالات من است

اعتباری هم اگر هست نگاهت داده است

پر زده مرغ خیالم پیِ اوج آمده است

زیر پاهای شما خسته شده است افتاده ست

آسمان حرمت مثل خراسان آبی است

آبی کاشی ات از گنبد گوهرشاد است

پنجره های ضریحت سوی مشهد باز است

پشت هر پنجره یک پنجره ی فولاد است


کاش یک بار بیفتد گذرم سمت شما

چه مسیری است مسیر سفرم سمت شما

هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است

بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است

شاعر: داود رحيمي


تعداد بازديد : 123
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 22:24
نویسنده:
نظرات(0)
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج ما حاجت محضیم و شما باب حوائج ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم این ق
ای آمد و رفت دل ما سمت تو رایج

ما حاجت محضیم و شما باب حوائج

ما آمده ایم از کرمت بال بگیریم

این قصه ی دل را همه دنبال بگیریم

تا در طمع و بخل و حسد گیر نیفتیم

روزی بنما آنچه که گفتیم و نگفتیم

بخشیدی و دستم تو بهانه که ندادی

هر کار کنی آخرش آقا تو جوادی

حالا تو و این دست دل ما که دراز است

درب حرم از لطف بروی همه باز است

از فقر نشستیم که باران برسانی

بر سفره ی این بی سر و پا نان برسانی

باید ز در خانه ی تو رزق بگیریم

خوشحال از آنیم که ما قشر فقیریم

افتاده به پایت دل و بر فیض تو بند است

هرگز نخورد آب زمینی که بلند است

ای کاش که در ساحلتان موج بگیریم

یک جرعه بنوشیم و فقط اوج بگیریم

تا حال و هوای حرمت باز بیاییم

با پا که نشد ، با پر پرواز بیاییم

این شعر لبالب همه اش شرح فراق است

این ماه رجب یکسره صحبت ز عراق است

حالا که دو دستم به ضریحت نرسیده

میلم طرف پنجره فولاد کشیده

پابوس رضا زائر و پابوس تو هم هست

در طوس رضا جلوه ی ملموس تو هم هست

باید درٍ آن خانه نفس چاق نماییم

در باب جواد حرم اطراق نماییم

یک شعبه در ایران زده ای جود بگیریم

تا اذن دخولی ، ز شما زود بگیریم

ظرفی بدهی تا پدرت پر کند آن را

اندیشه ی ما خوب تفکّر کند آن را

ما نذر شما روضه ی ماهانه گرفتیم

از لطف و عنایات شما خانه گرفتیم

ای کاش به بالا برسم ، کج نروم من

حیف است تو آقای منی ، حج نروم من

شاید بشود گفت که شاهانه گداییم

بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم

بیتی بده از گریه معطّر شود آقا

این طبع برایم نکند شرّ شود آقا

این طبع مرا سمت مدینه بکشانید

ابیات مرا محضر زهرا برسانید

در انس عمیق تو به مادر سخنی نیست

یک جلوه ، حدیثی ز روایات بزنطیست

از کودکیت گریه کن فاطمه بودی

در کوچه ای از شهر که در زمزمه بودی -

دستت به دل خاک چونان تیشه فرو رفت

چشمان ملیح تو در اندیشه فرو رفت

وقتی پدرت آمد و اینگونه تو را دید

از علّت اندیشه ی پر حزن تو پرسید ...

گفتید : مراعات زن و کوچه نکردند !!!

با مادر ما ، حضرت زهرا س چه نکردند !!؟

ما اشک ز چشمان پر از فیض تو داریم

ای کاش که تا آخر این عمر بیاریم

شاعر: مجتبي كرمي


تعداد بازديد : 119
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 22:18
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-ولادت و شهادت باده را تا آخرش سر می کشم آسمانی می شوم پر می کشم همچو مِی می خواست

امام جواد(ع)-ولادت و شهادت

 

باده را تا آخرش سر می کشم

 آسمانی می شوم پر می کشم

 همچو مِی می خواستم یک دل شوم

 با اجازه، گر شود، دعبل شوم

 او پدر را می ستاید من پسر

 او ز جان گفت است من هم از جگر

 لیک شعر ما کجا آقا کجا

 ذکر افلاک است ما اُحصی ثنا

 ما کجا و صحبت از مدح امام

 سیر تا خورشید روی پشت بام؟

 ما کجا و باده های سلسبیل

 دست ما کوتاه خرما بر نخیل

 سائلی بودم که تو ره دادی ام

 من مریض عشق، مادرزادیم

 لکنتم را رفع کن در این رسا

 باز می گویم که لا اُحصی ثنا

 ای تو آقازادۀ خورشید طوس

 روح و جان حضرت شمس الشموس

 گوشه ای ز آب لبت نهر رجب

 حوض کوثر! سید عالی نسب!

 السلام ای حضرت باب المراد

 باب حاجات تمام این بلاد

 یا رئوف بن رئوف بن رئوف

 یا کریم و یا جواد و یا عطوف

 ای به گهواره مسیحا را امام

 ای مسیح بن مسیحا! السلام

 شد مسیحا خاکبوس بر درت

 مریم عذرا کنیز مادرت

 بی سبب لیلا به تو مجنون نشد

 بی سبب روی تو گندم گون نشد

 التماس چشم چشمه سارها

 برکت و روزی گندم زارها

 سفره های نان به زیر دین توست

 رنگ گندم ها از این رو عین توست

 برکت از میلاد تو لبریز شد

 عشق لایزرع چه حاصل خیز شد

 کار مژگان بلندت شد شکار

 از دل صیدت درآوردی دمار

 دل به یک لحظه شود تسلیم تو

 امر کن تا جان شود تقدیم تو

 پیشکش بر غمزه، سر آورده ام

 زخم می خواهم، جگر آورده ام

 زخم تو کار مسیحا می کند

 زخم تو دردم مداوا می کند

 السلام ای درد و درمان رضا

 السلام ای وصلۀ جان رضا

 بوسه بر کفش تو زد یک پیرمرد

 می گرفت از روی نعلین تو گرد

 گرد کفشت خاک یا این که زر است

 سرمۀ چشم علی جعفر است

 دستخط آمد برای تو ز طوس

 نامه را بر دیده بگذار و ببوس

 نامه شرح غصه ی هجران توست

 شرح دلتنگی بابا جان توست

 میوۀ قلب پدر عمرت بلند

 سر سلامت باشی از شر و گزند

 شد دلم تنگ و ز دوری تو چاک

 یا جواد بن علی روحی فداک

 کاش بابای تو در آن حجره بود

 زهر بود و جسم تو زرد و کبود

 یک کبوتر پر شکسته در قفس

 سخت تا کام تو می آمد نفس

 پشت در کف بود و سوت و هلهله

 در میان آسمان ها زلزله

 بین حجره بال و پر می خورد زخم

 تشنه بودی و جگر می خورد زخم

 تشنه بودی آب را بر خاک ریخت

 خاک بر روی سرش افلاک ریخت

 قلب بابای خراسانی شکست

 دیده ات را دست زهرا تا که بست

 باز هم بی احترامی بر امام

 می شود تشییع جسمت تا به بام

 کاش می بردند جسمت با عبا

 ای علی اکبر به روی بام ها


تعداد بازديد : 145
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:52
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-مناجات خون شد از غم دلِ خدا جویم درد بسیار و نیست دارویم می فشانم سرشك و می گویم ی

امام جواد(ع)-مناجات

 

خون شد از غم دلِ خدا جویم

درد بسیار و نیست دارویم

می فشانم سرشك و می گویم

یا جواد الائمه ادركنی

سینه ای پُر شرار دارم من

دل و جانی فكار دارم من

دو جهان با تو كار دارم من

یا جواد الائمه ادركنی

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راهِ من منتهی به چاه شده

یا جواد الائمه ادركنی

خسته و دلشكسته و زارم

گره افتاده است در كارم

جز به كویت كجا پناه آرم؟

یا جواد الائمه ادركنی

ای كه روح عبادتی ما را

عذر خواهِ قیامتی ما را

جانِ زهرا عنایتی ما را

یا جواد الائمه ادركنی

تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جواد الائمه ادركنی

دردِ من را دوا كنی چه شود؟

حاجتم را روا كنی چه شود؟

قسمتم كربلا كنی چه شود؟

یا جواد الائمه ادركنی

عزت عالمین می خواهم

نجف و كاظمین می خواهم

طوفِ قبر حسین می خواهم

یا جواد الائمه ادركنی

من كه چون شمع بر فروخته ام

از غم غربت تو سوخته ام

چشم بر رحمتِ تو دوخته ام

یا جواد الائمه ادركنی

همسرت كرد نامراد تو را

ساخت مسموم از عناد تو را

ای كه خوانده پدر جواد تو را

یا جواد الائمه ادركنی


تعداد بازديد : 407
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:51
نویسنده:
نظرات(0)

امام جواد(ع)-مدح و ولادت

 

ساکن کاظمین گویا از سمت «باب الجواد» می آید

چون شهابی که روی دامانش، نور در امتداد می آید

عهد فرزند با پدر این است، می شود زائرش به رسم ادب

این هم از طرز احترامش هست، موقع بامداد می آید

دست بر سینه برده می گوید: «السّلامُ علیک یا سلطان»

« وَ علیکَ السّلام » از مرقد، بال بر بال باد می آید

زائری دلشکسته می فهمد، کاظمینی شده هوای حرم

نه فقط او که هر چه زائر هست ، با همین اعتقاد می آید

آمد و با کرامت قدمش، دل هر سنگ غرق شادی شد

بانگ از عمق جانشان برخاست، این که «خیر العباد» می آید

دست در دست پنجره فولاد، فلج و کور را مداوا کرد

دیدمش سوی صحن گوهرشاد، آن گُهَر شادِ شاد می آید

باز یک روز ساکن مشهد، می رود مرقد پدر وَ پسر

«السّلام علیکُما» گفته، سمت « باب المراد » می آید

***

آخر شعر می رسم حالا، می رسم با دو چشم خون پالا

نذر آن گنبد این قد و بالا، بر لبم «إن یکاد» می آید

 

 


تعداد بازديد : 123
یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
امام جواد(ع)-ولادت امشب به شبستان ولایت قمر آمد خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد طوبـای تمنـای رضـا

امام جواد(ع)-ولادت

 

امشب به شبستان ولایت قمر آمد

خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد

طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد

در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد

میـلاد جـواد ‌بـن جـواد بـن جـواد است 

این باب مراد است مراد است مراد است 

خیزید که امشب شب شادی و سرور است

خیزیـد کـه میــلاد تجلی گــه نــور است

هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است

از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است

رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب

یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟

این موهبت و لطف خداداد، مبارک

بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک

این عید بود بر همه اعیاد، مبارک

میـلاد جـواد بـن ‌رضا بـاد، مبارک

جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب

قرآن به روی دست رضا باز شد امشب

سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی

کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی

جان همگـان در قـدمش باد فدایی

جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی

در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید

ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید

ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش

ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش

ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش

ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش

این باب کرم، باب دعا، باب مراد است

والله جواد است جواد است جواد است

ای چشم رضا محـو تماشای جمالت

جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت

خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت

میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت

بالیده رضا لحظه ‌به ‌لحظه به وجودت

مشهورتر از کـل امامان شده جودت

داده است خداوند به فضل تو گواهی

در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی

دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی

مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طفولیتت ای عالِم عالَم

علم ازل و علـم ابد بود مجسم

زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم

نه زادۀ اکثم که تمام علما هم

تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید

قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم

هرجا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم

موری سـر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گناهم را دانستی و دانی

آنی ز دل خویش نراندی و نرانی

هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت

سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت

امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت

ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خـود هم درِ این خانه نبندی

من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم

هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم

یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم

از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم

ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی

باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

 


تعداد بازديد : 223
جمعه 27 اردیبهشت 1392 ساعت: 8:27
نویسنده:
نظرات(0)
ماخشكساليم و شما باران مايي درياي لطف و فضل بي پايان مايي وقتي كه اسم فاطمه روي لب ماست بوي تو

ماخشكساليم و شما باران مايي

درياي لطف و فضل بي پايان مايي

 

وقتي كه اسم فاطمه روي لب ماست

بوي تو مي آيد، يقين مهمان مايي

 

شاگرد درس تو كرامت پيشه گان اند

استاد درس مكتب عرفان مايي

 

  هركس كه باشد منكرت پست است اما

من مطمئنم اينكه تو، قرآن مايي

 

آنكس كه با تو رفت بيراهه نرفته

دركشتي فيض خدا، سكان مايي

 

ازلطف و احسان شما، ازعلم و جودت

بي پرده مي گويم شما ايمان مايي

 

تو در دل خوبان عالم جاي داري

زيرا كه نور ديده سلطان مايي

 

چشم و چراغ هشتمين ماه خدايي

يعني كه فرزندعلي موسي الرضايي

 

آنقدركه چشمان زيباي تو ناز است

مانند سجاده به طاق عرش باز است

 

وقتي كه اسم تو مي آيدآسمان هم...

...با ذكرنامت غرق در سوز و گداز است

 

يك دوقدم بردار كه عالم ببيند

خاك زمين ازگامهايت دلنواز است

 

روزقيامت مي شود فهميد اين را :

هركس كه قدري با تو باشد سرفراز است

 

ماراهم از حال دعايت جرعه اي ده

آقا امامت كن بيا وقت نماز است

 

مرغ سحر ديشب تمام ذكرش اين بود

نام جواد از روز اول چاره ساز است

 

وقتي كه تو روبه خدا غرق دعايي

انگار كه حيدر كنار جانماز است    

 

 مارا بخر تا كه براي تو بمانيم

روزيمان كن تا گداي تو بمانيم

  

در هر نگاه تو صفارا مي توان ديد

قطعا علي موسي الرضا را مي توان ديد  

 

درنيمه شبهاي خدايي تو آقا

هرشب سرشك ربّنا را مي توان ديد

 

آقا بجان نوكرانت كفر اين نيست

درچشمهاي تو خدا را مي توان ديد

 

دست گدا وقتي كه سوي تو دراز است

لطف امام مجتبي را مي توان ديد

 

هرشب كنار سفره ات خضر و كليم اند

چون حضرت خيرالنسا را مي توان ديد

 

عالم فقير دستهايت هست زيرا

درخانه تو انبيارا مي توان ديد

 

از آسمان كاظمين ازروي گنبد

گلدسته هاي كربلا را مي توان ديد

 

از صحن تو تا كربلا يك راه دارد

يك جاده اي كه نام ثارالله دارد  

 

مهدی نظری

 


تعداد بازديد : 245
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت: 6:50
نویسنده:
نظرات(1)
تو انتخاب خدايي براي فرداها ضمانت تو اميد حسينيِ ماها اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي نديده اند ش

تو انتخاب خدايي براي فرداها

ضمانت تو اميد حسينيِ ماها

 

اگر چه كودكي اما بزرگ دنيايي

نديده اند شبيه تو چشم دنياها

 

چه معجزيست به چشمان فاطمي ات كه

مسيح چشم تو جان ميدهد به عيسي ها

 

من از قبيله دردم،غلام زاده ي تان

تو از قبيله عشقي ز نسل اقاها

 

چه اهوانه مرا تا جنون كشاندي و

نوشته ايم يكي از تمام ليلا ها

 

هنوز زمزمه مادرم به گوشم هست

كه مي سرود شما را به جاي لالا ها

 

قسم به لحظهء بالا نشيني ات تا عرش

مرا ببر به حريمت در اوج بالا ها

 

ببر به سمت جنونم به عشق محرم كن

تمام سال مرا هفتم محرًم كن

 

طنين خنده تو تا به اسمان پيچيد

دل حسين به هر خنده تو ميلرزيد

 

بدون هيچ معطل شدن به دست پدر

دوباره اسم شما هم فقط علي گرديد

 

نشسته اند كنارت ذخيره هاي زمين

شده تجمع ماه و ستاره و خورشيد

 

فقط نشانِ بزرگيِ خانواده توست

كه پير و كودكتان اينچنين كرم داريد

 

چه كرده درس نگاهت كه اينچنين گشتند

مريد و شيفتهء تو مراجع تقليد

 

درست مثل دو دست گره گشاي عمو

خدا به دست تو باب الحوايجي بخشيد

 

در ارزوي علمداري ات كنار عمو

چه خواب ها كه برايت رباب خواهد ديد

 

عزيز من پسرم پا به راه خواهي شد

تو هم براي خودت يك سپاه خواهي شد

 

حماسه ي تو هنوز از زبان نيفتاده

توسلِ به تو از چشممان نيفتاده

 

تو قصه شبِ مادر بزرگ هاي كه

كرامت نفست از بيان نيفتاده

 

شعاع دلبري ات شاهزاده بي حد بود

كه اسمت از دهن اسمان نيفتاده

 

عروج سرخ تو محكم نمود راه غدير

چرا كه نام علي از اذان نيفتاده

 

نيامده به سفر ميروي مراقب باش

كه چشم شور پيِ كاروان نيفتاده

 

خدا كند كه دروغ است اينكه ميگويند:

چه بارها كه سرت از سنان نيفتاده

 

دوباره شاعر دلخسته مينويسد اين

دو مصرعي كه هنوز از دهان نيفتاده:

 

چه قدر زير گلويت سفيد و جذاب است

به قب قبت اثر بوسه هاي ارباب است 1

 

شاعر : حسن کردی


تعداد بازديد : 217
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت: 11:01
نویسنده:
نظرات(1)
ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی غیر تـو کس گـره از کار خـلای

ای که هنگام کـرم مظهـر الطاف خدایی

باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی

غیر تـو کس گـره از کار خـلایق نگشاید

که تو از عقده گشایان جهان، عقده‌گشایی

ز چه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی

بـه کجـا درد بیـارم؟ تـو طبیبـی تو دوایی

ز که حاجت طلبم غیر تـو ای بـاب حوائج

بـه کـه امیـد ببنـدم تـو امیـد دل مـایی

تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی

شـود آیـا کـه دم مـرگ بـه بالین من آیی

ای همـه آینــۀ آیــۀ تطهیــر، خــدا را

چـه شـود گـر دل آلـودۀ مـا را بربایـی؟

آمـدم دست توسـل به حریمت بگشایم

چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی

نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم

تو مگـر این کـه گذرنامه‌ام امضـا بنمایی

تـو مگـر از مـن افتـاده ز پـا دست بگیری

تــو مگـر زنـگ ز آیینــۀ قلبــم بزدایــی

ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیک‌تر از جـان

عجبــا در دل مایــی و ندانیــم کجــایی

بس‌که دنبال گدا دست عطای تـو دراز است

مشتبه گشته به قومی که تو محتاج گدایی

تو که بر چشم همـه پای نهی در دم مردن

خود در آن حجـرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟

اشـک بـر غـربت و مظلومی تو از چه نریزم؟

کـه غریـب استـی و فرزنـد غـریب‌الغربایی

گر ببرند ز هم روز و شب اعضای تو «میثم»

بـِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار، جدایی

استادسازگار


تعداد بازديد : 229
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(1)
تا از مژه ات تیر در ابرو بگذاری صد داغ نهان بر دل آهو بگذاری نه یوسف بی ظرفیتی تا که به بازار زیب
تا از مژه ات تیر در ابرو بگذاری

صد داغ نهان بر دل آهو بگذاری

نه یوسف بی ظرفیتی تا که به بازار

زیبایی خود را به هیاهو بگذاری

این گونه که موزونی و خوش، بین دو ابروت

هر شب به گمانم که ترازو بگذاری !

ای ماه جوان! بگذر از این سو که جهان را

انگشت عجب بر لب چاقو بگذاری

ای ماه جوان! آه ولی زود نباشد :

کامل نشده دست به زانو بگذاری؟!

وقت است که بنشینی و شب های جهان را

توصیف کنی، شانه به گیسو بگذاری

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 114
چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)
مارو تو صفاده به صفای صلوات.همراه ملک شوبه نوای صلوات. گلزار بهشت است بهای صلوات. گوی همه جاهست صدای

مارو تو صفاده به صفای صلوات.

همراه ملک شوبه نوای صلوات.
گلزار بهشت است بهای صلوات.
گوی همه جاهست صدای صلوات.
خواهی ک مشکلت شود آسان اینک.

بفرست برمحمدوآلش صلوات


تعداد بازديد : 385
سه شنبه 04 مهر 1391 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
سلام حضرت باران سلام یا مولا امام زاده ی سلطان سلام یا مولا گدا برای تو بودن بهانه می خواهد ظه

سلام حضرت باران سلام یا مولا

امام زاده ی سلطان سلام یا مولا

 

گدا برای تو بودن بهانه می خواهد

ظهور معرفتی عاشقانه می خواهد

 

شکوه حسن تو را آسمان نمی داند

سرود اوج تو را جز ملک نمی خواند

 

نگاه لطف تو را عالمی گدا بوده

فقیر منّت آیات هل اتی بوده

 

سحاب رحمت و رافت ، عطای بی منّت

جواد جود و کرم ، نور ذاتی عصمت

 

قنوت صبح دعا در نگاه شبهایت

نشسته خیره به هر لحظه ی تماشایت

 

به جان خریده ام آقا مدال دینت را

شکوه صبح طلایی کاظمینت را

 

رفیق نیمه شب از آسمان دعایم کن

برای صبح زیازت مرا صدایم کن

 

صدا کن ای تو مرا مقتدای زیبایی

سرود آبی گلواژه های دریایی

 

مدام معتکفم در حریم احسانت

نشسته ام به گدایی روح ایمانت

 

نشسته ام که امام الهدی مرا بخری

مرا خریده و تا وادی فنا ببری

 

شبیه رقص کبوتر کنار آینه ها

طواف می کنم این لحظه ها به دور شما

 

کنار شمع وجودت که حرف سرما نیست

تو هستی از چه بترسم که نار بر ما نیست . . .

 شاعر: وحيد محمدي


تعداد بازديد : 277
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 14:01
نویسنده:
نظرات(0)
آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند کودکی لبخند در دامان مادر میزند آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه

آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند

 

کودکی لبخند در دامان مادر میزند

 

آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را

 

و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند

 

***

 

این کودک نازنین امیر دلهاست

 

او باب مراد است و جواد ابن الرضاست

 

از آمدن او به محمد سوگند

 

خوشحال تر از امام هشتم زهراست

 

***

 

شد باز به روی خلق، باب برکات

 

ای غرق گنه رسید کشتی نجات

 

زن دست به دامان جواد و بفرست

 
 

بر احمد(ص) و آل او دمادم صلوات

***

ای روضه رضوان رضا ادرکنیآقای جوان هل اتی ادرکنی
در جود و کرم نیاورد مادر دهر
دستی به روی دست جواد ادرکنی

تعداد بازديد : 239
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 13:59
نویسنده:
نظرات(0)
مینویسم سر خط نام خداوند رضا شعر امروز بپرداز به لبخند رضا آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟ از

مینویسم سر خط نام خداوند رضا

شعر امروز بپرداز به لبخند رضا

آنکه با آمدنش آمده محشر چه کسی ست؟

از تو در آل نبی با برکت تر چه کسی ست؟

آنکه از آمدنش عشق بیان خواهد شد

" عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد "

آسمان! از سر خورشید تو خواب افتاده؟

یا که از چهره ی این طفل  نقاب افتاده؟

بی گمان حافظ چشمان تو ابروی تو بود

" دوش در حلقه ی ما قصه ی گیسوی تو بود "

آسمان از نفسش یک شبه منظومه نوشت

روزی شعر مرا حضرت معصومه (س) نوشت

عدد سائل این خانه زیاد است امروز

شعر وارد شده از باب جواد است امروز

باز با لطف رضا (ع) کار من آسان شده است

کاظمین دلم امروز خراسان شده است

دوست دارم که بگردم حرم مولا را

بوسه باران کنم از یاد تو پایین پا را

بنویسید که تقویم بهاری بشود

روز او روز پسر نام گذاری بشود

خالق از دفتر توحید جناس آورده

جهل این قوم چرا چهره شناس آورده؟

شک ندارم که از این حیله ی ابتر مانده

رو سپیدیست که بر چهره ی کوثر مانده

به رضا (ع) طعنه زدن جای تأسف دارد

گر چه یعقوب شده، مژده ی یوسف دارد

این جوان کیست که معنای قیامت شده است

سند محکم اثبات امامت شده است

گندمی باشد اگر رخ نمکش بیشتر است

با پیمبر (ص) صفت مشترکش بیشتر است

این جوان کیست که سیمای پیمبر (ص) دارد

بنویسید رضا (ع) هم علی اکبر (ع) دارد

اهلبیت آینه ی بی مثل قرآن اند

این جوان کیست که از خطبه ی او حیرانند؟

نسل در نسل، شما مایه ی ایمان من ید

من نفس می کشم از اینکه شما جان من ید

نزند دشمنت از روی حسادت نظرت

چند روزیست پریشان شدم آقا! پسرت...

غصه ای نیست اگر این همه دشمن دارد

پسرت حرز تو را تا که به گردن دارد

پسرت مثل علی(ع) بوده، امیر است امیر

پسرت چشمه ی جوشان غدیر است غدیر

آخر شعر من از قلب هدف می گذرد

کاظمین تو هم از راه نجف می گذرد

تا ز مولا ننویسیم ادب کامل نیست

چون که بی نام علی (ع) ماه رجب کامل نیست

یا علی (ع) یا اسد الله عنان دست تو است

جلوه کن باز یدالله جهان دست تو است

 شاعر: مجيد تال


تعداد بازديد : 209
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 13:58
نویسنده:
نظرات(0)
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش زمین برا

نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد
درست مثل زمان تولد زهرا
مدینه مثل زمین های مکه زیبا شد
هزار حظ منزه به دیده اش آمد
همین که چشم ستاره به روی تو وا شد
و آسمان اگر امروز این همه بالاست
به پای قامت طوبایی شما پا شد
صدای پای کریمانه تو می آید
دلم به پشت در خانه تو می آید
تو نور عشقی و حق آفتابتان کرده است
دعای سبزی و حق مستجابتان کرده است
میان خیل هزاران  هزار بخشنده
برای جود خودش انتخابتان کرده است
هزار و چهار صد سال می شود که خدا
مرا پیاله به دست شرابتان کرده است
تو را سرشته و ادغام کرده با قرآن
تو را نوشته و حالا کتابتان کرده است
قسم به کعبه برای شفاعت فرداست
اگر جواد الائمه خطابتان کرده است
خدا سرشته تو را تا که مثل نور کند
کریمی اش به کریمی تو ظهور کنتد
مسیح سبز نفس های تو حیاتم داد
شعاع نور ضریحت به جاده ام افتاد
برای آنکه خدا حاجت مرا بدهد
مرا نوشت و مرید  تو را نوشت مراد
به روی صفحه پیشانی ام ملائک تو
نوشته اند سگ خانه امام جواد
چگونه لطف نداری به این اسیری که
غلام حلقه به گوش تو بوده مادر زاد
صدای اول عشق و صدای آخر عشق
تمام عشقی و ای عشق خانه ات آباد
رسیده است به روی مهت سلام رضا
علی اکبر در خانه امام رضا
تو آمدی پی اکرام و هم نشینیمان
جواب عاطفه باشی به مستکینیمان
تو آمدی  ز طبق های آسمان پایین
و کردی از پی چشمانتان زمینیمان
چگونه دست توسل نیاوریم آقا
تو آمدی که همیشه گدا ببینیمان
توی تو ماحصل چله توسل ها
تویی شراب طهورای اربعینیمان
تویی که حق خدایی به گردنم داری
تو آفریده شدی تا بیافرینیمان
تو را جواد و مرا آفریده ات کردند
قتیل آن دو کمان کشیده ات کردند
نگاه بی مثلت از تبار خورشید است
ضریح چشم قشنگت مدار خورشید است
کواکب از جریان تو نور می گیرند
طلوع نور شما تا دیار خورشید است
تو انعکاس جمال امام خورشیدی
شبیه آینه ای که کنار خورشید است
همین که سردی مان رفت و فصل گرما شد
به گوش خویش سرودم که کار خورشید است
...
قسم به حرمت خاک زمین کرب و بلا
به ان دیار که مهپاره بار خورشید است
جواب کودک خورشید سر بریدن نیست
جواب نور گلوی سحر بریدن نیست
***علی اکبر لطیفیان***


تعداد بازديد : 305
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 13:58
نویسنده:
نظرات(0)
روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن

روزی که روی نفس خودم پا گذاشتم

دل را به پشت خانه ی تو جا گذاشتم

بیمار چشم تو دل من گشت و بعد از آن

یک سو دگر طریق مداوا گذاشتم

هر دلخوشی که عشق تو جایی در آن نداشت

آن را برای مردم دنیا گذاشتم

وقت عروج تا به مقام گدایی ات

پا روی شانه های مسیحا گذاشتم

 

زلفم گره به زلف تو خورده ست یا جواد

دل از دلم نگاه تو برده ست یا جواد

 

ای دلخوشی زندگی و حاصل رضا

دردانه ی رضا و عزیز دل رضا

چشم انتظار مرد غریبی نشسته بود

لطف خدا به یمن تو شد شامل رضا

میلاد تو سرور دل اهل بیت بود

ای از تو پر شده ز صفا منزل رضا

دیگر نیاز نیست به انگور زهر دار

حالا که خنده های تو شد قاتل رضا

 

سوگند می خورم که تو را دوست دارمت

یا حضرت جواد رضا دوست دارمت

 

خوشبو شدند با نفس تو گلاب ها

تاثیر یافتند ز چشمت شراب ها

اصلا بعید نیست ز دوزخ به امر تو

برداشته شوند تمام عذاب ها

ملک خصوصی تو و اجداد پاک توست

روی زمین وجب به وجب خاک و آب ها

هفتاد حرف علم فقط در کف شماست

گفتند از شما همه ی این کتاب ها

 

علم شما نبود ، دو عالم بنا نبود

خورشید و ماه و ارض و سما روی پا نبود

 

حق ، چشم من به شوق رخت آفریده ، تر

مرغوب تر ، هر آنچه بود آبدیده تر

هر کس که دید روی تو را جز خدا ندید

در حد خویش رنگ رخش شد پریده تر

زیبا ترین جمال اگر روی یوسف است

زیباتر است پیش تو دستش بریده تر

اقرار به ولایت تام تو کرده اند

در باغ میوه های لذیذ و رسیده تر

 

محصول های مزرعه ی سبز عترت ایم

محکوم به تحمل عمری محبت ایم

 

لطف تو گر نبود حیاتی نداشتیم

حتی به سفره نان بیاتی نداشتیم

نام تو را اگر که "محمد" نمی گذاشت

ما ذکر ناب چون صلواتی نداشتیم

روز جزا برای تجلی لطف توست

ورنه نیاز به عرصاتی نداشتیم

محشر خبر نبود اگر از حضور تو

ما که امید برگ براتی نداشتیم

 

روزی که دست ماست به دامان مادرت

آیا شود سری بزنی تو به نوکرت ؟

 

ای که به جود حق تو فقط مظهری جواد

همچون حسن تو ناز گدا می خری جواد

ابتر همان کسی ست که زخم زبان زده

کوری چشم کوردلان کوثری جواد

نه سال زیر سایه ی نور رضا فقط

کار تو بود از پدرت دلبری جواد

باید عصای پیری بابای خود شوی

باید کنی براش علی اکبری جواد

 

هر جا محاسن پدری هم سفید بود

گر داشت او پسر به دلش باز امید بود...

 

تو آمدی چراغ سرای رضا شوی

تو آمدی که صاحب دلهای ما شوی

تو آمدی نگفته به ماها کنی کرم

کی مایه ی خجالت دست گدا شوی ؟

با آن همه فضائل و جودت روا نبود

دور تو کف زنند و تو تشنه فدا شوی

هرگز سزا نبود سه روز و دو شب به خاک

بر پشت بام خانه تو بی جان رها شوی

 

صد شکر ، جسم پاک شما زیر پا نرفت

راست جدا نشد به روی نیزه ها نرفت

شاعر: رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 235
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 13:57
نویسنده:
نظرات(0)
به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع) با تو باید سفر به بالا کرد با تو باید نگه به عقبی کرد شکر ل

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)

با تو باید سفر به بالا کرد

با تو باید نگه به عقبی کرد

شکر لله خدای خوبی ها

 در دل من محبتت جا کرد

 

تا که سلطان شنید خنده ی تو

دیده ها را ز شوق دریا کرد

خنده های درون گهواره

در دل آسمان چه غوغا کرد

نور پاک ولادتت آقا

تیرگی را به کلی امحا کرد

مادرت تا به تو نظر انداخت

درب لب را به روی تو وا کرد

با ولای تو مادر هستی

نامه ام را چه زود امضا کرد

چون درون دلم محبت بود

خالقم نامه ی مرا تا کرد

این دلم با تو آشنا گشت و

پشت بر تمام دنیا کرد

تیر عشق و محبتت آقا

در دل من ببین چه کارا کرد

یک نظر بر کرامتت ارباب

چهره ام را ببین چه زیبا کرد

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

www.harame-shah.rozblog.com

شایسته است ذاکران اهل بیت (ع) بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشته باشند


تعداد بازديد : 223
پنجشنبه 11 خرداد 1391 ساعت: 7:41
نویسنده:
نظرات(0)
به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع) ای که عالم ز تو فروزان است ای که جامت به دست مستان است می،

به مناسبت میلاد امام جواد الائمه (ع)

ای که عالم ز تو فروزان است

ای که جامت به دست مستان است

می، ز جام ولای تو نوشم

چون ولای تو عین عرفان است

 

یا جواد الائمه ادرکنی

این دل من بدون سامان است

انقَدَر در شب ولادت تو

گریه کردم که دیده بی جان است

عاشقم عاشق جمال تو

تاب گیسو و زلف و خال تو

ابر بارانی دو چشم ترم

ای ولای تو گشته تاج سرم

یادی از کاظمین تو کردم

در مناجات هر شب و سحرم

کی شوم من کبوتر و از شوق

تا به بام حرم کمی بپرم

نذر کردم برای هیئتمان

از حریم تو پرچمی بخرم

تو جوادی و جود تو بسیار

دست اکرام تو بود پر کار

ای زبان عاجز از بیان شما

ای توان خدا توان شما

گشته ام از ته دلم آقا

عاشق عشق عاشقان شما

می خرم پس به قیمت جانم

معرفت را من از دکان شما

آرزویم بود به گوش خود

بشنوم نوکر از زبان شما

نوکرم نوکر غلام شما

پر کشیدم به سمت بام شما

حرکت پرچمت صفا دارد

فرش پایت چهل هما دارد

ای که موسی غلام دربارت

صد چو عیسی درت گدا دارد

نوکرت از شما در این شبها

التماس بسی دعا دارد

روی چشمم تو قیمتی بگذار

چشم خیسم چقدر بها دارد؟

گریه کردم به عشق میلادت

هستم آقا همیشه در یادت

سروده جعفر ابوالفتحی

حرم شاه - بزرگترین وبلاگ اشعار مذهبی

www.harame-shah.rozblog.com

شایسته است ذاکران اهل بیت (ع) بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشته باشند


تعداد بازديد : 153
پنجشنبه 11 خرداد 1391 ساعت: 7:41
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 7
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف