ولادت امام رضا ع - 2

ولادت امام رضا ع - 2

ولادت امام رضا ع - 2

ولادت امام رضا ع - 2

ولادت امام رضا ع - 2
ولادت امام رضا ع - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
امام رضا(ع)-مدح و مناجات بس که موج عاشقی اینجا تلاطم می کند هر کسی می آید اینجا دست و پا گم می کند تا

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

بس که موج عاشقی اینجا تلاطم می کند

هر کسی می آید اینجا دست و پا گم می کند

تا که با دست کریمت مشکلاتش حل شود

پیرمردی باز دارد نذر گندم میکند

تا که پای زائر تو می رسد باب الرضا

جای خود اول سلام از بانوی قم می کند

تا که می گیرد نگاه زائرت راه ضریح

آسمان دیده اش را غرق انجم می کند

آب سقاخانه داری یا که حوض کوثر است

گوئیا ساقی کوثر باده در خم می کند

جنس خاکت از طلا ، آقا نمازش باطل است

هر که با خاک سرای تو تیمم می کند

دست هر کس آمد و دامان لطفت را گرفت

کی دراز این دست دیگر سوی مردم می کند

بارها دیدم زبان اینجا نمی آید به کار

لال وقتی با زبان دل تکلم می کند

در کنار پنجره فولاد هر کس می رسد

کربلا را در خیال خود تجسم می کند

کربلایی هر که شد از باب شکر لطف تو

کربلا هم یاد تو ای ماه هشتم می کند

کربلا گفتم مرا یاد آمد از ان طفل که

با سه شعبه در گلو دارد تبسم می کند

 

ناصر شهریاری


تعداد بازديد : 201
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 11:00
نویسنده:
نظرات(0)
امام رضا(ع)-مدح و مناجات خورشید از وقتی که ریزه خوار گنبد شد از آسمان سوی زمین الطاف بی حد شد خورشی�

امام رضا(ع)-مدح و مناجات

 

خورشید از وقتی که ریزه خوار گنبد شد

از آسمان سوی زمین الطاف بی حد شد

خورشید هم مدیون شدو هر روز بعد از آن

ناچار از روی خراسان شما رد شد

باید که اسمش باب حاجت میشد آقاجان

از بس که از باب الجوادت رفت و آمد شد

آهوی نفسم وقتی از دام حرم در رفت

ضامن فراموشش شد و نا خواسته بد شد

خاک قدمگاه تو را بوسید لبهایم

بین قدمگاه و ضریح تو مردد شد

 

حسین محمدی


تعداد بازديد : 162
یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت: 10:59
نویسنده:
نظرات(0)
زایـــری آمـد دخــیـــل پنـجـــره فـــولاد شد تا دخیلی بسـت آنـجـا ، سـیـنـه اش آباد شد مـرغ روحــ

زایـــری آمـد دخــیـــل پنـجـــره فـــولاد شد
تا دخیلی بسـت آنـجـا ، سـیـنـه اش آباد شد
مـرغ روحــش در حـرم پــروانــه ی آزاد شد
با عـنــایـات رضــایــی عاقـبـت دلـشــاد شد
رحمت مـولا به زایـر بی حـد و انـدازه است
او رئوف است و در عالم شاه پر آوازه است

دوسـت دارم در حـرم مـن عقـده دل وا کنـم
با نـوای یـا علی مـوسـی الـرضــا نـجـوا کنـم
یا رضــا مـن آمـدم جـان بـهـر تـو اعـطا کنـم
ایـن دل گمـگـشـتـه را در نـزد تـو پـیــدا کنـم
آمــدم مــولا بگـیــرم چــنــگ بــر دامــان تـو
تا بگـیـرم من ضـمـانـت نامـه از دسـتــان تـو

خواب دیدم یک شبی صحن تو را جارو زدم
مثـل یک نـوری میـان عـرش تو سو سو زدم
مـن مـــوذن وار ، بــانـــگ ضـامــن آهــو زدم
ای طـبـیـبــم بـا دوایــت قـیــد هــر دارو زدم
با نگـاهــت درد هــا درمــان بگـیــرد یـا رضـا
حـالـت آشـفـتــه ام سـامـان بگـیــرد یـا رضـا

صحن تو دارالشفـای دردمنـدان است و بس
صحن تو معیار حج مستمنـدان است و بس
صحن تو چون جنه العلا و رضوانست و بس
صحن تو ارزنده اینگونه سلطان ست و بس
تـاج و تختـت کاش از غربـت تـو را در آورد
ایــن حـرم از هــر کجــا نـزد تـو نـوکــر آورد

بـه بـه از ایــن میـمـنـت تـا دلبـر جانی شدی
بــاعــث آبـــادی هــر کــنــج ویــــرانی شدی
سالـیـانـی هســت منـت کـرده ایــرانی شدی
در کـنــار مـا غـریـبـی؟؟ نه خـراسـانی شدی
خـوب شــد حـالا مـدینـه نیـستـی زآن آمدی
خـوب شــد آن را رهـا کـردی به ایـران آمدی

یا رضــا داری خـبــر ویـران شـده قبـر حسن
ای بـه قـربـــان مــزار خـاکــی و صـبـر حسن
تا ابــد نـفـریــن بــر هــر دشـمـن گـبــر حسن
مشهدت شمس است بارانیست هر ابر حسن
صحن صحن تو بهشتست و بزرگست و رفیع
یـا رضـا !! جـانــم به قــربــان امـامــان بقیع

می شود مرقـد بگویـم مـن نگویـم از حسـن
می شود گـنـبـد بگویـم مـن نگویـم از حسـن
می شود مشهـد بگویـم مـن نگویم از حسـن
نـه نـه من باید بگویم من نگویـم از حسـن؟!
مشـهـد و آن مـرقـد و آن گنـبــد افـلاکی اش
یک بقیع و سنگ و آن هم قبرهای خاکی اش

مشهـد و آن زرق و بـرق و آن همه آبادی اش
مشهـد و فـیـض حـضــور زایـر و آزادی اش
مشهـد و اشـک عـزا و خنـده هـای شادی اش
مشهـد و دارالـشـفـــا و پـنـجـره فـولادی اش
{محسـن}از اوصاف مشهد تا مدینه پرگرفت
زود بـــایـــد چــار قبـر بی حـرم را زر گرفت ،


سید محسن حبیب اله پور


تعداد بازديد : 185
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:36
نویسنده:
نظرات(0)
مسیر شعر من امشب به سوی ماه افتاد ز شوق…کودک قلبم دوید…آه…افتاد!! نشست تا که نگاهش به بارگاه افتاد

مسیر شعر من امشب به سوی ماه افتاد
ز شوق…کودک قلبم دوید…آه…افتاد!!
نشست تا که نگاهش به بارگاه افتاد
شکست بغض مرا و قلم به راه افتاد

هوا هوای گدایی ببین من بد را
دلم هوای تو کرده…هوای مشهد را

به روح مرده و بی جان من تو جان دادی
به تور عشق و جنون گیرم و تو صیادی
خراب شهر خراباتم و تو آبادی
دوباره یاد حرم،یاد صحن آزادی…

چه خاطرات خوشی من رقم زدم آنجا
کبوتر دل من،پر زده حرم آقا

تمام زندگیم نذر راه جانان است
نفس کشیدن من هم به عشق سلطان است
همان که تاج سر مردمان ایران است
و قبله گاه همه عاشقان خراسان است

هرآنچه غیر تورا در دلم هرس کردم
 چقدر طعم نبات تورا هوس کردم…

ببند بار سفر را و کوله را بردار
کبوترانه بزن پر به سوی او انگار
رسیده وقت گدایی رسید،وقت قرار
دوباره ساعت هشت و صدای سوت قطار

شب ولادت تو من مجاورت هستم
خیال میکنم امشب که زائرت هستم

به دست،کیسه ی گندم به سر هوای حرم
چه حس و حال عجیبی گرفته پای حرم
شنید گوش دلم…ناگهان صدای حرم
رسید شکرخدا در حرم،گدای حرم

تمام هوش مرا داده عشق تو برباد
وضو گرفتم و حالا نماز…گوهرشاد

حسین خیریان


تعداد بازديد : 141
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:35
نویسنده:
نظرات(0)
آیینه ی ذات کبریایی ای فخر بلاد آریایی ای مشتیِ گنبد طلایی تو تاج سر و بزرگ مایی خورشید زند پیش تو ز�

آیینه ی ذات کبریایی
ای فخر بلاد آریایی
ای مشتیِ گنبد طلایی
تو تاج سر و بزرگ مایی

خورشید زند پیش تو زانو
صَلَّیتَ عَلٰی ضامن آهو

رو زد به تو هر که کامیاب است
آبادی بی شما خراب است
دلتنگ جمالت آفتاب است
چون جد شما ابوتراب است

هستی ز ازل ز هستیِ توست
عالم همه کاردستیِ توست

در سایه ی لایزال سلطان
در صحن رئوف دستگیران
در بین قلمرو خراسان
شیطان برود، می آید انسان

اعجاز کنند پیروانش
یک پا نبی اند، خادمانش

عمریست که بر در رضاییم
ارثی ست که نوکر رضاییم
بیچاره ی خواهر رضاییم
مستاجر کشور رضاییم

ما رشته ی غیر پاره کردیم
چون خانه از او اجاره کردیم

در سینه ی خسته آه دارم
بیچاره شدم، گواه؟دارم
من جز تو مگر پناه دارم؟
ردّم نکنی،گناه دارم

تو بودی و من گناه کردم
کردم غلط اشتباه کردم

پاگیر امیر ملک طوسم
یا حضرت شاه دست بوسم
من خادمه زاده ی مجوسم
این رافت توست کرده لوسم

اربابیت آبرو به من داد
خوبیِ تو بود رو به من داد

رحمی به دو دیده ی ترم هست؟
حاجت که زیاد در سرم هست
آقا ! دم بخت خواهرم هست!!!
سلطان ! سرطان دخترم هست!!!

چندین گره خورده است کارم
آقا!پدر مریض دارم

درد آمده ام دوا بگیرم
زخم آمده ام شفا بگیرم
زود آمده ام که جا بگیرم
اصلاً ز تو کربلا بگیرم

روز آمده ام به شب نیفتد
امضای حرم عقب نیفتد

علیرضا وفایی


تعداد بازديد : 281
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:35
نویسنده:
نظرات(0)
به نام قبله ایرانیان به نام حرم به نام خادم و جاروکش و غلام حرم به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش به نا�

به نام قبله ایرانیان به نام حرم
به نام خادم و جاروکش و غلام حرم
به نام پنجره فولاد و لطف بسیارش
به نام این همه خیر علی الدوام حرم

به نام هر که حسادت کند به اقبال ِ
کبوتران بهشتی روی بام حرم
کسی نبود که ما را دهد پناه اما
هزار مرتبه قربان این مرام حرم
فدای میکده ی ما تمام میکده ها
هزار سال گذشت و پر است جام حرم
هزار رنگ عوض کرد روزگار اما
حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا

تو بیمه کرده ای آقا تمام ایران را
خدا نگیرد ازین مملکت خراسان را
به روی هر کس و ناکس در حرم باز است
نشد که بشکنی آقا غرور مهمان را
سلام بر حرمی که میان خود جا داد
میان آن همه مومن ، گناهکاران را
سلام بر تو همیشه گره گشایی کرد
سلام بر تو عوض کرد حال انسان را
به جز هوای حرم که به ما نمی سازد
به عالمی نفروشیم زیر ایوان را
برای عرض ارادت به ما وجود بده
برات مشهد ما را تو زود به زود بده

حرم پناه امیر و رعییت است آقا
همیشه دور و بر تو قیامت است آقا
پی علاج به جایی به جز حرم نروم
دوای هر غم و دردی زیارت است آقا
کنار پنجره فولاد تو همه دیدند
رسیدن به محالات ، راحت است آقا
میان آن حرمی که پر از ملائکه هست
نفس کشیدن ما هم عبادت است آقا
خدا کند که بمیرم نبیند این چشمم
که روبروی ضریح تو خلوت است آقا
کسی شبیه تو با من نکرد همراهی
همیشه از حرمت دست پر شدم راهی

منم امام رضایی منم خراب شما
نیازمند دعاهای مستجاب شما
منم همان که شب و روز می خورد غبطه
به سنگ های کف صحن انقلاب شما
خدا کند بشود قسمتم که جان بدهم
شبیه حضرت معصومه در رکاب شما
سلام داده ام آقا به سویتان هر شب
چه کرده ام نشنیدم شبی جواب شما
میان چاه زمانه نشسته ام عمری
خدا کند که به دادم رسد طناب شما
چه غم ازین همه غربت چه غم ز بی یاری
دلم خوش است همیشه تو دوستم داری

ندیده ایم کسی را به مهربانی تو
فدای این همه الطاف آسمانی تو
چشیده آهوی آواره هم مرامت را
بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو
بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند
چه خاطرات قشنگی ز میزبانی تو
بگیر تا به ابد دست آن جماعت که
نداده اند به ما یاد جز نشانی تو
بیا و قسمت ما کن لیاقت ریان
شویم محرم اسرار روضه خوانی تو
شکسته ایم و زمین گیر ،بال می خواهیم
دلی محرمی و اشک و حال می خواهیم

 


محمد حسین رحیمیان

 


تعداد بازديد : 213
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
این بار هم بیا و دو چشم تری بده بالم شکسته است تو بال وپری بده حالا که قصد کرده دلم در به در شود از آن

این بار هم بیا و دو چشم تری بده
بالم شکسته است تو بال وپری بده

حالا که قصد کرده دلم در به در شود
از آن شراب کهنه ی خود ساغری بده

ازمن مرا بگیر وخودت را به من بده
از من مرا بگیر و من بهتری بده

من سال های سال بدون تو مانده ام
بر آسمان بی کسی ام اختری بده

تا زنده ام حواله ی جایی نکن مرا
نعش مرا به دست کس دیگری بده

افسوس میخورم نشدم همجوار تو
پس افتخار خادمی و نوکری بده

جاروکش سرای توام “یا اباالحسن”

شکر خدا گدای توام “یااباالحسن”

در بین سینه شوق حریم تو بی حد است
اصلا تمام دلخوشی ام شهر مشهد است

وقتی که در حیاط حرم راه می روم
پایم به روی عرش و دلم روی گنبد است

پایم به غیر راه تو جایی نمی رود
عمریست درمسیر تو در رفت وآمد است

با دست خالی آمدن من که عیب نیست
با دست خالی ام بروم بر شما بد است

این آستان قدس به نام کسی ست که
سلطان طوس و عالم آل محمد است

یا حضرت “رضا” به دلم یک نگاه کن

حال مرا برای خودت رو به راه کن

محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 150
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:34
نویسنده:
نظرات(0)
این در همیشه روی سایل باز باز است آقای این خانه عجب مهمان نواز است این گنبد و گلدسته ها یک کارش این ا�

این در همیشه روی سایل باز باز است
آقای این خانه عجب مهمان نواز است

این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است

این گنبد و گلدسته ها یک کارش این است
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است

آهو شدن حتماً به کار ما می آید
دستان صاحبخانه تا مشغول ناز است

والله اقیانوس آرام ست اینجا
اینجا بیاید،هرکسی غرق نیاز است

ای دین و دل داده به کعبه رو نموده
برگرد سوی قبله هنگام نماز است

وقتی کلید کعبه را شیطان گرفته
حج خراسان بهتر از حج حجاز است

هنگام مردن شک ندارم او می آید
در انتظارش تا بیاید چشم باز است


از لحظه ی میلاد تا وقتی بمیریم
این در همیشه روی سایل باز باز است


قاسم احمدی


تعداد بازديد : 198
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
اگر می تراود زِ لبها علی اگر نعره دارم سراپا علی ندارد دلم قبله الا علی که دیدم خدا را فقط با علی خدا

اگر می تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی

خدا عالی است و مُعَلیٰ علی
بگو بعدِ بسمه تعالیٰ علی

اگر کوچه ی ما چراغانی است
اگر سقفِ این شهر بارانی است
اگر زُلفِ ما در پریشانی است
اگر حالِ ما باز طوفانی است
که ایران تمامش خراسانی است
که ما خاک هستیم بالا علی

اگر روزگاریست حالم بَد است
اگر لحظه هایم پریشان شده است
گره ها سراغم اگر آمده است
اگر غم به امروز ما سر زده است
علاجش فقط دیدن مشهد است
بخوان زیرِ ایوان طلا یا علی

بهشت است و نور است در این فضا
که سوءُ القَضا گشت حُسنُ القَضا
سراپا پُرم از دَمی جان فزا
چه امشب چه فردا چه روزِ جزا
علی ابن موسی الرضا المرتضیٰ
مرا کافی اینجا و آنجا علی

فقیری که اینجا به زحمت رسید
زیارت نخوانده به عزت رسید
سلامی نکرده سلامت رسید
دعایی نگفت و عجابت رسید
عنایت رسید و عنایت رسید
فقیر تو بود و شد آقا علی

حرم پُر شده از کبوتر رضا
ولی ما کلاغیم و بی پَر رضا
به ما حق بده پشتِ این در رضا
نداریم ما جای دیگر رضا
گرفته حرم بوی مادر رضا
نداریم جز تو به_زهرا_علی

شبی آمدم مثلِ بیچاره ها
نشستم کمی پیشِ فواره ها
گره خورده بودم چو آواره ها
اسیرِ قفس ها و دیواره ها
که ناگاه با بانگِ نقاره ها
براتِ مرا کرد امضا علی

چه بی منت اینجا دوا می دهند
نجف را در این صحنها می دهند
بگو کاظمین و… تو را می دهند
مدینه و یا سامرا می دهند
و پایینِ پا کربلا می دهند
امیری حسینٌ و مولا علی

اگر مُرده ام باز جانم دهید
اگر خواب هستم تکانم دهید
مریضم حرم را نشانم دهید
من از آنِ مولایم آنم دهید
کمی در حرم استخوانم دهید
مرا جای دیگر مبادا علی…

چه می چسبد اینجا جوابت دهند
و جا گوشه ی انقلابت دهند
در آن صحن باشی و آبت دهند
سرت رویِ زانو و خوابت دهند
و در خواب هم آفتابت دهند
چه می چسبد آری به رویا علی

اگر چشم اینجا به امید توست
سرِ سالِ ما هم شبِ عیدِ توست
در این سینه ها نورِ توحیدِ توست
فقط روشناییِ خورشید توست
و این روضه ها گیرِ تاییدِ توست
بخوان تا مُحَرم تو ما را علی

منم روبرویت علیک السلام
پُر از آرزویت علیک السلام
من و گفت و گویت علیک السلام
تو و اشک رویت علیک السلام
به یاد عمویت علیک السلام
تو هم داده ای دل به سقا علی

بخوان روضه ها را به اِبنِ الشَبیب
زِ تیری مَهیب و زِ شَیبُ الخَضیب
زِ آهی غریب و زِ خَدِالتَریب
زِ اَمَن یُجیبِ یتیمی غریب
بگو وا حسن وا حسینا علی


حسن لطفی


تعداد بازديد : 137
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:33
نویسنده:
نظرات(0)
طره مویی که افسون شد ، بُلندش می کنند زُلف مِشکین و چَلیپا را کَمَندش می کنند می برند و در حیاط خانه

طره مویی که افسون شد ، بُلندش می کنند
زُلف مِشکین و چَلیپا را کَمَندش می کنند

می برند و در حیاط خانه جایش می دهند
آن غزالی را که صیادان پسندش می کنند

بی سبب انگور نیشابور ما شیرین نشد
غوره تلخی که دستت خورد قندش می کنند
هر که منظور نظر شد در بساط عاشقی
بر درِ درگاه سلطان مستمندش می کنند
شعر درهم برهمی گفتم که دیدم در حرم
خادمان با آب و جارو ، بند بندش می کنند
پس تو دریا هستی و کانون امواج خودی
سوره عشقی که از سوی خدا نازل شدی
تو نبودی خانه ام را خوانِ رنگینی نبود
تو نبودی هیچکس دلجویِ مسکینی نبود
در حریمت شاه و رعیت روزی یکسان می خورند
هرچه گشتم در حرم بالا و پائینی نبود
از کجاوه سر برون کردی و ایمانم شدی
ور نه بر توحید این مردم که تضمینی نبود
گفته ام با یا علی موسی الرضا خاکم کنند
چون که دیدم بهتر از این ذِکرِ تلقینی نبود
کاسه آوردم شکستی ، گفتی از اینجا نرو
پس خدا را شکر ظرف من بجز چینی نبود
آنچنان که بوی عطر و مشک می چسبد به ما
بر سر این سفره نان خشک می چسبد به ما
تا حرم را دیدم اشکم گشت جاری مثل نیل
زیر آن سایه که از گنبد به سویم شد گُسیل
از همان سَر دَر که زد شیخ بهایی ، رد شدم
دیدم آقا زشتِ اعمالِ مرا کرده جَمیل
هر کسی بار گنه بر دوش می بُرد آمد و
پای گنبد رفت و خلوت کرد و بعداً شد خَلیل
رَختِ خُدّامی به تن کردم، وَ از آن شب به بعد
نیمه شب ها صحن جارو می زنم با جبرئیل
ما فقط سلمان به پابوسیِ طوبی برده ایم
باز دیدَش را رضا پس داد ، جایِ کُل ایـل
حضرت سلطان به ایران آمد و ایران ما
جملگی سلمان شدند از سیستان تا اردبیل….
پس همان طوری که زر از سنگ و کاشی بهتر است
با علی و فاطمه فامیل باشی بهتر است
در جواب هر سلامی که به عَرضت می کنم
بارها گفتی خودم از تو شفاعت می کنم
تیغِ ابروی تو شد ، صیادِ آهویِ دلم
این چنین بر دادنِ جانْ ، مِیل و رغبت می کنم
من که زیرِ سایه باب الجوادت راحتم
کِی پس از این خواهشِ رفتن به جنت می کنم
بارها از این گنه آلوده دعوت کرده ای
حال امشب من تو را دعوت به هیئت می کنم
امر کردی فَبکِ لِلمَظلوم، فَبکِ لِلحُسین
هر که می گوید حسین ، از تو اطاعت می کنم
جان به قربان تو ای آنکس که جانها دست اوست
غصه جدِ غریبت استخوانی در گلوست

حسین قربانچه


تعداد بازديد : 132
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:32
نویسنده:
نظرات(0)
مشهد چه شکوه و کبریایی دارد این کعبه عجب برو بیایی دارد هر روز در ایوانِ طلا می گویم ایوانِ نجف عجب

مشهد چه شکوه و کبریایی دارد
این کعبه عجب برو بیایی دارد

هر روز در ایوانِ طلا می گویم
ایوانِ نجف عجب صفایی دارد

حسن لطفی

 


تعداد بازديد : 137
شنبه 23 مرداد 1395 ساعت: 12:30
نویسنده:
نظرات(0)
مدح امام رضا (ع) گریز به روضه ی حضرت عباس (ع) سائل، اگر کنار کریمی رصد شود عالم اسیر ذکر

مدح امام رضا (ع) گریز به روضه ی حضرت عباس (ع)

 

سائل، اگر کنار کریمی رصد شود

عالم اسیر ذکر "رضا جان مدد" شود

دست از نخ عبای شما بر ندارد او

حتی اگر که راه خدایی بلد شود

پس می شود که عبد عبید شما شویم

وقتی ردیف قافیه هامان "شود" شود

هر کس اسیر پنجه ی عشق شما نشد

باید اسیر پنجه ی هر دیو و دد شود

 

امشب شبیه ابر بهاریم یا رضا (ع)

اذنی بده دوباره بباریم یا رضا (ع)

 

امشب به قلب مرده جلا می دهد رضا (ع)
حال و هوا به چشم گدا می دهد رضا (ع)
بر خیز ... ناامید و خطاکارِ روسیاه ....
امشب امان به روز جزا می دهد رضا (ع)
بیمار خود بیار و دوا از رضا بخواه
امشب به هر مریض ، شفا می دهد رضا (ع)
" ای کربلا نرفته غم کربلا بس است "
امشب برات کرب و بلا می دهد رضا

امشب دخیل پنجره فولاد می شویم
امشب به دست عشق تو آباد می شویم

شاعر بیا ترنم انفاس را بگو

ابراز وجد سوده ی الماس را بگو

در روبروی گنبد زرد و مناره ها

از جان و دل تلاطم احساس را بگو

در بین روضه های حریم رضا کمی

حال و هوای زائر حساس را بگو

وقتِ دخیل بستن لبهات با ضریح

شاعر بیا تو قصه ی عباس را بگو

 

اهل حرم عموی رقیه شهید شد

موی حسین و زینب (س) از این غم سپید شد

 

دست از تنش جدا شده ای خاک بر سرم ...

آهش چه نارسا شده ای خاک برم سرم ...

آنیکه سالهاست عصای من است خود ...

بی دست و بی عصا شده، ای خاک برسرم ...

دنیا چه بی وفا شده ... ای خاک بر سرم ...

حمله به خیمه ها شده ... ای خاک بر سرم ...

پای تمام اهل حرم بعد رفتنت

با خار آشنا شده.... ای خاک بر سرم .....

 

آقا ببخش روضه ی تان ناتمام ماند

در شهر شام شعر دلم پشت بام ماند....

 

جعفر ابوالفتحی

 

www.neyjaf.ir


تعداد بازديد : 127
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 14:42
نویسنده:
نظرات(0)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا باید شکست ساغر و از می وضو گرفت باید ز دست بانی باده سبو گرفت از عر

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

باید شکست ساغر و از می وضو گرفت
باید ز دست بانی باده سبو گرفت
از عرش آمده است… زمین آبرو گرفت
هر عاشقی که باده ی خود را از او گرفت


گفته است این که از همه ی دلبران سر است
نامش رضاست زاده ی موسی ابن جعفر است

گیسو کمند، خوش قد و بالا و محشری
کارت شده است از همه ی خلق دلبری
پیغمبری و حضرت زهرا و حیدری
یعنی صفات حضرت حق را تو مظهری

ای نام دلربات دوای فقیرها
اصلا رسیده ای تو برای فقیرها

باید که سر دهیم همه بی مقدمه
روحی فداک یابن علی، یابن فاطمه
با عشق تو ز هول قیامت چه واهمه
سلطان ماسوایی و عبد تو ما همه

ما سال هاست ریزه خور سفره ی توایم
هشتم امام ! ما همه آواره ی تو ایم

مجنونم و جنون دل زار بی حد است
جانم ز دوری حرمت بر لب آمده است
مثل کبوتری که به امید گنبد است
اصلا دوای این دل بیمار مشهد است

آخر به من اجازه ی پابوس می دهی
اذن زیارت حرم طوس می دهی

یکبار هم محل به من بی نوا بده
قلبم سیاه گشته، تو آن را جلا بده
دردی که داده اید برایش دوا بده
جان جواد کرب و بلای مرا بده

مردم همه به لطف تو حاجت روا شدند
امروز اگر مسافر کرب و بلا شدند

حالا که چند وقت دگر ماه ماتم است
عاشق به فکر نوکری اش در محرم است
با تو بساط گریه ی ما هم فراهم است
گریه برای روضه ی کرب و بلا کم است

روضه بخوان که ابن شبیب تو ایم ما
هر شب به یاد جد غریب تو ایم ما

یابن شبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن شبیب جد مرا با عصا زدند
یابن شبیب عمه ی ما را چرا زدند؟
نامردها برای رضای خدا زدند

وقتی حسین در ته گودال رفته بود
زهرا کنار پیکرش از حال رفته بود

علی سپهری


تعداد بازديد : 175
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:38
نویسنده:
نظرات(0)
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا با اینکه می دانست از اول بی وفایم با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

با اینکه می دانست از اول بی وفایم
با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم

شاه خراسان باز ذره پروری کرد
آقا اجازه داد در صحنش بیایم

او آبرویم را نبرد و ضامنم شد
هر چند که غرق گناهم...پر خطایم

از دست غیر او که آب و دان نخوردم
من آن کبوتر بچه ی جلد رضایم

عمری نمک خوردم نمکدان را شکستم
اما نکرد از دامن مهرش جدایم

آقا کریم است و از اولاد کرام است
بنده شبیه خاندان خود گدایم

امشب دخیل پنجره فولاد هستم
با این دل بیمار،محتاج دوایم

پیش کریمی مثل او جرأت ندارم...
...چیزی بیارم غیر اشک و گریه هایم

تا از عمو جانش برایش روضه خواندم
دیدم که امضا شد برات کربلایم
.
.
آبی نمیخواهم فقط جان رقیه
برگرد خیمه اِی عموی با وفایم

رفتی و بعد از تو حرم غارت شد و سوخت
سقا کجایی به اسیری مبتلایم...

مرضیه نعیم امینی


تعداد بازديد : 191
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:37
نویسنده:
نظرات(0)
هرچه دنیا پیش رویم جاده‌ی عبرت گذاشت روزگارِ خامِ من پا در رهِ غفلت گذاشت شد پریشانی نصیبم از پشیم�

هرچه دنیا پیش رویم جاده‌ی عبرت گذاشت
روزگارِ خامِ من پا در رهِ غفلت  گذاشت


شد پریشانی نصیبم از پشیمانی که باز
اشک آمد با دل ما عهد بر طاقت گذاشت

گرچه غفلت کوچه ایی بن بست میباشد ولی
راه برگشتی خدا در آیه‌ی رحمت گذاشت

دستِ حق با هر بهانه خواست تا بخشد مرا
در یم مهر رضا صد موج از رغبت گذاشت

ارزشش والاست آن دل که خریدارش رضاست
کی بر الطاف کریمان می توان قیمت گذاشت؟

گر گدا کاهل بود او باز هم فکر گداست
صاحب این خانه در هر سفره ای برکت گذاشت

شهر مشهد بی حریمش خانه ای متروکه بود
ماه رخشان ، قرنها منت سر ظلمت گذاشت

زیر دستیم و بدون لطف او بی رونقیم
آسمان از خویش در هر برکه ایی صورت گذاشت

قصد ذره پروری دارد که هر جای حرم
جلوه ی آیینه را در حالت کثرت گذاشت

در جوارش آرزو دارم شود مویم سفید
هر درختی با شکوفه بر سرش زینت گذاشت

خوش به حال دعبلش لحظه به لحظه واژه ها
در خیال شعر هایم حسرت خلعت گذاشت

زودتر از دیگران کرببلایی میشوم
چون برایم پنجره فولاد یک نوبت گذاشت

سید محمد مظلومان


تعداد بازديد : 131
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:31
نویسنده:
نظرات(0)
پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست از زمانی که پیاده تا حریمت

پیش پای من اگر چه راه غیر از چاه نیست
شکر، اما دستم از دامان تو کوتاه نیست


از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدر ها هم راه نیست


گنبدت خورشید تابانی است در شبهای شهر
آنقدر که در غزلها صحبتی از ماه نیست

آفتاب لطف را تابیده ای بر عام و خاص
خواه زائر بی گناه است آسمانش خواه نیست

گاه و بی گاه آمدن یا گاه گاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربان اینجا “شاه نیست”

پنجره فولاد تو طوری گره وا میکند
که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست

اشک های شوق بر مژگان جارو شاهد است
هیچ کاری در حرم همراه با اکراه نیست

در زیارت نامه هایت مهربانی جاری است
 هیچ یک اما به خوبی امین الله نیست

احمد حیدری


تعداد بازديد : 226
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:30
نویسنده:
نظرات(0)
هرچند که در شهر تو بازار زیاد است باید برسم زود، خریدار زیاد است من دربه‌در پنجره‌ فولادم و دیری‌س

هرچند که در شهر تو بازار زیاد است
باید برسم زود، خریدار زیاد است


من دربه‌در پنجره‌ فولادم و دیری‌ست
بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

آن‌قدر کریمی که بدهکار تو کم نیست
آن‌قدر کریمی که طلبکار زیاد است

پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم
این‌جا چقدر چادر گل‌ دار زیاد است

با بار گناه آمده‌ام مثل همیشه
با بار گناه آمدم این بار زیاد است

گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم
آخر چه کنم در حرمت؟ کار زیاد است

 نوروز به نوروز، محرم به محرم
سرمست زیاد است، عزادار زیاد است

هر گوشه ایران حرم توست که با تو
همسایه دیوار به دیوار زیاد است

از دور سلامی تو و از دور جوابی
این فاصله انگار نه انگار زیاد است

آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت
دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است

در خواب، سر سفره اطعام تو گفتی
هر قدر که می‌خواهی بردار، زیاد است

شاعر : علیرضا قنبری


تعداد بازديد : 107
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:30
نویسنده:
نظرات(0)
در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن ما�

در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن


از خیلِ دوستدارِ شما یا ابالحسن

مشهد زمین نیست ولی آسمان که هست
مشهد بهشت نیست ولی بیش از آن که هست
مشهد کَرانه نیست ولی بی کَران که هست
شُکرِ خدا برای سَرَم آسِتان که هست
شُد قبله ام دیارِ شما یا ابالحسن

باید گرفت زیرِ پرِ جبرئیل را
باید که پا برهنه ببینی خلیل را
در صحنِ انقلاب ، مِیِ سَلسَبیل را
لطفِ کثیرِ حضرت و ظرفِ قَلیل را
چشمِ من و غبارِ شما یا ابالحسن

عالم علی و در همه جا سَر به سَر علی
آئینه شد خدا و علی ضَرب در علی
دل گفت علی و دیده علی و جگر علی
هشت است روبرویِ من و جِلوه گر علی
جانم فدایِ چارِ شما یا بالحسن

خوش گفته است تا به قیامت بایستَد
هر کس که روبروی ضریحت بایستد
کوه هم مقابلِ تو به زحمت بایستد
خورشید قد کشیده به حیرت بایستد
دنیا شده است بارِ شما یا ابالحسن

وقتی که چشمهام سحر خیز میشود
شبها حرم عجیب دل انگیز میشود
از بس عنایت است سرازیر میشود
حج مشهد است ، قسمتِ ما نیز میشود
حاجی شدم کنارِ شما یا ابالحسن

بعد از حرم تو هستی و حالِ خُماری اش
دل تنگِ لحظه‌ لحظه ی شادی و زاری اش
مبهوتِ شَمسه هایِ طلا ، نقره کاری اش
حِسِ وداع با همه یِ بی قراری اش
ماییم بی قرارِ شما یا ابالحسن

یک ذره کَم نمیشود این اشتیاق ها
شُکرِ خدا دوباره من و این رواق ها
امشب نشسته ام بنوسیم به طاق ها
اینجا پُر از شفاست از این اتفاق ها
کارِ خداست کارِ شما یا ابالحسن

پیری رسید و پنجره فولاد را گرفت
یک گریه باز صحنِ گوهرشاد را گرفت
یک اشکِ چشم جامِعُ الاَضداد را گرفت
عطری وزید و یک دلِ آباد را گرفت
از سَمتِ کَفشدارِ شما یا ابالحسن

امشب حرم قُرُق شده دِل تا خدا رَوَد
مادر رسیده است به ایوان طلا رَوَد
بالایِ سر نِشیند و پایینِ پا رَوَد
تا که زیارتی کُنَد و کربلا رَوَد
مُردیم در جوارِ شما یا ابالحسن

امشب زیارتِ تو اگر مادر آمده
عباس آمده است و علی اکبر آمده
عمه دوباره با دو سه تا دختر آمده
حتی رُباب آمد ، علی اصغر آمده
جَمع اند در مَدارِ شما یا ابالحسن

دارُالکِرامه است اگر با حبیبها
دارُالاِجابه است برای غریبها
دارُالهِدایه و شبِ ابنِ شبیبها
مانند کربلاست حرم بویِ سیب ها
می آید از مزارِ شما یا ابالحسن

نون و قلم نَبی است و ما یَسطُرون حسین
طاقِ فلک علیست به عالم ستون حسین

خلقت تمام حضرت زهراست خون حسین
هستی تمام ظاهر و ما فِی الْبُطون حسین
ذکر حسین کارِ شما یا ابالحسن

حسن لطفی


تعداد بازديد : 303
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:26
نویسنده:
نظرات(0)
چِقَدَر این حرم صفا دارد ضامنی چون رضا”ع”کجا دارد این دهه چِقَدْر پر از شور است بوی معصومه”س” و ر

چِقَدَر این حرم صفا دارد
ضامنی چون رضا”ع”کجا دارد

این دهه چِقَدْر پر از شور است
بوی معصومه”س” و رضا”ع” دارد

روز میلاد تو حرم غوغا ست
چِقَدَر این حرم گدا دارد

دل من کبوتر‌حرم است
تا ابد بر شما‌ وفا دارد

سائل از راه دور آمده است
غیر مشهد بگو کجا دارد؟

این گدا آمده کنار ضریح
بَه چه حالی که باشما دارد

با تمام بدی و زشتی ها
چه نگاهی به رو سیا دارد

هرگدا ذکر یا رضا گیرد
با‌چه ذکری ببین نوا دارد

وَ “تَصَدَقْ…”بده امام‌رئوف
سائلت میل کربلا دارد

هر که آمد به طوس گفته ببین!
چقدر این حرم صفا دارد

سید امیر میثم مرتضوی


تعداد بازديد : 275
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
دل کندن از دریا به ساحل بستگی دارد به ماه نیمه،ماه کامل بستگی دارد دل بردن و دل دادن و دل کندن و رفتن

دل کندن از دریا به ساحل بستگی دارد
به ماه نیمه،ماه کامل بستگی دارد

دل بردن و دل دادن و دل کندن و رفتن
کار جهان تنها به یک دل بستگی دارد

 

کار جهان را دل مشخص می کند هرچند
دل هم خودش در اصل به گِل بستگی دارد

آقا کریم است و رئوف است و حرم باز است
حاجت گرفتن پس به سائل بستگی دارد

میزان عشق و عقل و مهر و اشک معلوم است
شرط قبولی به معدل بستگی دارد

از آب سقاخانه بعد از حاجتت بردار
درمان به داروی مکمل بستگی دارد

اذن دخولت را بخوان در شهر خود،حاجت؛
به خواستن از درب منزل بستگی دارد

پس درس خارج خوانده های این حرم گفتند
که درس خارج هم به داخل بستگی دارد

این که زیارت از نمازت هم مهم تر شد
به درک توضیح المسائل بستگی دارد

گاهی سلام از دور گاهی توی آغوشش
نوع زیارت ها به مشکل بستگی دارد

مهدی رحیمی زمستان


تعداد بازديد : 193
جمعه 22 مرداد 1395 ساعت: 11:25
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 18
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف