حضرت ام کلثوم س - 2

حضرت ام کلثوم س - 2

حضرت ام کلثوم س - 2

حضرت ام کلثوم س - 2

حضرت ام کلثوم س - 2
حضرت ام کلثوم س - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا بی بی ام کلثوم... دوسالش بوده وقتي شعله با آن در، درافتاده دوسالش بوده وقتي مادرش پشت در افتاده د

یا بی بی ام کلثوم...

دوسالش بوده وقتي شعله با آن در، درافتاده

دوسالش بوده وقتي مادرش پشت در افتاده

دوسالش بوده امّا خوب حس كرده ست دردي را

كه از سنگيني اش مادر ميان بستر افتاده

دوسالش بوده امّا ديده وقت غسل ياس آنشب

چه بوده ماجرا؟ لرزه به دست حيدر افتاده

و در كوفه پدر را ديده در محراب ، خون آلود

كه با فرق دوتا گشته كنار منبر افتاده

نديده تشتِ از خونِ جگر، پُرلاله را امّا

يقيناً ديده تشتي را كه بين آن سر افتاده

گمانم،روي ناقه زير لب"وامحسنا" گفته

نگاهش تاكه بر رأس عليِّ اصغر افتاده

دليل پيري اش را از خودم پرسيدم و گفتم:

گمانم چشم او ، بالاي تل بر حنجر افتاده

صداي مادري پيچيده در گودال ، از ترس است

اگر از دست شمر بي مروّت ، خنجرافتاده

فقط او ديده و زينب كه طيِّ آن چهل منزل

چه قدْر از پيكرِ بچّه كبوترها پر افتاده

دُرست آندم كه پيش كعب نِي خود را سِپر كردند

حُسين از روي نِي چشمش به هردو خواهر افتاده

رقيّـه راه رفته دست بر ديوار با زحمت

خدايا امّ كلثوم از چه ياد مادر افتاده ؟

و شايد قيد عُمْرش را زده آن لحظه كه ديده

سر ارباب در آغوش گرم دختر افتاده

 

محمد قاسمی


تعداد بازديد : 207
جمعه 28 فروردین 1394 ساعت: 10:58
نویسنده:
نظرات(0)
باید از جلوه او عرش منور باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی گمان این دل شیری که تو داری بانو می �

باید از جلوه او عرش منور باشد

هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد

بی گمان این دل شیری که تو داری بانو

می تواند که فقط از جانب حیدر باشد

رینب دون گل خانه ی زهرا شده ای

چه قشنگ است !که زینب دو برابر باشد

شب جشن تو ملک بال زنان می اید

چون پدر شوهرتان حضزت جعفر باشذ

پیش دریای دلت موج بلا کوچک بوذ

عاشقی صبر تو از عقل فراتر باشد

ام کلثوم دعا کن نرسد روزی که

دختری شاهد افتادن مادر باشد

خاطرت باشذ اگر شاهد عاشورایی

آتش خیمه هم از آتش آن در باشد

تو چه دیدی ؟ چه شنیدی ؟ چه کشیدی؟آن روز

بدنی بی سر و یک نیزه که با سر باشد

اولین شاعر این داغی و شعرت بانو

شعله ای گشته که بر سینه ی دفتر باشد

بی سبب نیست  که عمرت به درازا نکشید

وای ! از آن دل که در آن داغ برادر باشد

 

شاعر : قاسم صرافان

 


تعداد بازديد : 215
چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت: 11:19
نویسنده:
نظرات(1)
یا بنت الزهرا... كيست او؟ خواهرِ امام حسين زينــبِ ديگرِ امام حسين امّ كلثوم ، دخترِ حيدر نائبِ ما�

یا بنت الزهرا...

كيست او؟ خواهرِ امام حسين

زينــبِ ديگرِ امام حسين

امّ كلثوم ، دخترِ حيدر

نائبِ مادرِ امام حسين

مثل زينب ز هر نظر باشد

بهترين مَظهرِ امام حسين

بعد زينب مليكه ي عشّاق

اوست در كشورِ امام حسين

بعد زينب ركاب حضرت اوست

پاي آب آورِ امام حسين

تكيه گاه رشيد او هم هست

شانه ي اكبرِ امام حسين

بغلش بوده تا سحر اصغر

در شب آخرِ امام حسين

آخر كار كرده دقْ مرگش

روضه هاي سرِ امام حسين

ديدن نيزه زار گودال و

خنجر و حنجرِ امام حسين

ديدن ساعتي كه از سُم اسب

خُرد شد پيكرِ امام حسين

چه وفاتي ؟ كه اين همه داغ است

قاتل خواهرِ امام حسين

رفت وقتي كه م ع ج ر ش ، ديدند

رفت انگشترِ امام حسين

ناقه ي بي جهاز، منبر او

نيزه شد منبرِ امام حسين

پير شد در خرابه يك شبه از

---رفتن دخترِ امام حسين

غربتش جنس غربت زهراست

أُمّ كلثوم ، آه ، أُمّ بُكاست

 

محمد قاسمی


تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت: 11:16
نویسنده:
نظرات(0)
بی بی جانم... خواهر مجتبی چه مظلوم است غربتش از عزاش معلوم است روضه خوان امام معصوم است فاتح شام و ک

بی بی جانم...

خواهر مجتبی چه مظلوم است

غربتش از عزاش معلوم است

روضه خوان امام معصوم است

فاتح شام و کوفه کلثوم است

همه جا پا به پای زینب رفت

در صفاتش جلال میبینم

حب او را کمال میبینم

چشمه اش را زلال میبینم

رتبه اش بی مثال میبینم

همه جا پا به پای زینب رفت

مثل زینب وقار بابا بود

کوه صبر و حیا و غمها بود

در رشادت شبیه زهرا بود

خطبه اش ذوالفقار مولا بود

همه جا پا به پای زینب رفت

پیش نطقش وقار میریزد

جگر روزگار میریزد

عزت و اقتدار میریزد

رنگ و روی بهار میریزد

همه جا پا به پای زینب رفت

جلوه ی نور پنج تن بوده

گاه زهرا گهی حسن بوده

اسدالله بت شکن بوده

شاهد غارت بدن بوده

همه جا پا به پای زینب رفت

آنقدر گریه کرده پیر شده

بی حسین از زمانه سیر شده

غصه اش غصه ی حصیر شده

با چه وضعیتی اسیر شده

همه جا پا به پای زینب رفت

گرچه با ناقه های عریان رفت

به هواداری سلیمان رفت

جنگ خطبه شد و به میدان رفت

دو سه شب شهر کوفه زندان رفت

همه جا پا به پای زینب رفت

روی نی آفتاب را دیده

دور گردن طناب را دیده

گریه های رباب را دیده

خیرزان و شراب را دیده

همه جا پا به پای زینب رفت

روضه با اشک شور میگوید

از درخت و تنور میگوید

از مسیر عبور میگوید

ماجرا را به زور میگوید

همه جا پا به پای زینب رفت

شامیان سد راه میکردند

دختران را نگاه میکردند

هتک حرمت به شاه میکردند

بین مجلس گناه میکردند

همه جا پای به پای زینب رفت.....

 

رضا قربانی


تعداد بازديد : 171
چهارشنبه 26 فروردین 1394 ساعت: 11:14
نویسنده:
نظرات(0)
یا بی بی ام کلثوم... ام کلثومی و شرح غم تو یک دریاست واژه های لغوی لب تو پُر معناست زندگی کردن پُر مغ�

یا بی بی ام کلثوم...

ام کلثومی و شرح غم تو یک دریاست

واژه های لغوی لب تو پُر معناست

زندگی کردن پُر مغز شما از دیروز

الگو و اسوهء زنهای جهان تا فرداست

قلم شعر مرا گیر به دستان خودت

کار من نیست،نوشتن ز شما کار خداست

خواهر زینب کبرایی و اخت الحَسنِین

دختر حیدری و مادرتان هم زهراست

همهء عُمْرِ تو در حادثه طی شد اما...

بد ترین واقعهء زندگی ات عاشوراست

بین آثار و تواریخ و کُتُب مکتومی

ام کلثومی و مانند علی مظلومی

 

محمد مهدی نسترن


تعداد بازديد : 158
دوشنبه 24 فروردین 1394 ساعت: 11:45
نویسنده:
نظرات(0)
خانم ... ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت اشک زهرا اشک حیدر آبروی عالم است قدر وسع خویش از این آبرو ه

خانم ...

ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت

آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت

 اشک زهرا اشک حیدر آبروی عالم است

قدر وسع خویش از این آبرو هم سهم داشت

 در وصیت های مادر مثل زینب نه ولی

قدر خود از بوسه ی زیر گلو هم سهم داشت

 آرزو می کرد سهم کربلای خویش را

البته عباس در این آرزو هم سهم داشت

 از کشیدن ها به غیر از گوشواره چندجا

معجر پاره به جای خویش مو هم سهم داشت

 شمر تکبیری زد و در قتلگاه اینگونه گفت

کوفیان در کشتنش حتمآ وضو هم سهم داشت.


تعداد بازديد : 217
چهارشنبه 05 آذر 1393 ساعت: 15:02
نویسنده:
نظرات(0)
وای وای... نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومی حضرت حیدر بودن صدق الله علی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن ا

وای وای...

 نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن

 دختر دومی حضرت حیدر بودن

 صدق الله علی نام پدر بود و چنین

 آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن

 ام کلثوم شدن این همه مظلوم شدن

 شاهد میخ چهل مرد لگد در بودن

 شاهد میخ چهل مرد لگد در فریاد

 بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن

 جزء آموختگان وصیت نامه ی او

 جز تشییع کنان تن مادر بودن

 پشت تابوت به همراه حسین و زینب

 جزء آن چند نفر در شب آخر بودن

 در شب قدر به نوعی و به شکلی شب طشت

 ام کلثوم نگو زینب دیگر بودن

 دختر مادری و عمه ی طفلان اما

 قسمتت این بشود خواهر خواهر بودن

 می کند خم کمرش را همه عمر فقط

 لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن

 می کند خم کمرش را بخدا در آنی

 مثل زینب روی تل محو برادر بودن

 چکمه ای آمد از آنسو و از این سو شد باب

 در هیاهوی حرم دست به معجر بودن

 

مهدی رحیمی


تعداد بازديد : 207
چهارشنبه 05 آذر 1393 ساعت: 14:47
نویسنده:
نظرات(0)
یا ام کلثوم... خاطراتي ز كربلا دارد بانوي خانواده ي حيدر دل شيعه شكسته شد ز غم ام كلثومِ خانه ي كوثر كرده ثابت كه فاطمي نسب است حجب او شد نش�

یا ام کلثوم...

خاطراتي ز كربلا دارد

بانوي خانواده ي حيدر 

دل شيعه شكسته شد ز غم

ام كلثومِ خانه ي كوثر

 

كرده ثابت كه فاطمي نسب است

حجب او شد نشان سروريش

آفرين گفته شيعه در همه جا

به شكوه و جلال مادريش

 

 

الگوي ناب خواهرانه ي ماست

چادر او نشان برتريش

پا به پاي عقيله بوده اگر

كرده ثابت دليل خواهريش

 

  

ام كلثوم ز داغ كرببلا

همچو خواهر اسير درد و بلاست

مثل زينب ، سكينه ، ام بنين 

بهترين روضه خوان عاشوراست*

 

 

مي رود يك ستاره ي ديگر

آنكه بر قلب كهكشان تابيد

مي رود شاهد غروب عشق

 دختري از تبار نور و اميد

 

 مي رود ، با دل شكسته اگر

شاهد سفره هاي نان و نمك

شود او ميهمان دائمي

صاحب واقعيّ باغ فدك

 

كاش مي شد كه اين دم آخر

بسرايد كمي زبان حال

و بگويد چه بر سرش آمد

بعد غوغاي روضه ي گودال

 

كاش مي شد بخواند او روضه

كه بريزد ز ديده اشك مدام

و بگويد به بچه ها چه گذشت

 بين كرببلا و كوفه و شام

 

چه شده لب گشوده اين قلم و

نفسش بر شماره افتاده

به گمانش به رسم با ادبان

ام کلثوم ، تشنه جان داده

 

اصغر چرمی


تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
حیدر قافله عاشقان در حجاب یکدگرند پرتو آفتاب یکدگرند گاه تصویر قاب یکدگرند همه زیر نقاب یکدگرند سعی دارند جلوه کم بکنند خویش را وقف �

 

حیدر قافله

 

عاشقان در حجاب یکدگرند

پرتو آفتاب یکدگرند

گاه تصویر قاب یکدگرند

همه زیر نقاب یکدگرند

 

سعی دارند جلوه کم بکنند

خویش را وقف نام هم بکنند

 

فاطمیّات یارهای هم‌اند

هر کدام افتخارهای هم‌اند

همه آئینه‌دارهای هم‌اند

دفن بین مزارهای هم‌اند

 

گاه زینب؛ گه ام کلثومند

هم‌طراز امام معصومند

 

این قبیله عجیب با ادبند

پیش هم ایستاده در عقبند

همگی غرق ذات، منقلبند

در ظهور صفات، هم نسبند

 

همگی در الست زاده شدند

همه پرچم به دست زاده شدند

 

می‌نویسم من از شما خانم

می‌بری تا خدا مرا خانم

تو بزرگی و ما گدا خانم

السّلامُ علیکِ یا خانم

 

ما گرفتار  بام‌های توایم

از ولادت غلام‌های توایم

 

عصمت کامله تو را خوانند

عابده، فاضله تو را خوانند

عالمه، عامله تو را خوانند

حیدر قافله تو را خوانند

 

کوه توحید منجلی هستی

زینب دوم علی هستی

 

متشرع به دین و باور خود

متواضع کنار خواهر خود

تا شدی همره برادر خود

متوسّل شدی به مادر خود

 

اقتدار حرم به دست تو بود

بعد عباس علم به دست تو بود

 

گریه بین شرار می‌کردی

شعله‌ها را مهار می‌کردی

پابرهنه فرار می‌کردی

دختران را سوار می کردی

 

همه‌جا کشتی نجات شدی

سر پناه مخدَّرات شدی

 

نان خود را به دختران دادی

سهم خود را به دیگران دادی

تو تسلّی به مادران دادی

معجرت را به خواهران دادی

 

گیسوی سوخته نقابت شد

گوشه‌ی آستین حجابت شد

 

به کجا کارها کشیده شده

سر بازارها کشیده شده

به پَرت خارها کشیده شده

معجرت بارها کشیده شده

 

خواهرت دیر کرد و افتادی

چادرت گیر کرد و افتادی

 

تا ز گودال سر در آوردی

خویش را نزد خواهر آوردی

سوی او دیده‌ی تر آوردی

رو به سوی برادر آوردی

 

خواهرانه به هم کمک کردید

نیزه را از گلو در آوردید

 

محمد جواد پرچمی


تعداد بازديد : 181
سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 ساعت: 14:18
نویسنده:
نظرات(0)
وقتي همه جا دور و برش زينب بود يعني كه تمام ياورش زينب بود در شام كه خطبه خواند با صوت علي از مستمعين منبرش زينب بود او هيبت و غيرت بني هاشم د

وقتي همه جا دور و برش زينب بود

يعني كه تمام ياورش زينب بود

در شام كه خطبه خواند با صوت علي

از مستمعين منبرش زينب بود

او هيبت و غيرت بني هاشم داشت

او فاطمه بود و حيدرش زينب بود

در طول اسارتش مطيع امر -

فرمان امام و رهبرش زينب بود

در پاي ولايت حسين بودن او

مانند وفاي خواهرش زينب بود

شاعر: محمد حسن بيات لو


تعداد بازديد : 184
سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 ساعت: 14:09
نویسنده:
نظرات(0)
مثل مزار فاطمه قدرش نهان است توصيف شأنش فوق توضيح و بيان است خود را دخيل رشته هاي چادرش كن او عمه ي مظلومه ي صاحب زمان است محمد حسن بيات لو

مثل مزار فاطمه قدرش نهان است

توصيف شأنش فوق توضيح و بيان است

خود را دخيل رشته هاي چادرش كن

او عمه ي مظلومه ي صاحب زمان است

محمد حسن بيات لو


تعداد بازديد : 169
سه شنبه 09 اردیبهشت 1393 ساعت: 14:07
نویسنده:
نظرات(0)
یادگاریّ حضرت کوثر ای فراتر ز وادی باور یاس خوشبوی خانه ی گل ها ... امّ کلثوم خانه ی حیدر بر سر گونه های تو جاری ست عطر گلبوسه های پیغمبر دخ

یادگاریّ حضرت کوثر

ای فراتر ز وادی باور

 

یاس خوشبوی خانه ی گل ها ...

امّ کلثوم خانه ی حیدر

 

بر سر گونه های تو جاری ست

عطر گلبوسه های پیغمبر

 

دختر قد کشیده ی زهرا

عروس خانواده ی جعفر

 

دل تو مثل زینب کبری

با غم و غصّه بوده هم سنگر

 

از غم و غصّه ی در و دیوار

یا که زخم سر یل خیبر

 

یا که با یاد اشک و آه حسن

گوشه ی حجره ... پاره پاره جگر

 

جان سپردی ... ولی یقین دارم

که تورا کُشت لحظه ی آخر

 

مرثیه های ظهر عاشوراء

روضه های برادر بی سر ...

 

عشق شاه بریده حلقومی

خواهر زینب  ... امّ کلثومی

 

شاهد داغ بی امان حسین

همدم جان نیمه جان حسین

 

پیشمرگ دختران حرم

مرهم زخم کودکان حسین

 

بادوچشمان خیس خود دیدی

ارباً اربا ... تن جوان حسین

 

وقتی از سمت علقمه برگشت

دیده شد قامت کمان حسین...

 

خواندی از سیل اشک چشمانش

به زمین خورده پهلوان حسین

 

ساعتی بعد ... غرق در خون شد

حنجر طفل بی زبان حسین

 

بین گودال ... در هجوم تگرگ ...

قطعه قطعه شد استخوان حسین

 

برزمین مانده پیکرش امّا ...

بر سر نیزه شد روانه ... حسین

 

اوّلین مرثیه سُرای عطش 1

ای همیشه روضه خوان حسین

 

از تو می خواهم امشب ای بانو

اذن دیدار آستان حسین

 

تو دعا کن که عاقبت برسد ...

جمعه ای ... صاحب الزّمان حسین

 

کرده شمع وجودمان را آب

روضه هایت ... شریکةُ الارباب

شاعر: اسماعيل شبرنگ

 

1- براساس شواهد و اسناد تاریخی ، اگر حضرت امّ کلثوم (س) را نخستین مرثیه سرای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بشماریم ، حرف گزافی نگفته ایم ؛ آنجا که در سوگ حضرت علی اصغر (ع) می فرماید :

یا لَهفَ قلبی علَی الصّغیر الظّامی فَطَمَتهُ السّهامُ قبلَ الفِطام ِ ....

چقدر دلم کباب شد بر کودک تشنه کام ، که پیش از اینکه از شیر گرفته شود تیرها او را از شیر گرفتند

که این نخستین چکامه ی عاشورایی است که از حضرت امّ کلثوم (س) در تاریخ ثبت شده است .

( اسفرایینی ، نورالعین ، ص 56 )

 

 


تعداد بازديد : 171
یکشنبه 07 اردیبهشت 1393 ساعت: 17:14
نویسنده:
نظرات(1)
بانو! میان دشت، هراسان چه می کنی؟ دریاي صبر، در دلِ طوفان چه می کنی؟ بانو! شما که از جگرت شعله می چکد دیگر میانِ آتش سوزان چه می کنی؟ بانو! شم�
بانو! میان دشت، هراسان چه می کنی؟

دریاي صبر، در دلِ طوفان چه می کنی؟

بانو! شما که از جگرت شعله می چکد

دیگر میانِ آتش سوزان چه می کنی؟

بانو! شما که چادرتان سوخته بگو

با زخمِ تاولِ تن طفلان چه می کنی؟

بانو! بگو که در پیِ دستان کیستی؟

یا بین نیزه هاي پشیمان چه م یکنی؟

بانو! بگو که در وسطِ این حرامیان

با کودکانِ شام غریبان چه می کنی؟

بانو! شما و پاي برهنه میان دشت؟!

با زَهرِ تیغِ خارِ مغیلان چه می کنی؟

بانو! شما که حوریه ها را ملیکه اي

آشفته در میان بیابان چه می کنی؟

بانو! براي زینب محزون به دشتِ خون

با ناقه هاي خست هي عریان چه م یکنی؟

گر چه در این زمانه غریب است نام تو

با دیده هاي ابريِ گریان چه م یکنی؟

باید تو را به شیوه ي دیگر خطاب کرد

اي مَرد! در سکوتِ بیابان چه می کنی؟

شاعر: الياس دوستي


تعداد بازديد : 261
یکشنبه 07 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:01
نویسنده:
نظرات(0)
تا بوسه ي خنجري به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ هاي حسین آن نيز ، به قلب امّ كلثوم نشست *** چه رازي از دل پاکت شن�
تا بوسه ي خنجري به حلقوم نشست

بر نیزه، سر امام مظلوم نشست

تنها نه فقط میان رگ هاي حسین

آن نيز ، به قلب امّ كلثوم نشست

***

چه رازي از دل پاکت شنیدند؟

درون روح بی تابت چه دیدند؟

که زیر سایه ي ا مّ المصائب

تو را اخت المصائب آفریدند

***

آن زینب او، عزیز مردم شده است

این فاطمه اش، ملیکه ي قم شده است

افسوس ! كه نام « امّ كلثوم » فقط

مانند مزار مادرش، گم شده است

شاعر: قاسم صرافان

 


تعداد بازديد : 200
یکشنبه 07 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:01
نویسنده:
نظرات(0)
عمه صاحب الزمان، بانو من فداي شما گداي شما مددي كن كه خاك بوس توأم ام كلثوم، دختر زهرا بي بي ِ چاره ساز ادركني اي شفاعت كننده فردا ما همه مس
عمه صاحب الزمان، بانو

من فداي شما گداي شما

مددي كن كه خاك بوس توأم

ام كلثوم، دختر زهرا

بي بي ِ چاره ساز ادركني

اي شفاعت كننده فردا

ما همه مستحق لطف توئيم

دستمان را بگير، روز جزا

من و ايل و تبار من مجنون

 تو و ايل و تبار تو ليلا

پدر و مادرم به قربانت

خواهر بي نظيرِ خون خدا

جان زهرا بيا همين امشب

كربلاي مرا نما امضا

نوه پاك حضرت احمد

جايگاهت بود بسي بالا

در حجاب و عفاف، فاطمه اي

خواهر خوبِ زينب كبري

در صبوري حسن، به شكل دگر

در شجاعت شبيه شير خدا

زنده ربناي تو حيدر

گشته گريه هاي تو عيسي

فرش راه تو بال جبرائيل

خاك پاي تو جنت الْاَعلي

اي نجابت دخيل چادرتان

وي سخا و شرف دخيل شما

اُسوه پايداري و عفت

اي وقار هميشه پا بر جا

دائماً بر زبانتان جاري

سوره قدر و كوثر و شورا

چشم تو ساحلِ نجات همه

دل طوفانيِ شما دريا

ساكن كوي تو همه عالم

ريزه خوار دو دست تو موسي

شب آخر چه روضه اي داري

در دلت باز هم شده غوغا

تا كه يك جرعه آب مي بيني

خود به خود روضه مي شود بر پا

بوده اي در كنار اهل حرم

در زمين غريب كرببلا

نينوايي شدي بلا ديدي

اي ركابِ امام عاشورا

موقع رفتنت فقط بودي

ياد لبهاي تشنه سقا

غمِ زينب غمِ شما بانو

غمتان داغ سيدالشهدا

ياد آن روزها كه مي ديدي

آتش از خيمه ها كه زد بالا...

معجرش سوخت بينِ آتش و دود

دختري از نوادگانِ شما

ياد آن روز كه ميان حرم

تشنگي بود و آه بود و نوا

ياد آن روز كه به نِي زده  شد

سرِ شش ماهه رباب حتي

ديدي از نِي چگونه مي افتاد

سرِ پاك عليِ اصغرها

دست و پا زد مقابل چشمت

قاسم و اصغر و گل ليلا

مادري كودكش لبش تشنه

در پيِ آب بود واويلا

روي تل بوده اي؟ نمي دانم

همره خواهرت گل طاها

ياد آن روز كه جدا مي شد

رأس پاك برادرت ز قفا

بين گودال دست و پا مي زد

شاه، در زير دست و پا تنها

كربلا داشت زير و رو مي شد

با صداي شكسته زهرا

كربلا بود و نغمه وَلَدي

كربلا بود و ذكر وا اُمّا

شاعر: رضا باقريان

تعداد بازديد : 419
شنبه 06 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
از قرائن این چنین پیداست در را دیده است ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است قبل ضربت خوردن مولا(ع) و شاید قبل تر بارها در کوچه ها داغ پدر �

از قرائن این چنین پیداست در را دیده است

ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است

 

قبل ضربت خوردن مولا(ع) و شاید قبل تر

بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است

 

آنکه عمری با حسن(ع) خون جگر را خورده بود

بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است

صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت

دور از چشم همه رنج سفر را دیده است

 

در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام

چل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است

 

ام کلثوم(س) است یا زینب(س) نمی دانم کدام!

دور خواهر خواهری چندین نفر را دیده است

 

بارها این شرم بی اندازه او را می کشد

اینکه زینب(س) پیش او داغ پسر را دیده است

 

شرم او یک بار اما می کشد او را دو بار

اینکه هم در دشت هم در تشت سر را دیده است

شاعر: مجيد تال


تعداد بازديد : 216
شنبه 06 اردیبهشت 1393 ساعت: 9:44
نویسنده:
نظرات(0)
یا اخت الحسین.... یا علی گفتی و غم آغاز شد ناگهان قفل زبانم باز شد یاعلی گفتی همین اعجاز توست یاعلی پروانه ی پرواز توست سایه ات را بر سرم اند�

یا اخت الحسین....

یا علی گفتی و غم آغاز شد

ناگهان قفل زبانم باز شد 

یاعلی گفتی همین اعجاز توست

یاعلی پروانه ی پرواز توست

سایه ات را بر سرم انداختی

یک نگه بر دفترم انداختی

تا تو لیلای منی مجنونتم

دختر شیر خدا ممنونتم

با نگاه تو تبانی میکنم

تا قیامت روضه خوانی میکنم

ام کلثومی و دل در بند توست

شمس گیتی روی گردنبند توست

ام کلثومی به عالم سروری

با نگاهت از همه دل می بری

از ازل آرام جان زینبی

خواهر شیرین زبان زینبی

پیش تو ام البنین رو میزند

محضرت عباس زانو میزند

ام کلثومی و امّید همه

یادگار ماندگار فاطمه

ام کلثومی و طاووس علی

ام کلثومی و ناموس علی

هم طراز تو در این عالم نبود 

سهم تو چیزی به جز ماتم نبود

کاش از چشم و نظر میگفتی و...

از همان روز خطر میگفتی و...

کاش از هیزم به دستان لعین

از نگاه شعله ور میگفتی و...

شاهد غم های مادر بوده ای

کاش از سقط پسر میگفتی و...

کاش میگفتی تو از ضرب لگد

کاش از درد کمر میگفتی و...

کاش از دست زمخت ثانی و

درد گوش و درد سر میگفتی و...

کاش آن شب در پس تابوت او

با همان سوز جگر میگفتی و...

" ....خدا مادرم را کجا میبرند.....

گمانم برای شفا میبرند...."

روضه ات یک بام دارد دو هوا

گه مدینه میروم گه کربلا 

عمه جان نیمه جان یادش بخیر

فتنه های کوفیان یادش بخیر

ناله میکردی و بر سر میزدی

"أَلاَمان" و "أَلاَمان" یادش بخیر

مأمن اطفال آغوش تو بود

گریه های کودکان یادش بخیر

میکشیدی خار از پایی برون

گریه میکردی چنان یادش بخیر

بازویت را کعب نی ها میزدند

تازیانه و سنان یادش بخیر

کوچه وبازار و سنگ و ناسزا

در میان شامیان یادش بخیر

حال داری با قدی خم میروی

داری ای منظومه ی غم میروی

از تمام رنج دنیا خسته ای

سوی آقای محرم میروی

میسرایی یاد آن هامون خون

زیر لب "... إنا الیه راجعون "

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 524
سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 ساعت: 8:32
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت ام کلثوم(س)-مدح الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه ی صبر و عشق مفهوم است او از خطبه ی آتشین

حضرت ام کلثوم(س)-مدح


الگوی فرشتگان معصوم است او

بر واژه ی صبر و عشق مفهوم است او

از خطبه ی آتشین او پیدا شد

بانوی قیام، ام کلثوم است او


تعداد بازديد : 236
شنبه 21 اردیبهشت 1392 ساعت: 7:01
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار رحلت حضرت ام کلثوم(س) - علیرضا خاکساری ما از می جام عاشقی سرمستیم بر مرحمت دخت علی دل بس

 

ما از می جام عاشقی سرمستیم

بر مرحمت دخت علی دل بستیم

محشر که بیاید همگی میگوییم

ما گریه کنان ام کلثوم هستیم

**

ای عالمه ی علوم دین ادرکنی

ای چادر تو حبل متین ادرکنی

یاسَیِّدَةَ النِّسا أَنَا سائِلِکُم

ای دخت امیر مومنین ادرکنی

**

ای روشنی نسل طهورای فاطمه

ای سردبیر مجمع شورای فاطمه

بی شک و شبهه عمه ی سادات عالمی

ای هم ردیف زینب کبرای فاطمه

**

ملیکه ی دو سرایی و نوحه گر هستی

خمیده ای به گمانم شکسته پر هستی

میان روضه ی امشب به خاطرم آمد

تو از غریب مدینه غریب تر هستی

**

تندیس حلم و حجب و حیایی بزرگوار

سنگ صبور شیر خدایی بزرگوار

محشر به إذن مادر سادات فاطمی

آری شما شفیعه ی مایی بزرگوار

**

عزیز فاطمه در معرض خطر بودی

ز بانوان حرم تو گرسنه تر بودی

"سری به نیزه بلند است در برابر" تان

تمام واقعه را تو نظاره گر بودی

 

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 353
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:52
نویسنده:
نظرات(1)
اشعار رحلت حضرت ام کلثوم(س) - یوسف رحیمی در علم و فضيلت و ادب دريايي در عصمت و صبر و علم بي هم

 

در علم و فضيلت و ادب دريايي

در عصمت و صبر و علم بي همتايي

سجاده‌ی تو شميم کوثر دارد

تو آينه‌ی ‌حقيقي زهرايي

**

 اي روح زلال! نور کوثر داري

تو عطر گل ياس پيمبر داري

در حجب و حيا آينه‌ی فاطمه اي

در وقت خطابه شور حيدر داري

**

اي پشت و پناه قافله، چون زينب

همراز نماز نافله، چون زينب

در شام نيفتاده اي از پا، بانو

يک لحظه در اين مقابله چون زينب

**

هر چند که بي صبر و قراري بانو

هر چند غريب و داغداري بانو

در کوفه‌ی بي کسي و شام غربت

چون کوه وقار استواري بانو

**

در روز دهم چو شمع افروخته اي

در آتش بي کسي و غم سوخته اي

تا سرحد جان حمايت از مولا را

از مادر خود فاطمه آموخته اي

**

از ديده اگرچه خون دل افشاندي

آن روز تمام کوفه را لرزاندي

اي دخت علي، هيمنه‌ی کوفي ها

مي ريخت به هر خطابه که مي خواندي

**

آن روز رسيده بود جانت بر لب

مي سوخت تمام پيکر تو در تب

پروانه صفت گرم طواف عشقي

ذکر لب خسته‌ی تو: زينب زينب

**

آن ماتم بي کرانه را معنا کن

آن غربت جاودانه را معنا کن

يک بار براي زائرانت بانو

تو ضربه‌ی تازيانه را معنا کن

**

شش ماه شبيه روضه خوان مي خواندي

از غربت و داغ بي کران مي خواندي

از نيزه و قتلگاه و خون مي گفتي

از طشت طلا و خيزران مي گفتي

 

یوسف رحیمی
تعداد بازديد : 253
پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 ساعت: 16:52
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 3
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف