هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز

هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز

هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز

هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز

هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز
هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
هرگز ندیده است کسی مادراین چنین یک بستری چنین و شکسته پر این چنین شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد جز

هرگز ندیده است کسی مادراین چنین
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین

شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفراین چنین

مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین

از جای جای پیرهنت تکه ای کم است
شاید گرفته است به میخ دراین چنین

حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
دارد شکستگی تو درد سراین چنین

چندین شب است دست تو بالا نیامده
شانه نخورده است موی دختراین چنین

معلوم می شود تو مداوا نمی شوی
زانو بغل گرفته اگر حیدر این چنین

علی اکبر لطیفیان

منبع : بی پلاک


تعداد بازديد : 143
شنبه 02 اردیبهشت 1391 ساعت: 5:27
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف