loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 235 شنبه 19 فروردین 1391 نظرات (0)
این روزها پائیز عمر مادرم بود
باران این پائیز چشمان ترم بود
از زخم تلخی ؛سینه اش می سوخت اما
چادر نمازش سقف بالای سرم بود
هستی ما غارت شد اما بین خانه
شمع وجود مادری اش گوهرم بود
زانو بغل كرده حسن یك كنج خانه
درچاه های شهر آه رهبرم بود
چیزی نمانده بعد مادر از وجودم
این ذره مانده فقط خاكسترم بود
فضه كنار بستر او بود اما
زیر سرش بالش دراین شبها پرم بود
هرشب بجای چشم،دستم خواب می رفت
بر روی پیشانیش دست دیگرم بود
آنقدر شستم جامه های خونی اش را
تنها امیدم گفتن یك دخترم بود
مأمور بودم كربلا باشم و گرنه
با مادرم دیروز روز آخرم بود
می سوختم می ریختم اشك از دودیده
بر مادر مظلومه ای كه بی حرم بود
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 61
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 1096
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 13,472
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 92
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 16,873
  • بازدید ماه : 24,200
  • بازدید سال : 399,000
  • بازدید کلی : 22,645,961