loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 253 پنجشنبه 17 فروردین 1391 نظرات (0)
قصه شهر مدینه قصه شهر غصه هاست
حدیث رنج و غربت و زخم زبون و نارواست
من چی بگم از اون همه محنت و اندوه و ستم
نمونده هیچ قامتی که از این همه غم نشکست
شرح کدوم غم و بدم از غصه های مدینه
از چی و از کجا بگم از تو کوچه یا تو خونه
همه چی توی میدنه شروع شد از ماتم یار
وقتی که باغبون می ره خزون می شه باغ و بهار
هر کی به ما سلام می کرد دیگه جوابم نمی داد
اون موقع دیگه فهمیدیم مدینه مارو نمی خواد
روی زمین افتاده بود جنازه عشق هنوز
صدای سامری اومد از توی شهر آخر روز
آب کفن خشک نشده دوباره بخل تراشیدند
از مسیح نفرت روی ثقیفه بریدند
گفتم شاید این چند روزه به ما دیگه کار ندارند
برا گریه مارو تو خونه راهت می زارند
ولی یه روز صدایی از هیزما پشت در اومد
با یه گروه بی حیا بزرگ اهل شهر اومد
گفتم مگه اینا میخوان شهر و به آتیش بکشن
می خوان برای بابامون یه حرفی رو پیش بکشن
وقتی که حرف بیعت از زبونشون بیرون اومد
فهمیدم اون لحظه دیگه از کوچه بوی خون اومد
مادر به پشت در اومد که مهر مهربونی بود
بهشتی بود خدایی بود حوری آسمونی بود
گفت چی می خواید از دلبرم خیلی غریبه همسرم
هر چی می خواید به من بگید من جون فدای حیدرم
من اجر پیغمبرم و مزد همه رسالتم
یاور مرتضایم و فدایی ولایتم
هر چی که گفت با ناله ها مردم شهر مرده بودند
پستی و بی حیایی رو از رو همه برده بودند
هیزما که آتیش گرفت وقتی در خونه می سوخت
فاطمه عشق علی رو به هر دو عالم نفروخت
از تو میون شعله ها صدای ناله ای اومد
میون خاکستر و دود بوی گل لاله اومد
از تو کوچه به گوش رسید یه ناله وحشیونه
دشمن بی حیای ما با لگد اومد تو خونه
چیزی که به گوش می رسید صدای آه و نفسه
پرنده عشق علی غرق به خون تو قفسه
یه غنچه سوخته ایم پشت در افتاد به زمین
بای ذنب قتلت ای گل ناز و نازنین
نوگل شش ماهه ما شده فدایی بابا
حالا دیگه فقط میاد صدای سیلی جفا
دست بابا بسته بود و دل همه شکسته بود
حوری مهربون ما میون خون نشسته بود
ناله می زد وا ابتا زجه می زد واعلیا
هیچکی به حرفش گوش نکرد گفت آخرش فضه بیا
فضه خزینی رو که گفت روی زمین افتاده بود
ماها دیگه گفتیم همه مادر ما جون داده بود
این صحنه رو ما می دیدیم ناله هاش و می شنیدیم
خدا می دونه صد دفعه مزه مرگ و چشیدیم
هر چی که دل تو دنیا بود از غم ما به خون نشست
دلی نموند که نشکنه وقتی که اون پهلو شکست
با خون سینه مادر این جمله رو در نوشت
عشق علی دین منه خونه اون واسم بهشت
اگرچه آتیش بگیرم تو بیت مرتضی ولی
خونم و هدیه می کنم دست نمی کشم از علی
فاطمه ام حیدریم از همه عالم بریم
آقام و یاری می کنم با روی نیلوفریم
حب علی مذهبمه نماز روز و شبمه
حتی به زیر دست و پا ذکر آقام رو لبمه
حب علی دین منه  مذهب و آئین منه
عالم بدونه فاطمه از علی دل نمی کنه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 69
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 557
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 17,851
  • بازدید ماه : 25,178
  • بازدید سال : 399,978
  • بازدید کلی : 22,646,939