loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 0 شنبه 01 مهر 1402 نظرات (0)

وقتی نشست در بر بابای بی سرش
چهره نهاد بر روی رگ های حنجرش

از آتش درون دلش شعله می کشید
اشکی که می چکید ز چشمان اطهرش

او کرده بود نذر رگ حنجر پدر
چشمی که بود چشمه جوشان کوثرش

دختر گرفته بود تنش را ببر ولی
بابا گشوده بود بغل بهر دخترش

از گوش پاره کرد فراموش تا که دید
این گوشوار عرش فتاده است در برش

تنها نمی گریست به گودال قتلگاه
آمد صدای ناله جانسوز مادرش

پرپر زد و نکرد پدر را رها، اگر
از ضرب تازیانه پر از زخم شد پرش

عمه به ناله گفت عزیز برادرم
باید که بوسه زد به گلوی مطهرش

با جوهری زاشک وفایی رقم بزن
دیدم پیام می چکد از خون حنجرش

سید هاشم وفایی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 59
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 895
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,880
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 82
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,281
  • بازدید ماه : 20,608
  • بازدید سال : 395,408
  • بازدید کلی : 22,642,369