loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 63 پنجشنبه 23 مهر 1394 نظرات (0)

حالا که آمدی دگر از پیش مان نرو
خورشید شام تار خرابه بمان،نرو
دیگر بس است بی تو سفر،جان به لب شدم
دق می کنم اگر بروی مهربان،نرو
با کل شهر جان خودت قهر کرده ام
ازبس که طعنه خورده ام از این وآن نرو
با دختران شهر چقدر از تو گفته ام
میخواستم تو را ببرم پیش شان نرو
این شامیان به من چقدَر حرف بد زدند
اصلا برای حرف بد دیگران نرو
خسته شدم ز بس که سرم داد میکشند
این مردمان بی ادب و بد دهان نرو
رفتی و پشت هم ز همه خورده ام لگد
بابا ببین چگونه شدم قدکمان،نرو
ضربه تو خوردی و دل من تیر میکشد
خورده ترک غرور من از خیزران نرو
قرآن نخوان که زخم لبت درد میکند
قاری خوش صدای من ناتوان نرو
از گریه های من دل عمه کباب شد
پس لااقل برای دل عمه جان نرو
باشد،اگر که قصد سفر داری ای پدر
اما دگر بدون من از کاروان نرو

 

شاعر : علی اکبر نازک کار

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 158
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 1,874
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 19,168
  • بازدید ماه : 26,495
  • بازدید سال : 401,295
  • بازدید کلی : 22,648,256