با علی بودن شرف هست و یقین بی علی بودن نباشد کار دین ای جماعت عشق من عشق علی است قلب و روحم با نگ

با علی بودن شرف هست و یقین

بی علی بودن نباشد کار دین

ای جماعت عشق من عشق علی است

قلب و روحم با نگاهش منجلی است

گفته ی من نیست گفتار خدا ا ست

تیغ راه حق به دست مرتضی است

قلب و روح من ساد بر نام اوست

هر چه مستی می کنم از جام اوست

کشتیه حب خدا را ناخدا است

پایتخت عشق را فرمانروا است

((معنی عشق مجسم حیدر است ))

در دو عالم شیعیان را سرور است

یا علی گویان به عالم سرورند

عاشق دلداده ی پیغمبرند

کل عالم را به هم زد با سه حرف

عین و لام و یا ، شهنشاه نجف

طوطیا ی چشم عشاق ولا

خاک پای قنبرت یا مرتضی

ای ز سر تا پا صفا روح دین

وی تمام معنی حب المتین

آسمان ها، کهکشان ها ، پست تو

دور چرخ لامکان دردست تو

بر تو هم عیسی و موسی پایبند

لوح قرآن را تو معنا بند بند

علت پیدایش پیغمبری

زینت نام خدای اکبری

نام تو اثبات توحید جلیست

مهر بازوی خودت هم یا علیست

تو سرا پا صدقی و جود و صفا

من فدایت باب شاه کربلا

یا علی صبرت زبانزد بر همه

مطلع دیوان عشقت فاطمه

این همه گفتم ولی ای وای من

با چه حالی گفتی ای زهرای من

ای تمام قوت زانوی من

غمگسارم ، هستیم ، بانوی من

من گمان کردم که می مانی ، ولی

می بری همراه خود جان علی

با نفسهایت جلالم می کنی

با سرشکت سینه چاکم می کنی

غم مخور حیدر پشیمان نیستم

چند روزی بیش مهمان نیستم

می روم اما حلالم کن علی

راحت از رنچ و ملالم کن علی

نیمه شب ها طفل تو یا بو تراب

گربه کرد در پی یک کاسه آب

آن حسین است و سیرابش نما

وعده من با شما در کربلا

شاعر : مهدی انصاری