تخریب بقیع - 6

تخریب بقیع - 6

تخریب بقیع - 6

تخریب بقیع - 6

تخریب بقیع - 6
تخریب بقیع - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وحید قاسمی امام سجاد(ع) و بقیع كاش ما هم كبوترت بودیم آستان بوس محضرت بودیم كاش با بال های

امام سجاد(ع) و بقیع

 

كاش ما هم كبوترت بودیم

 آستان بوس محضرت بودیم

 كاش با بال های خاكی مان

 لااقل سایه گسترت بودیم

 كاش ما هم به درد می خوردیم

 فرش قبر مطهرت بودیم

كاش می سوختیم از این غربت

 شمع بالای بسترت بودیم

 كاش می شد كه محرمت بودیم

 عاشقانه ابوذرت بودیم

 كاش در كوچه ی بنی هاشم

 پیش مرگان مادرت بودیم

 كاش ماه محرمی آقا

 یك دهه پای منبرت بودیم

 كاش می شد كه گریه كن های

 روضه ی تیغ و حنجرت بودیم

 كاش می شد كه سینه زن های

 نوحه ی گریه آورت بودیم

 كاش در روز تشنگی- محشر-

 باده نوشان ساغرت بودیم

 در قیامت به گریه می گوییم:

كاش...ای كاش..نوكرت بودیم


تعداد بازديد : 157
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 6:28
نویسنده:
نظرات(0)
مجید تال به مناسبت 8 شوال سالروز تخریب بقیع از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید گری

 به مناسبت 8 شوال سالروز تخریب بقیع

 

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

گریه های بلند ممنوع است

روضه كه هیچ سینه هم نزنید

كربلا رفته ها كنار بقیع

حرفی از صحن و از حرم نزنید

زائری خسته ام نگهبانان

به خدا زود می روم نزنید

زائری داد زد كه نا مردان

تازیانه به مادرم نزنید

غربت ما بدون خاتمه است

مادر ما همیشه فاطمه است

كاش درهای صحن وا بشود

شوق در سینه ها به پا بشود

كاش با دست حضرت مهدی

این حرم نیز با صفا بشود

كاش با نغمۀ حسین حسین

این حرم مثل كربلا بشود

در كنار مزار ام بنین

طرحی از علقمه بنا بشود

پس بسازیم پنجره فولاد

هر قدر عقده هست وا بشود

چارتا گنبد طلایی رنگ

چارتا مشهد الرضا بشود

این بقیعی كه این چنین خاكی است

رشك پروانه های افلاكی است

در هوایش ستاره می سوزد

سینه با هر نظاره می سوزد

هشت شوال آسمان لرزید

دید صحن و مناره می سوزد

بارگاه بقیع ویران شد

دل بی راه و چاره می سوزد

این حرم مثل چادر زهراست

كه در اینجا دوباره می سوزد

این حرم مثل خیمه ی زینب

كه در اوج شراره می سوزد

سال ها بعد قدری آن سو تر

چند قرآن پاره می سوزد


تعداد بازديد : 321
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 6:22
نویسنده:
نظرات(0)
کاش یک شب شمع بودم در شب تار بقیع تا سحر می‌سوختم چون قلب زوار بقیع کاش می‌شد مخفی از وهابیان سنگدل

کاش یک شب شمع بودم در شب تار بقیع
تا سحر می‌سوختم چون قلب زوار بقیع
کاش می‌شد مخفی از وهابیان سنگدل
می‌نهادم نیمه شب صورت به دیوار بقیع
قبه و قبر و رواق و خانه و گلدسته داشت
ای مدینه از چه ویران گشت آثار بقیع
نیست حق گریه‌اش بر چار قبر بی‌چراغ
زائری کز راه دور آید به دیدار بقیع
ماه، زائر، اختران، اشکند و گنبد، آسمان
صورت مهدی شده شمع شب تار بقیع
آب، خون و دانه اشک و ناله‌اش سوز جگر
هر که شد مرغ دل زارش گرفتار بقیع
گر زنان را نیست ره در این گلستان، غم مخور
شب که خلوت می‌شود زهراست، زوار بقیع
اینکه آثارش بوَد باقی میان دشمنان
دست حق بوده‌ست از اول نگهدار بقیع
گر به دقت بنگری بر این امامان غریب
می‌چکد پیوسته اشک از چشم خونبار بقیع
بس که آغوشش پر است از لاله‌های فاطمه
بوی جنت خیزد از دامان گلزار بقیع

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 219
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:32
نویسنده:
نظرات(0)
محمدحسین بهجتى «شفق» جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع گر حصا
محمدحسین  بهجتى «شفق»
 
 
جلوه جنت‏به چشم خاکیان دارد بقیع 
 
یا صفاى خلوت افلاکیان دارد بقیع 
 
 
گر حصار کعبه را جبریل دربانى کند 
 
صد چو موسى و مسیحا پاسبان دارد بقیع 
 
 
گر چه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
 
الفتى با مهر و ماه آسمان دارد بقیع 
 
 
گرچه محصولش بظاهر یک نیستان ناله است
 
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع 
 
 
گرچه مى‏تابد بر او خورشید سوزان حجاز 
 
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع 
 
 
میتوان گفت ازگلاب گریه اهل نظر
 
بى نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع 
 
 
بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
 
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
 
 
تا سروکارش بود با عترت پاک رسول
 
کى عنایت‏با کم و کیف جهان دارد بقیع 
 
 
این مبارک بقعه را حاجت‏بنور ماه نیست
 
در دل هر ذره خورشیدى نهان دارد بقیع 
 
 
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
 
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع 
 
 
چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه
 
پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع 
 
 
فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین
 
اینهمه همسایه عرش آستان دارد بقیع 
 
 
در پناه مجتبى در ظل زین العابدین
 
ارتباط معنوى با قدسیان دارد بقیع 
 
 
باقر علم نبى و صادق آل رسول
 
خفته‏اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع 
 
 
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
 
داغ هجده ساله زهراى جوان دارد بقیع 
 
 
کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول
 
منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع 
 
 
آخر اینجا قصه گوى رنج‏بى پایان تست
 
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع 
 
 
خفته بین منبر و محرابى اما بازهم
 
از تو اى انسیه حورا نشان دارد بقیع 
 
 
راز مخفى بودن قبر ترا با ما نگفت
 
تا بکى مهر خموشى بر دهان دارد بقیع؟ 
 
 
شب که تنها میشود با خلوت روحانى‏اش
 
اى مدینه انتظار میهمان دارد بقیع 
 
 
شب که تاریک است و در بر روى مردم بسته‏است
 
زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقیع 
 
 
کاش باشد قبضه خاکم در آن وادى «شفق‏»
 
چون ز فیض فاطمه خط امان دارد بقیع

تعداد بازديد : 167
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:25
نویسنده:
نظرات(0)
آیت‌الله صافی گلپایگانی خوش آن نسیم كه مى آید از كنار بقیع خوشا هواى روان بخش و مُشكبار بقیع فر
آیت‌الله صافی گلپایگانی
 
 
خوش آن نسیم كه مى آید از كنار بقیع
 
خوشا هواى روان بخش و مُشكبار بقیع
 
 
فرشتگان ز زمین مى برند سوى بهشت
 
براى غالیه‌ی حوریان غبار بقیع
 
 
اگر كه طور تجلّى ز صدق مى طلبى
 
بیا به گلشن روحانى دیار بقیع
 
 
دریغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا
 
خراب شد همه آثار بى شمار بقیع
 
 
ایا كه غیرت دین دارى و ولایت آل
 
ببار خون، عوض اشك در كنار بقیع
 
 
خراب كرد ستم، مشهد چهار امام
 
كز آن شرف به سما یافت خاكسار بقیع
 
 
نخست مرقد سبط نبى امام حسن
 
بزرگ محور اعزاز و افتخار بقیع
 
 
مزار حضرت سجاد، اسوه عبّاد
 
امین اعظم حق، ركن استوار بقیع
 
 
مزار حضرت باقر، عزیز پیغمبر
 
كه بر فزوده به اجلال و اشتهار بقیع
 
 
مزار حضرت صادق رییس مذهب و دین
 
جهان علم و عمل، نور كردگار بقیع
 
 
قبور منهدم دیگر از تبار رسول
 
فزوده است بر اوضاع رنج بار بقیع
 
 
زظلم فرقه وهّابیان ناكس دون
 
بیا ببین كه خزان گشته نوبهار بقیع
 
 
سعودیان عمیل یهود و صهیونیسم
 
ز ظلم، هتك نمودند اعتبار بقیع
 
 
قبور آل پیمبر، خراب و ویران است
 
فرشتگان همگان اند سوگوار بقیع
 
 
در این مصائب عظمى ولىّ عصر بوَد
 
شكسته خاطر و محزون و داغدار بقیع
 
 
كند ظهور و جهان پر كند  ز دانش و داد
 
زند به ریشه خصم ستم شعار بقیع
 
 
قیام باید و مردانگىّ و همّت و عزم
 
كه بر طرف كند این وضع ناگوار بقیع
 
 
وگرنه تا نشود قطع دست استعمار
 
جهان شیعه بود زار و دل فكار بقیع
 
 
حرامیان به حرم تا كه حاكم اند روا ست
 
كه مسلمین همه باشند شرمسار بقیع
 
 
سلام بى حد و بسیار بر پیمبر و آل
 
درود وافر و بى انتها نثار بقیع
 
 
ز  یاد مرقد ویران اولیاى خدا
 
همیشه «لطفى صافى» است بى قرار بقیع

تعداد بازديد : 259
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:25
نویسنده:
نظرات(0)
حسین اسرافیلى بقیعِ غریب مى گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب در منظرى كه نیست به هفت آسمان، غریب
حسین اسرافیلى
 
بقیعِ غریب
 
 
مى گرددم دو دیده پریشان و جان، غریب
 
در منظرى كه نیست به هفت آسمان، غریب
 
 
یا رب بقیع، قطعه اى از آسمان توست
 
پیچیده در غبار زمین و زمان، غریب
 
 
آن گوهرى كه بود مَلك خادم درش
 
خفته ست در كنار حَرَم، بى نشان، غریب
 
 
این خاك، میزبان پریشان كربلاست
 
مانده ست در حضور تو، اى آسمان، غریب
 
 
اینجا مزار صادق آل محمد(ص) است
 
تنها، میان گردش چشم جهان، غریب
 
 
در خلوت است بارگه باقرالعلوم(علیه السلام)
 
همچون مزار مادر زخمى، جوان، غریب
 
 
این سوى میله، مرقد اولاد مصطفاست
 
و آن سو، نگاه غمزده زائران، غریب
 
 
این محرمان پردگى عرش ذوالجلال
 
اینسان فتاده اند در این خاكدان، غریب
 
 
اشك است اینكه مى چكد از آستین ابر
 
مِهر است اینكه مانده در این آستان، غریب
 
 
مى گردد آسمان، به طوافى همیشگى
 
بر این مدار غربت و بر این مكان، غریب
 
 
یا رب چه حكمتى ست در این قطعه شریف
 
مهمان غریب و بارگه میزبان، غریب
 
 
یارب كرامتى! كه زنم بوسه بر بقیع
 
سر را نهم به خاك و بگویم بر آن غریب
 

تعداد بازديد : 153
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:24
نویسنده:
نظرات(0)
جعفر رسول زاده _ آشفته غربت آباد دیار آشنایى ها، بقیع همدم دیرینه غمهاى ناپیدا، بقیع در تو ـ ح
جعفر رسول زاده _ آشفته
 
 
 
غربت آباد دیار آشنایى ها، بقیع
 
همدم دیرینه غمهاى ناپیدا، بقیع
 
 
در تو ـ حتّى ـ لحظه ها هم بى قرارى مى كنند
 
اى تمام واژه هاى اشك را معنى بقیع
 
 
در تو، خون دیده ها دریا شد و صاحبدلان
 
جرعه جرعه عشق نوشیدند از این دریا بقیع
 
 
سنگ فرش كوچه هایت داغ هاى سینه سوز
 
شمع فانوس نگاهت چشم خون پالا بقیع
 
 
تو بلور روشنایى هاى شهر یثربى
 
چون نگینى مانده در انگشتر بطحا بقیع
 
 
همصدا با قرنها مظلومى آل رسول
 
حنجرى كو؟ تا در این غربت كند آوا، بقیع
 
 
وسعت تنهایى ات دل هاى ما را مى برد!
 
تا خدا ـ تا عشق ـ تا تنهایى مولا بقیع
 
 
قصّه مظلومى اش را با تو گفت آن شب كه داشت
 
در گلو، بُغضِ غریب ماتم زهرا، بقیع
 
 
در هجوم تیرگى ها، در شب سرد سكوت
 
حسرتى مى بُرد خورشید جهان آرا بقیع
 
 
اى مزار هرچه خورشید از دیار روشنى
 
اى شكوه نور در آئینه غبرا بقیع
 
 
كاش چشمى بود و اشكى، اشتیاق مویه اى
 
با تو مى ماندیم ـ تا موعود ـ تا فردا بقیع
 
 
اى بهشت آرزو، گم كرده دلهاى پاك
 
اى زیارتگاه یك عالم دل شیدا بقیع
 
 
سیل اشك عاشقان بگذار تا دریا شود
 
چشمه اى از چشم جان بیدلان بگشا بقیع
 
 
دارم امّید آنكه در محشر پناهم مى دهد
 
سایه دیوار این «آشفته»حالى ها بقیع
 

تعداد بازديد : 173
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:24
نویسنده:
نظرات(0)
محمّد على مجاهدى «پروانه» بقیع باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع تا ببینم دوست دارى میهمان را
محمّد على مجاهدى «پروانه»
 
بقیع
 
 
باز كن بر روى من آغوش جان را اى بقیع
 
تا ببینم دوست دارى میهمان را اى بقیع
 
 
خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه
 
در تو مى‏بینم شكوهِ آسمان را اى بقیع
 
 
پنج خورشیدِ جهان‎افروز در دامان تست
 
كرده‏اى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع
 
 
مى‏رسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
 
بار ده این كاروانِ خسته جان را اى بقیع
 
 
 
جز تو غم‏هاى على را هیچ كس باور نكرد
 
مى‏كشى بر دوش خود بارى گران را  اى بقیع
 
 
باز گو با ما، مزار كعبه‎ی دل‎ها كجاست
 
در كجا كردى نهان آن بى‏نشان را اى بقیع
 
 
قطره‏اى، اما در آغوش تو دریا خفته است
 
كرده‏اى پنهان تو موجى بیكران را اى بقیع
 
 
چشم تو خون گرید و «پروانه» مى‏داند كجاست
 
چشمه ‎ی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع

تعداد بازديد : 151
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:23
نویسنده:
نظرات(0)
سید محمد میرهاشمی بقیع نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقیع نه کعبه کعبه اهل ولاست در تو
سید محمد میرهاشمی  
 
  بقیع
 
 
 
نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقیع
 
نه کعبه کعبه اهل ولاست در تو بقیع
 
 
هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی
 
نیاز خانه اهل سماء است در تو بقیع
 
 
سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ
 
نماد ناله قلب خداست در تو بقیع
 
 
همین که بی حرم و گنبدی و گلدسته
 
نشان از واقعه ای غم فزاست در تو بقیع
 
 
به هر دو عالم اگر فخر می کنی چه عجب
 
هزار مادر شاه وفاست در تو بقیع
 
 
به اشک نم نم خود زائرت سحر می گفت
 
شمیم علقمه و کربلاست در تو بقیع
 
 
اگرچه مهد ولایی به کربلا نرسی
 
کجاست سری ز تن خود جدا در تو بقیع
 
 
کنار تربت مادر به یاد کرب و بلا
 
صدای ناله مهدی رساست در تو بقیع

تعداد بازديد : 205
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:23
نویسنده:
نظرات(0)
گلستان بقیع _ محمد حسین بهجتى «شفق» بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را درعزا بنشاند او ، ش
 
گلستان بقیع  _  محمد حسین بهجتى «شفق»
 
بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را
 
  درعزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را 
 
 
بشکند دستی که هتک حرمت این خانه کرد 
 
شیعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد 
 
 
درون قلب جهان ، انقلاب گشته بیا 
 
نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بیا
 
 
نظاره کن به فرا سوی مدینه و ببین 
 
حرم به دست حرامی خراب گشته بیا 
 
 
این گلستان نبیّ بار دگر ویران شده 
 
چشمهای منتقم ، بار دگر گریان شده 
 
 
بعد تخریب بقیع و این ستم در آن دیار 
 
گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان شده
 

تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 01 شهریور 1391 ساعت: 0:23
نویسنده:
نظرات(0)
غربت بقيع از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید گریه های بلند ممنوع است روضه كه هیچ سی
غربت بقيع

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

گریه های بلند ممنوع است

روضه كه هیچ سینه هم نزنید

كربلا رفته ها كنار بقیع

حرفی از صحن و از حرم نزنید

زائری خسته ام نگهبانان

به خدا زود می روم نزنید

زائری داد زد كه نا مردان

تازیانه به مادرم نزنید

 

غربت ما بدون خاتمه است

مادر ما همیشه فاطمه است

 

كاش درهای صحن وا بشود

شوق در سینه ها به پا بشود

كاش با دست حضرت مهدی

این حرم نیز با صفا بشود

كاش با نغمه حسین حسین

این حرم مثل كربلا بشود

در كنار مزار ام بنین

طرحی ازعلقمه بنا بشود

پس بسازیم پنجره فولاد

هر قدر عقده هست وا بشود

چارتا گنبد طلایی رنگ

چارتا مشهد الرضا بشود

 

این بقیعی كه این چنین خاكی است

رشك پروانه های افلاكی است

 

در هوایش ستاره می سوزد

سینه با هر نظاره می سوزد

هشت شوال آسمان لرزید

دید صحن و مناره می سوزد

بارگاه بقیع ویران شد

دل بی راه و چاره می سوزد

این حرم مثل چادر زهراست

كه در اینجا دوباره می سوزد

این حرم مثل خیمه ی زینب

كه در اوج شراره می سوزد

سالها بعد قدری آن سو تر

چند قرآن پاره می سوزد

(مجید تال)


تعداد بازديد : 403
یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت: 13:03
نویسنده:
نظرات(0)
تخریب کرده اند حرم و بارگاهتان آنها که زنده اند به لطف نگاهتان بر روی مهربانیتان چشم بسته اند

تخریب کرده اند حرم و بارگاهتان

آنها که زنده اند به لطف نگاهتان

 

بر روی مهربانیتان چشم بسته اند

با خود نگفته اند چه بوده گناهتان

 

از نسل هیزم آورشان که عجیب نیست

آتش زنند دوباره  دل پر زآهتان

 

روز سقیفه بود اگر بی حرم شدید

یا بین کوچه بود که بستند راهتان

 

اول زدند مادر و بعدش حسینتان

افتاد بین تیغ و نیزه و شد قتلگاهتان

 

وقتی رسید یوسف کنعان فاطمه

با او بنا کنیم حرم دلبخواهتان

 

فعلا نشسته است و زغم آه می کشد

کنج بقیع در شب تار و سیاهتان

یاسر مسافر


تعداد بازديد : 101
چهارشنبه 28 تیر 1391 ساعت: 18:02
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 6
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف