loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 97 سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

 

 

سلام دادن بر شاه تشنه کارش بود
چه خوب اینک اگر زیر آسمان باشد
رضا تاجیک

آنان که چشم دیدن تان را نداشتند
دیدی چطور گنبدتان را نظر زدند
***
 قاب قوسین گمانم قوس این گنبد بود
زائرت از گوشه ی شش گوشه تا معراج رفت
***
بی خود نبود عزیزم اگر گنبدت شکافت
امشب تو را خدا به تماشا نشسته است
علیرضا خاکساری

گنبدت رو به آسمان باز است
بهتر از این نمی شودآقا!
مظاهر کثیری نژاد

در خانه قبرم که پر از وحشت و ترس است
ای کاش که بالا سر من جلوه نمایی
محسن حسن آبادی

این درس گنبد تو چه زیبا به دل نشست
باید برای غربت نام تو سر شکست
محمد مهدی شفیعی

آسمان خواست به پابوس ضریحت برسد
با ادب گنبد زردت به کناری آمد
ایوب پرنداور

یادم آمد ناله های فاطمه
بیکسی دختر خیر الانام
تاکه شد بیت العزای او خراب
سایه بر اولاد زهرا شد حرام
حسین رحمانی

من از اين منظره گنبدتان دانستم
همه گنبد دوار از آن حرم است
یاسر رحمانی

به صفاي حرمت مروه ي من گنبد توست
طوف قبر تو مرا حاجي سامرا كرد
اصغر چرمی

گنبدت قاب آسمان شده است
عکس با قاب نقره ای زیباست
حجت الاسلام و المسلمین حاج رضا جعفری

آیه های دور گنبد حاکی از این است که
سوره ای هستی که پیوسته قرائت می شوی
محمد فردوسي

بی سبب نیست که ساقی همه عمرش را
در حریم تو نشیند می کوثر گیرد
آنقدر حال و هوای حرمت رویائيست
که عجب نیست اگر گنبد تو پر گیرد
ایمان کریمی

از غم گنبد تو، خون، دل شيعه ست آقا...
گنبد زخمي تو مثل بقيع است آقا...
بشری صاحبی

شد گنبد تو خراب و عالم فهمید
هر کس حسن است بی حرم خواهد شد
محسن ناصحی

هرکه زایر شد و آمد، سر خود را خم کرد
این هم از سجده ی گنبد که به پایت افتاد
محسن ناصحی

فيروزه و عقيق و طلا داشت گنبدت
راهي به آسمان خدا داشت گنبدت
عطیه سادات حجتی

انفجار گنبدنت فهماند ما را ای غریب
گنبدت با آسمان فرقی ندارد بعد از این
حسین سنگری

سینه چاکی نه فقط خصلت زائرهات است
که دل گنبدت از سینه ی ما چاک تر است...
محسن ناصحی

دلتنگ آسمان ضريح است آسمان
ديدم به كاشي تو شبيه است آسمان ...
عطیه سادات حجتی

بغض تو اگر سر نکشد پس چه کند
فرزند به مادر نکشد پس چه کند
ایوب پرنداور

آسمان از شوق، بوسه بر مزار اطهرت
سینه چاک از روزن گنبد نمایان میشود
ناظم پور

آبي ست تُنگ آينه بندان مرقدت
حالا كه آسمان شده ميناي گنبدت...
بشری صاحبی

روضه ی زهرا نخوان اینجا که از اندوه و درد
مطمئن هستم که برق از فرق گنبد می پرد
ایوب پرنداور

هرکسی پای ضریحت مستجاب الدعوه است
قدر یک گنبد نباشد مانعی تا آسمان...
شکوفه رحیمی

قلمم قامت گلدسته و دفتر گنبد
آسمان را هوس بوسه زدن بر گنبد ...
عطیه سادات حجتی

تا به کی حسرت نشین از پشت گنبد بنگرد
آسمان ابری شد و آمد تماشایت کند
سید بندری

گنبد تو بود آقا یا دل پرخون ما
اینکه از اندوه یک شب منفجر گردید و رفت
ایوب پرنداور

آن گنبد شکافته، بهر فرشتگان
راه میان بری است به طوف مزار تو
ناظم پور

تا فضای روضه هایت سمت گودالی کشید
ناگهان زیر غمت از شش جهت گنبد شکافت
شکوفه رحیمی

حکمتی هست در این گنبد ویران مولا
آسمان آمده پابوس ضریحت باشد
محبوبه راه پیما

راهی به آسمان شده باز از ضریح تو
این گنبد شکسته در باغ جنت است
کمیل شریفی کاشانی

آقا اجازه هست که در روزگارتان
خورشید هم سرک بکشد بر مزارتان؟
ابوب پرنداور

آوار شد به دوش زمین خشت خشت آن
این بغض شیعه بود که در سامرا شکست
کمیل شریفی کاشانی

از تو تا طاق نهم فاصله ای کوتاه است
آسمان را به ضریحت زده پیوند خدا
محبوبه راه پیما

در خاطر من خیال مشهد رد شد
آن حال و هوای دور مرقد رد شد
برده‌است به معراج ضریح نوه‌اش
بمبی که از آسمان گنبد رد شد
مجید لشکری

هم خنجر آبدیده را فهمیدیم
هم قلب ز هم دریده را فهمیدیم
بی بی! تو سر بریده را فهمیدی
ما گنبد سر بریده را فهمیدیم
ایوب پرنداور

سامرا روضه گودال مگر خوانده کسی؟!
که حرم از سرش عمامه ی گنبد برداشت؟
عبدالله باقری

من از این روزنه گنبدتان فهمیدم
هر که شد زائرتان، زائر عرش الله است
***
عاشقی داد ندا زیر همین قبه سبز
چشم دل باز کنی عرش خدا معلوم است
***
آسمان مست تماشای مزارت بوده
رمز این گنبد و این روزنه را فهمیدم
اصغر چرمی

چشم من کور و زبان لال شود آن دم که
شبه این عکس من از گنبد زینب بینم
محسن حسن آبادی

جامی که ریخت می به دل آسمان شهر
جادوی سامراست که از لعل او چکید
مهدی نعیمی

گنبدی رو به خدا باز شده یعنی که
حرم الله ترین مرقد دنیا این است
امیرحسام یوسفی

وقتی که چشم آسمان از سوز غم می سوخت
گنبد گریبان چاک می کرد و حرم می سوخت
محمد موحدی مهرآبادي

عکس روی تو در این جام شراب افتادست...
یعنی امروز ملایک ز نگاهت مستند...
حسين عباسی فر

وقتی که خدا خواست به قبر تو بنازد
یک پنجره از گنبد تو رو به خودش ساخت
محمد موحدی مهرآبادي

آسمان فرصت پرواز بلند است ولى
قصه این است چه اندازه کبوتر باشى...
الهه عارف

بی شک غم خرابی گنبد بهانه بود
تا که خدا مرا به غمت آشنا کند
***
نکند در حرمت از غم مادر گفتند
که دل گنبد تو ریخت شبیه دل تو
***
گیرم که "سُرّ مَن رَاي" باشد مزار تو
وقتی کبوتر نیست گنبد هم عزادار است
محمد موحدی مهرآبادي

آسمان خواست رخت را به تماشا ببرد
زین سبب آمده تا گنبد صحنت بشود
عظیمی

نفرین بر آن ستاره ی شومی که چشم زد
آن گنبد قشنگ تو را از حسودیش...
حسين عباسی فر

ای خبرساز ترین گنبد عالم برخیز
خبر غربت آقای مرا شرح بده
***
صدفت باز شده راز دلت را دیدم
که چه آشفته شده حالت این مروارید
امیرحسام یوسفی
 
آسمان دید که در هیات ما نام تو بود
ابر آورد بگوید که منم گریه کنم...
حسين عباسی فر

باز تکرار همان حادثه، اما اين بار
زهرخمپاره شد و بر جگر گنبد خورد
مجتبی خرسندی

گنبد و زخم و ترک، بمب و شهید و مرقدت
این فرازی سامرایی از کتاب کربلاست
مهدی نعیمی

گنبدی ساخته ام از جگر خون شده ام...
دل ما را به مزاری ز غمت، ویران ساز
اصغر اعرابی

گنبد بهانه بود دلم را طلا کنی
بانی شدی که قلب مرا سامرا کنی
محمد موحدی مهرآبادي

گنبدت بار غمت را نتوانست كشید
از غم غربتتان پیرُهن خویش درید
مصطفي گودرزي

پیچیده شمیم حرمت در همه عالم
از شیشه عطری که شکستند درش را
مهدی نظری

 

 

منبع بی پلاک

خادم الزهرا (س) بازدید : 373 یکشنبه 13 بهمن 1392 نظرات (1)

اهل بیت(ع)-مناجات

 

ما گدایانیم در عالم گدای اهل بیت

ریزه خوارانیم بر خوان عطای اهل بیت

همّت هرکس به قدر سعی و کوششهای اوست

عمرِ ما الحمد شد صرف لقای اهل بیت

هیچکس را با حقارت کس نباید بنگرد

کس نداند کیست جزو اولیای اهل بیت

هرکه اشک روضه دارد احترامش واجب است

چه رسد بر کشتۀ درد و بلای اهل بیت

کینه ها در سینه ها تنها ز بغض دشمنان

دوستی با دوستان تنها برای اهل بیت

عاشقانه می توان مثل شهیدان نذر کرد

تا شود این جان ناقابل فدای اهل بیت

می توان با زندگی همراه شد امّا به شرط

شرط همراهی فقط با کربلای اهل بیت

باید از اطراف خود شِکلی بنا کرد از حرم

تا همیشه دیده بیند ماجرای اهل بیت

چیست نعمتهای دنیا از بزرگ و کوچکش

نیست جز در راستای اعتلای اهل بیت

روز و شب باید مهیای سفر بود ای دریغ

از جدایی های دلها از خدای اهل بیت

یوسف زهرا دمادم انتظار ما کشد

ما کجا و انتظار با صفای اهل بیت

کربلا در خون خود غلتید با خون خدا

تا دل ما جاودان ماند بپای اهل بیت

دست و پا می زد حسین فاطمه در خاک و خون

می رسید از خیمه گاه اما صدای اهل بیت

دور از چشم علمدار حرم حرمت شکست

پای دشمن باز شد بر خیمه های اهل بیت

رأسها بر نیزه ، پیکرها به خاک قتلگاه

می رسد آخر طبیب دل دوای اهل بیت

***

 محمود ژولیده

خادم الزهرا (س) بازدید : 283 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز

جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز

 

نفست تنگ شده کنج قفس افتادی

باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز

 

با حضور پسر مثل گلت آقا جان

مرهمی بر جگر پر شررت هست هنوز

 

گرچه جان دادنتان سخت شده امّا باز

خوب شد کاسه ی آبی به برت هست هنوز

 

زود باشد پسرت داغ یتیمی بیند

وقت تا وقت عروج و سفرت هست هنوز

 

لب تو خشک و دو چشمان تو تر آقا جان

گوییا ظهر عطش در نظرت هست هنوز

 

ای کریمی که فقیران همه مهمان تو اند

دست خالی گدایان به درت هست هنوز

 

وحید محمدی

خادم الزهرا (س) بازدید : 349 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

 

بیا که آتش دل، خانه از بنا سوزاند

بیا که چشم مرا سیل گریه ها سوزاند

 

هنوز پیرهن مشکی ات عوض نشده

که داغ های پدر آمد و تو را سوزاند

 

تو را کنار خودش خواند و گفت: میسوزم

بیا که زهر مرا بی تو بی صدا سوزاند

 

نفس نمانده که آتش کشیده بر جگرم

جگر نمانده که با هر نفس مرا سوزاند

 

بگیر بر سر دامان خود سرم را باز

که ذره ذره مرا یاد کربلا سوزاند

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 163 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

 

خشکِ خشک است لبش ؛ زهر عیان شد اثرش

کاسه ای آب بیارید نسوزد جگرش

 

سعی اش این است زمین گیر نباشد امّا

گاه بر روی تن و گه روی خاک است سَرَش

 

چند سرباز تنش را به کناری بردند

قبل از آنیکه بیاید به کنارش پسرش

 

مثل یک مرغ در آتش به خودش می پیچد

هیچ کس نسیت بگیرد به بغل ، بال و پرش

 

خواهری نیست بیاید دلش آرام شود

دختری نیست که سینه بزند دور و برش

 

وسط حجره ی در بسته و تاریک افتاد

یاد آن حجره که قاتل شده دیوار و درش

 

یادِ آن میوه که از شاخه ی طوبی افتاد

یاد آن کوچه و زهرا و دل شعله ورش

 

عوض آب فقط کاسه به دندان می زد

تا که اشک آمد و نوشید ز چشمان ترش

 

تشنه جان داد ولی با نوک پا ضربه نخورد

هیچ کس سنگ نزد بر بدن محتضرش

 

بی کس افتاد ولی شال و کمربند و عبا

مثل غارت زده ها باز نشد از کمرش

 

پادگان بود ؛ سنان بود ؛ کمان بود ولی

کس نکوبید به فرق سر او با سپرش

 

مهدی فاطمه تنها شده امروز به بعد

شب نشین شب زهرا شده امروز به بعد

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 107 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)- شهادت

 

هرگز شبی ز شام غمت تیره تر نبود

آن شب به غیر ناله نوایی دگر نبود

ای آفتاب معرفت ای عسکری لقب

گل را چنان تو زندگی مختصر نبود

شب های سوز و ساز به خلوتگه حضور

شمعی چو جان سوخته ات شعله ور نبود

داغ تو کرد خون به دل لاله های عشق

کو لاله ای که از غم تو خونجگر نبود

سیلاب اشک خانۀ دل را خراب کرد

چشمی نمانده بود کز این غصه تر نبود

شوق وصال دوست تو را سوی خود کشاند

زهر ستم وگرنه به تو کارگر نبود

مهدی کنار بستر پاک تو گریه کرد

یک تن به جز تو شاهد اشک پسر نبود

دشمن اگر چه برد به کاشانه ات هجوم

دیگر کسی ز اهل تو در پشت در نبود

با دل سفر نمود «وفایی» به کوی تو

حاجت دگر به داشتن بال و پر نبود

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 75 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-مناجات شب شهادت

 

دارم دلی به سینه ، شهید جمال تو

در حسرت تنفس بوی وصال تو

دائم به سینه یاد تو را می‌کنم مرور

بیرون نمی‌ رود ز سر من خیال تو

داغت نشسته بر دل حسرت نصیب من

خون گریه می‌کند دلم از ارتحال تو

اینجا منم مجاور وسواس اهرمن

آنجا تویی کنار خدا ، خوش به حال تو

ما را بخوان به باغ تماشای جلوه‌ات

تا بشکفیم از نفحات جمال تو

تو آسمان عصمت و عشق و کرامتی

خورشید و ماه ، آینه دار جلال تو

بنیانگذار سلسله ی لاله‌ها تویی

بنیانگذار سلسله ی عشق ، آل تو

بالا بلند! مانده دلم در نشیب هجر

دستم نمی‌ رسد به فراز وصال تو

امشب غمت تمام دلم را گرفته است

شکر خدا که سیب دلم ، گشته مال تو

ای نور عسکری ! به خدا می‌خورم قسم

مهدی بُـــــود ادامه ی نور کمال تـــو

مولای عشق! چشمۀ رحمت، بهار حُسن !

فردا من و شفاعت سبز و زلال تو

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 175 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت-مناجات با امام زمان(عج)

 

تسلیت ای حجّت ثانی عشر یاین الحسن

زود بود از بهر تو داغ پدر یابن الحسن

قلب بابت از شرار زهر دشمن آب شد

سوخت جسم و جانش از پا تا به سر یابن الحسن

کودک شش ساله بودی بر پدر خواندی نماز

ریختی از چشم خود خون جگر یابن الحسن

زود گرد بی کسی بر ماه رخسارت نشست

زود کردی جامۀ ماتم به بر یابن الحسن

قرن ها چشم تو گریان است بر جدّت حسین

لحظه لحظه ریختی اشک بصر یابن الحسن

طفل بودی پیش چشمت چشم بابا بسته شد

تو نگه کردی و او زد بال و پر یابن الحسن

مخفی از چشم همه، چشم تو بر بابا گریست

سوختی چون شمع سوزان تا سحر یابن الحسن

قرن ها فریاد زهرا مادرت آید به گوش

از مدینه بین آن دیوار و در یابن الحسن

یوسف زهرا بیا با ما بگو آخر چرا

تربت زهراست مخفی از نظر یابن الحسن

ای سرشک چارده معصوم از چشمت روان

ای زده هجر تو بر دل ها شرر یابن الحسن

روز (میثم) تیره تر می باشد از شام فراق

تا شود خورشید رویت جلوه گر یابن الحسن

خادم الزهرا (س) بازدید : 217 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

نشد که قوره ی نارس شراب ناب شود

ضریح دامن او دست این گدا نرسید

نشد که فطرس آن آستانه باشم حیف

شکسته باد، پرم چون به سامرا نرسید

 

غریب کرببلا لاأقل زهیری داشت

کنار حضرت آقا حبیب بوده و هست

همیشه هر شب جمعه حرم پر از زائر

ولی مزار حسن ها غریب بوده و هست

 

شبیه برگ گلی بین حجره می لرزید

ز درد در وسط حجره دست و پا می زد

برای مرهم زخمش برای تسکینش

بلند مادر خود را فقط صدا می زد

 

همین که بر جگرش زهر چنگ می انداخت

شراره می زد و داغی دوباره شد تازه

دوباره کوچه و نامحرم و فدکنامه

و زخم گم شدن گوشواره شد تازه

 

همین که او دم آخر لبش عطش نوشید

برای تشنگی اش قدری آب آوردند

هنوز خاطر او مانده است این روضه

برای حضرت هادی شراب آوردند

 

غریب بوده ولیکن امام بعد از او

سحر به پیکر پاکش نماز می خواند

کنار پیکر او تا سحر نمی خوابد

شبیه ناحیه او روضه باز می خواند

 

فدای تو پدر و مادرم حسین غریب

فدای آن تن زخمی که بوریا شده بود

شنیده ام که لباس تو را کسی دزدید

سه روز روی زمین پیکرت رها شده بود

 

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 107 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است

بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است

سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند...

سالیانی  در غل و زنجیر زندان مشکل است

تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر

روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است

سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن

بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است

سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا

آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است

معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است

جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است

ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن

حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن

سومین ابن الرضای خانواده اندکی

باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن

گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها

فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها

دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد

غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد

دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده 

دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده

دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد

دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند

دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی

دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی

شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید

تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید

شکرالله حجره ی تو دامن پیکار نیست

تیغ وتیر وسنگ وچوب ونیزه ای در کار نیست

کربلا اما عطش ها را دو چندان کرده اند

کربلا جد شما را تیر باران کرده اند 

کربلا جد شما را کام تشنه....یاحسن

با دوازده ضربه و با زور دشنه...یاحسن

کربلا حق حسین بن علی را خورده اند

روسری عمه جان ات را به یغما برده اند

 
شاعر : علیرضا خاکساری

خادم الزهرا (س) بازدید : 161 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)
قبل از ابراز نداری برسد لطف شما

تاجری هیچ ندیدم به غنا مثل گدا
 
خاک پای تو شدن آخر معراج من است

قُربم آن است شوم وصله ی نعلین شما
 
مور را درک سلیمانی تو ممکن نیست

کمّلین هم نرسیدند به ادراک خدا
 
حاجتم بی تو روا نیست،روایم کن که

جز "خودت" خواسته ای نیست در این دست دعا
 
طاقت درک مقامات تو در خشت که نیست

بی سبب نیست فرو ریختن صحن و سرا
 
سامرای تو "دواخانه" ندارد،یعنی:

در غبار حرمت خوانده شده "حرز شفا"
 
حاصل چله نشینیت شده مهدی  ,پس

شان زندان تو کم نیست که از غار حرا

شاعر : محمدکاظمی نیا

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 111 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

سرّ کلیم بودن موســـــی اطاعـت است

"عاشق" همیشــــه طور نشین عبادت است

مانوس تیـــــــرگی شب اند اهــــل نافله

ظلمت برای چشم سحر خیز عادت است

در کنج "خلوت" است مقامـــــــــات بندگی

"زندان" برای اهل مناجـــــات جنّت است

حرف از غریب شد که دلم گفت "یا حسن!"

بین بقیع و سامره خیلی شبــــــاهت است

ما بین بچه های علی فــــــــرق نیست که

ترس یزیدیان همه "اصل ولایــــت" است

هی زجر می دهند که جانـــت به لب رسد

از دست زهر حال تو رو به وخامت است

بر خاک می کشند تو را این حـــــــرامیان

این بی حیا شدن همه اش از لجاجت است

سیلی که می زنند سرت چرخ می خورد

محکم لگد زدن به تو از روی نفــرت است


بس کن نزن،زمین و زمان می خورد به هم

نفرین کند که لرزه به ارکان خلقت است

رحمت بس است،رو کن از آن هیبت خودت...

نه...، صبر در قبیله ی حـــیدر وراثت است


ذکر لبم شده همه شــــب "یا ابن العسکری!"

می آیــــــد آنکه در پس اسرار غیبت است

از یُمن توست "سامره" شد "سُرّ مَن رَءآه"

سرداب سامــــرای تو "باب الاجابت" است

انــــــــــــــگار غربت تو به پایان نمی رسد

سوغات سامرای تو تربت نه،غربت است

شاعر : محمد کاظمی نیا

خادم الزهرا (س) بازدید : 151 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)
شانه به درد زلف پریشان من نخورد

مرهم به درد زخم گریبان من نخورد

از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام

یک قطره هم نماند که از جان من نخورد

از تب سفید و زرد ز ضعف و کبود زهر

رنگی به غیر سرخ به دامان من نخورد

تاریک بس که بود شکنجه سرای من

راه ستاره نیز به زندان من نخورد

شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت

بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد

در شعله ای که چادر این همسرم نسوخت

یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد

دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد

چوبی دگر به گوشه ی دندان من نخورد

 

شاعر : رضا رسول زاده
خادم الزهرا (س) بازدید : 285 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)

در سامرا غریبی و تنهایی و فراق

در کربلا حسین و عطش بود و درد و داغ

در سامرا تنی جگرش تشنه و کباب

در کربلاحسین تنش زیر آفتاب

در سامرا نگاه کسی مانده بر در است

در کربلا حسین عزادار اکبر است

در سامرا شکسته  ز غم روی ماه بود

در کربلا تمام بدنها سیاه بود

در سامرا زدرد تنش تیر می کشید

در کربلا کسی دهنش تیر می کشید

در سامرا به گل شرر خار می زند

در کربلا رباب فقط زار می زند

در سامرا امام کرم بی قرار بود

در کربلا دور حسین نیزه دار بود

در سامرا بریده نفس شاه عالمین

د ر کربلا کنار علی محتضر حسین

 

شاعر : سید پوریا هاشمی

خادم الزهرا (س) بازدید : 167 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)- شهادت

 

باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

 

تسلیت ای به درد ها مأنوس

تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا

بیت الاحزان سینه ات اینبار

پُر شده از مصیبت بابا

 

این حسن ها چقدر مظلومند

این غریبی ز قبرشان حاکیست

این حسن ها عجیب مادری اند

از همین رو قبورشان خاکی است

 

دشمنان خبیث این دو حسن

قلب شان را به زهر آغشتند

آتش افکنده اند در دلشان

هر دو را آه، خون جگر کشتند

 

یابن زهرا ببین ز سوزش زهر

پدرت مثل بید می لرزد

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

 

دید دور از حضور یک سقّا

در حرم حرف قحطی آب است

دید در قتلگاه، بین دو نهر

لب جدش حسین بیتاب است

 

پدرت، لحظه های آخر عمر

آب از دست پاکتان نوشید

دم آخر پسر نداشت حسین

تشنگی از گلوش می جوشید

 

قاتلش با لگد به پهلویش

صورتش را به خاک ها چسباند

روی جسمش نشست آن ناپاک

خنجرش را به گردنش که نشاند...

 

با یکی نه، دوازده ضربه

ناله ی مادری به گوش رسید

خواهری از فراز تل نالان

سمت گودی قتلگاه دوید

 

خادم الزهرا (س) بازدید : 323 چهارشنبه 18 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

بی قرارم بی قرارم بی قرار

ناله دارم ناله دارم ناله دار

ابر غربت ریزد از چشم ترم

شیعیان! من مجتبای دیگرم

از حسن هستم نشان دیگری

عسگری ام عسگری ام عسگری

بسكه این دنیای من دلگیر شد

یك حسن دیگر ز غربت پیر شد

نیست بی آزار این قالو بلا

نیست بی غمخوار این نور ولا

مادرم تا یار و غمخوار من است

گوشۀ تبعید دربار من است

من ابا المهدی گل پیغمبرم

زادۀ هادی سلیل حیدرم

همچو یعقوبم ز یوسف بی خبر

یوسفم از كودكی شد دربدر

دیده ام در عمر خود غربت بسی

از ولادت تا شهادت بی كسی

من امامم لیك از امّت نهان

روز خوش هرگز ندیدم در جهان

گرچه هستم هر زمان و هر مكان

زادگاه و قتلگاهم پادگان

مِهر تابانم میان ابرها

شمع سوزانم به درد و صبرها

می نویسم روی دیوار شكیب

لحظه ها را آیۀ اَمّن یجیب

دانم آخر در میان سوز و آه

می شود تبعیدگاهم قتلگاه

می گدازد سینۀ سوزان من

وای از تبعیدگاهِ جانِ من

كی من از این دشمنان دارم گِلِه

در دلم از دوستان دارم گِلِه

هرچه بیگانه جفایم كرد هیچ

آشنا هم گر رهایم كرد هیچ

دوستان ! افسوس از رفتارتان

باز با این حال بودم یارتان

خوب حالِ ما رعایت كرده اید

از امام خود سعایت كرده اید

گرچه از تبعید می جویم خلاص

لیك می میرم ز كردار خواص

□□□

حال محو ذكرهای هر شبم

نالۀ عجل وفاتی بر لبم

یوسف زهرا به امدادم برس

شد شب هجران به فریادم برس

زهر كینه هدیۀ افطار من

این سحر شد سید الاسحار من

جرعه آبی! بی شكیبم مهدیا

تشنه چون جدّ غریبم مهدیا

گریه های كربلایی می كنم

آرزوی سر جدایی می كنم

یا بُنَیَّ سخت فریادت كنم

با كلام روضه امدادت كنم

یاد اكبر یاد اصغر یاد آب

یاد از چشم انتظاریِ رباب

یاد ذبحِ شیر خوار كربلا

یاد آن تیر سه شعبه بی هوا

یاد سقّا و سلام علقمه

یاد روز انتقام فاطمه

***

محمود ژولیده

خادم الزهرا (س) بازدید : 299 سه شنبه 17 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-شهادت

 

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

بر روی دامن پسرت دست و پا مزن

اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن

آقا سلام بر تو و دریای تشنه ات

این کاسه می خورد روی لب های تشنه ات

یاد حسین می دمد از نای تشنه ات

دادی سلام بر لب بابای تشنه ات

خونابه گرچه از دهنت ریخته شده

آلاله روی پیرهنت ریخته شده

شکرخدا که لعل لبت خیزران نخورد

شکرخدا که روی گلویت سنان نخورد

چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد

سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد

شکرخدا که تو کفنی داشتی حسن

بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن

 

جواد پرچمی
خادم الزهرا (س) بازدید : 121 یکشنبه 15 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)- شهادت

 

شب تاریک هوای سحرش را می خواست

شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده

حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

حضرت عسگری از درد به خود می پیچد

زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست

آسمانیست امامی که زمین افتاده

آسمان جلوه ای از بال و پرش را می خواست

شعلۀ زهر که بد جور زمین گیرش کرد

به خدا که نفس مختصرش را می خواست

لحظه ی آخر خود روضۀ عاشورا خواند

منبر خاک غم چشم ترش را می خواست

ته گودال کسی روی زمین افتاده

خنجر شمر گمانم که سرش را می خواست

دختری دید که بالای سرش نامردی

آمده بود و نگین پدرش را می خواست

 

مسعود اصلانی
خادم الزهرا (س) بازدید : 115 شنبه 14 دی 1392 نظرات (0)

امام حسن عسکری(ع)-مدح و مرثیه

 

ای مسجد الحرام، حرم سامرای تو

بیت الولای دل، حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو

روح ملک کبوتر صحن و سرای تو

آیینه ی جمال خداوند سرمدی

فرزند پاک چار علی سه محمدی

رضوان بدان جلال و شرف سائل درت

خورشید سجده برده به صحن مطهرت

روح رضاست در نفس روح پرورت

نامت حسن نه بلکه حسن پای تا سرت

میراث زهد و نور هدایت ز هادیت

علم امام هشتم وجود جوادیت

معصوم سیزده ولی الله ذوالمنن

ابن الرضای سومی و دومین حسن

گل ریزد از بهشت به خاکت چمن چمن

شرمنده در ثنای تو از کوچکی سخن

در کلام و لعل لب گوهری کجا

وصف ابا محمدن العسگری کجا

انوار ده امام درخشد ز روی تو

یادآور رسول خدا خلق و خوی

زیباترین دعای ملک گفتگوی تو

مسجود جن و انس بود خاک کوی تو

بحری که در صدف در جان پرورد تویی

در دامنش امام زمان پرورد تویی

ویرانه ی مزار تو مسجود آسمان

قبر تو کعبۀ دل و صحنت مطاف جان

زوار هر شب حرمت صاحب الزمان

کوری چشم دشمنت ای قبلۀ جهان

تنها نه سامره همه عالم دیار تو است

هر جا رویم در بغل ما مزار تو است

قبر مطهر تو اگر چه خراب شد

یا بر حریم تو ستم بی حساب شد

و آن دلربا ضریح نهان در تراب شد

هرچند قلب شیعه از این غم کباب شد

هر روز قبۀ تو فروزنده تر شود

جاه و جلال و مرتبه ات زنده تر شود

ای نه سپهر فرش رفیع عبادتت

ای لطف و جود و مرحمت و بذل عادتت

اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت

یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت

ای زخم دل هماره فزون از ستاره ات

از ما سلام بر جگر پاره پاره ات

با آن که در محاصره بودی تو سال ها

دیدی ز دشمنان غم و رنج و ملال ها

کردند با تو از ره طغیان جدال ها

دادی به شیعه عزت و قدر و جلال ها

نور ولایتت ز دل حبس ای شگفت

چون آفتاب یک  سره آفاق را گرفت

داغت به قلب شیعه شراری عظیم شد

خون بر دلت ز کینه ی اهل حجیم شد

روح تو در بهشت الهی مقیم شد

با رفتن تو حضرت مهدی یتیم شد

یا بن الحسن از این همه بیداد الامان

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای عدل تو زوال ستم گستری بیا

نادیده کرده بر همه روشنگری بیا

ای آخرین دُر صدف کوثری بیا

ای نور دیده ی حسن عسگری بیا

تا کی فراق روی تو آتش به جان زند

تا کی به شیعه خصم تو زخم زبان زند

ای خوانده جن و انس و ملک پیر و مقتدات

تو جان جان عالمی و جان ما فدات

خلق علی و خلق نبی جلوه ی خدات

میثم به این دو مصرع نیکو دهد ندات

یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن

عالم ز دست رفت تو پا در رکاب کن

 

غلامرضا سازگار
خادم الزهرا (س) بازدید : 325 شنبه 29 تیر 1392 نظرات (0)

 

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

علی اکبر لطیفیان

تعداد صفحات : 8

درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 50
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 554
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 7,066
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 74
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 10,467
  • بازدید ماه : 17,794
  • بازدید سال : 392,594
  • بازدید کلی : 22,639,555