حضرت حمزه (ع) - 2

حضرت حمزه (ع) - 2

حضرت حمزه (ع) - 2

حضرت حمزه (ع) - 2

حضرت حمزه (ع) - 2
حضرت حمزه (ع) - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اشعار شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) - رضا رسول زاده جگرت نیست... قوت بازوي من بود كه افتاده

 

جگرت نیست...

 

قوت بازوي من بود كه افتاده به خاك

همه ي نيروي من بود كه افتاده به خاك

 

اين همان است كه ياري ولايت مي كرد

مثل يك شير ز اسلام حمايت مي كرد

 

در احد هر كه به خون جگرش مي گريد

هر پسر بر سر نعش پدرش مي گريد

 

اي عمو جان يه سر پيكر تو گريه كنم

من به جاي پدر و مادر تو گريه كنم

 

مثل تو هيچ كسي كشته در اين صحرا يست

به خدا هيچ كسي چون تو شهيد ، اینجا نيست

 

چه سرش آمده هر عضو تنش مثله شده

گوش و بيني و دو دست و دهنش مثله شده

 

فكري امروز به حال بدنش بايد كرد

شده با خار و علف هم كفنش بايد كرد

 

صورتش زود بپوشان كه ز ره خواهر او

تا رسد خاك به سر ريزد بالا سر او

 

خواهرش گر برسد موي پريشان بكند

دشت را گريه ي او شام غريبان بكند

 

در غم دلبر خود پاره گريبان بكند

خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند

 

مگذاريد صفيه برسد تا اينجا

مگذاريد ببيند رخ خونينش را

 

لحظه اي سخت تر از ماندن من اينجا نيست

بدنت مانده ولي بر تو چرا اعضا نيست ؟

 

زرهت پاره ، كمان و سپرت باقي هست

جگرت نيست ولي شكر ، سرت باقي هست

 

باز هم شكر عمو، رأس تو بر نيزه نرفت

باز هم شكر كه در حلق تو سر نيزه نرفت

 

نزده بوسه به پاره گلويت خواهر تو

با صفيه كه نزد حرف ز نيزه سر تو

 

اي عمو راس تو در بزم شرابي كه نرفت

به تماشا سوي هر شهرخرابي كه نرفت

 

باز هم شكر سر پاكت عمو چوب نخورد

گاه دندان و گهي پاره گلو چوب نخورد

 

الامان واي حسين واي سر شاه شهيد

تا نفس هست مرا ، گويم : " مالي ليزيد "

 

رضا رسول زاده

 


تعداد بازديد : 650
جمعه 01 شهریور 1392 ساعت: 9:48
نویسنده:
نظرات(0)
نور چشم پیمبری حمزه چه قدَر مثل حیدری حمزه اسدالله دیگری حمزه به خداوند، محشری حمزه ای مُلقّب

نور چشم پیمبری حمزه

چه قدَر مثل حیدری حمزه

اسدالله دیگری حمزه

به خداوند، محشری حمزه

 

ای مُلقّب به سیّدالشهدا

حامی مُخلص رسول خدا

 

هم عمو هم برادرش بودی

همه جا یار و یاورش بودی

تو علمدار لشکرش بودی

جنگجوی دلاورش بودی

 

تا نظر بر سپاه می کردی

روزشان را سیاه می کردی

 

بین لشکر وجود تو لازم

بین میدان، حریف تو نادم

افتخار قبیله ی هاشم

می نویسم برای تو دائم

 

می نویسم کمال داری تو

مثل جعفر دو بال داری تو

 

بی سبب نیست این که "سرداری"

به علی رفته ای جگر داری

وقت حمله به سینه پر داری

همه دیدند که هنر داری

 

با دو شمشیر حمله می کردی

وَ دمار از همه در آوردی

 

مرحبا بر تو ای عموی رسول

که چنین شد سفید، روی رسول

با تو محفوظ چار سوی رسول

کم نگردید با تو موی رسول

 

کاش حمزه مدینه هم بودی

دور بیت الحزینه هم بودی

 

بیعتت با نبی چه دیدن داشت

اَشهدت آن زمان شنیدن داشت

عطر اسلام تو وزیدن داشت

رنگ بوجهل هم پریدن داشت

 

با کمانت سرش ز هم پاشید

از تو و نام حمزه می ترسید

 

ما پیاده ولی سواره، شما

یکی از راه های چاره، شما

روضه های پر از اشاره، شما

تکّه تکّه و پاره پاره، شما

 

اهل بیت از تو یاد می کردند

بر تو گریه زیاد می کردند

 

در کمین بود، نیزه را انداخت

پیکرت را چه بی هوا انداخت

تا نبی روی تو عبا انداخت

همه را یاد بوریا انداخت

 

اوّلین رکن پنج تن می خواند

روضه ی شاه بی کفن می خواند

 

ته گودال پیکرش افتاد

جلوی چشم خواهرش افتاد

جای خنجر به حنجرش افتاد

ناله ای زد وَ مادرش افتاد

 

یا بُنَیَّ ذبیح عطشانم

یا بُنَیَّ قتیل عریانم

شاعر : محمد فردوسی


تعداد بازديد : 490
پنجشنبه 31 مرداد 1392 ساعت: 1:11
نویسنده:
نظرات(0)
علمدار پیامبر حمزه،‏ اى میر و علمدار اُحد سید و سالار و سردار اُحد اى یگانه پشتوان مصطفى وى بلا گ

علمدار پیامبر

حمزه،‏ اى میر و علمدار اُحد
سید و سالار و سردار اُحد
 
اى یگانه پشتوان مصطفى
وى بلا گردان جان مصطفى
 
اى مدار غیرت و مردانگى
جان نثار حکمت و فرزانگى
 
اى صداى تو به خاطر ماندنى
وى ثناى تو به دوران خواندنى
 
اى حماسه ساز میدان نبرد
در دفاع دین و عترت پایمرد
 
بازوانت حامى اسلام بود
هر زمان آماده ی اقدام بود
 
تا تو در خون تنت غلطان شدى
میهمان حضرت جانان شدى
 
حمله‏ هاى رعد آسایت چه شد؟
آن رساى قد و بالایت چه شد؟
 
نعره ی اللهُ اکبر هاى تو
لرزه ای افکند بر اعداى تو
 
اى کمانت در کمین انتقام
وى که تیغت بود بیرون از نیام
 
جاى تو خالى پس از مرگ من است
در کمین دین احمد دشمن است
 
گر تو بودى کِى على تنها شدى؟
کِى انیس فاطمه غمها شدى؟
 
گر تو بودى دست کین سیلى نداشت
باغ عصمت یک گل نیلى نداشت
 
حال روى خاک گلگون خفته ‏اى
پیش رویم غرق در خون خفته ‏اى
 
سخت باشد در کنار مقتلت
شرحه شرحه صورت و زخمى دلت
 
بسکه دارى زخم بر پیکر وفور
خواهرت را منع کردم از حضور
 
تا نبیند خواهرت در قتلگاه
غرق خون نعش تو را اى بیگناه
 
آه از احوال زینب دخترم
از براى داغهایش مضطرم

رحمان نوازنی


تعداد بازديد : 287
چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت: 1:51
نویسنده:
نظرات(1)
گمان نمی کنم! گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد تنی که مُثله شده در برابرم باشد گمان نمی کنم این تکّ

گمان نمی کنم!

گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد

گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد

بدن مگر بدن کیست اینچنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد ...!

چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟

فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشته ی گودال مو پریشان گفت:


گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد

تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد

کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد

برای آنکه روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 273
چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت: 1:50
نویسنده:
نظرات(0)
در آن زمان که روز لافتى بود روز نبرد لشگر خدا بود در آن زمان که فتح منجلى بود شیر سپاه مسلمین على ب

در آن زمان که روز لافتى بود
روز نبرد لشگر خدا بود

در آن زمان که فتح منجلى بود
شیر سپاه مسلمین على بود

در آن زمان که مصطفى درخشید
اُحد چو ذرّه بود و او چو خورشید

صاحب آن زِرِه که بى پشت بود
تیر و کمانش گره مشت بود

فاش که شد به رمز یا فاطمه
جنگ به نفع مسلمین خاتمه

سپاه ذوالفقار در امان بود
نعره ی تکبیر به آسمان بود

خیل ملک داشت نداى «لا سیف»
قدر على شناخته نشد، حیف

لشگر دین خلاف رأى احمد
در صدد جمع غنائم آمد

به یک درنگ، خصم، حیله بستند
پشت سپاه مسلمین شکستند

چها از آن درنگ مسلمین رفت
فتح و ظفر به نفع مشرکین رفت

سپاهیان کفر با هلهله
گرگ صفت، زدند بین گله

سپه چو باخت تنگه اُحد را
ز دست داد ابتکار خود را

مدّعیان یارى دین حق
پشت نمودند به آئین حق

آن دو که سر منشاء خوارى شدند
از صفِ پیکار فرارى شدند

فقط على به گرد مصطفى بود
گاه به قلب لشگر جفا بود

حریم پیغمبر اکرم شکست
چه زخمها به پیکر او نشست

داد ندا بانى جور و جفا
که کشته شد محمّد مصطفى

چونکه اُحد صحنه کفار شد
هند خطا کار، جگر خوار شد

مُثله نه تنها بدنِ حمزه شد
بر دل طاها به خدا نیزه شد

سرت سلامت اى رسول ایمان
حمزه شد از قافله ی شهیدان

آنچه نَبُد باور تو دیده شد
شهپر سیمرغ اُحد چیده شد

کاشف کرب سپه مصطفى
شیر خدا شیر رسول خدا

آنکه قوى بازوى اسلام بود
همهمه ‏اش مرهم آلام بود

همهمه شیر اُحد شد خموش
در بر او خواهر او شد ز هوش

دخت نبى در دل آن کارزار
دید چو خون می چکد از ذوالفقار

آمد و شمشیر ز صفدر گرفت
خون ز جراحات پیمبر گرفت

تا که نیفتد علمى بر زمین
داد به دست یل امّّ البنین

آنکه بود کاشف کرب الحسین
پشت و  پناه حرم  زینبین

که واى از آن پاره‏ گى مشک او
واى از آن حنجره ی خشک او

جواد حیدری

 

 


تعداد بازديد : 379
چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت: 1:47
نویسنده:
نظرات(0)
غلامرضا سازگار حمزه سید الشهداء(ع)-شهادت تا به وصف حمزه بگشایم زبان می سزد گردد سرا پایم زبان ح

حمزه سید الشهداء(ع)-شهادت

 

تا به وصف حمزه بگشایم زبان

می سزد گردد سرا پایم زبان

حمزه یعنی شیر شیران احد

خشم و فریاد دلیران احد

حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا

حمزه یعنی جان نثار مصطفی

این شنیدم هند از خشم و غضب

کرد وحشی را به نزد خود طلب

گفت در این جنگ باشد کام من

تشنه ی خون یکی از این سه تن

یا محمد را به تیغ خشم زن

یا علی یا حمزه را از پا فکن

دید آن ناپاک در حین قتال

قتل احمد یا علی باشد محال

تاخت هر سو در صف میدان جنگ

کرد قصد جان حمزه بی درنگ

حمله کرد از راه نا مردی ز پشت

شیر شیران را به ضرب نیزه کشت

آن خروشان شیر ختم المرسلین

پیکرش چون کوه شد نقش زمین

هند با خشم و غضب سویش شتافت

پهلویش را از دم خنجر شکافت

بس که زان مظلوم در دل کینه داشت

آن جگر در کام او گردید سنگ

نور مهر و نار سفّاکان کجا؟

خون پاک و کام ناپاکان کجا؟

من ندانم داغ آن آزاد مرد

با دل پیغمبر اکرم چه کرد؟

دیده ام پرپر دو باغ یاس را

جسم حمزه پیکر عباس را

داشت در دل داغشان را فاطمه

گه به صحرا ی احد، گه علقمه

سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد

بر مزار هر دو زهرا گریه کرد

داغ آن بر قلب پیغمبر نشست

داغ این پشت برادر را شکست

تا که باران ز آسمان آید فرود

بر لب عباس از میثم درود


تعداد بازديد : 453
سه شنبه 14 شهریور 1391 ساعت: 20:53
نویسنده:
نظرات(0)
محمود ژولیده حمزه سیدالشهداء(ع)-شهادت ای آشنای غربت پیمبر چشیده جرعه از سبوی کوثر تو بهترین مدا

حمزه سیدالشهداء(ع)-شهادت

 

ای آشنای غربت پیمبر

چشیده جرعه از سبوی کوثر

تو بهترین مدافع ولایی

شهید روزگار لافتایی

تو حامی حقیقی رسولی

تو دل خوشی حضرت بتولی

تویی مدافع غیور اسلام

نشان فخری و غرور اسلام

هر آن که دیده رزم بی امانت

ادب کند به غیرت جوانت

تویی تو شیر بیشه ی شجاعت

طلایه دار عشقی و اطاعت

به لشگر نبی تویی علمدار

دلت ز عشق مرتضاست سرشار

عموی با وفای مصطفایی

فدایی حسین و مجتبایی

تو شاهد نبرد ذولفقاری

تو مایه ی غرور و افتخاری

به معرکه تو صاحب حکایات

علی به رزم تو کند مباهات

چنان سِتَبر سینه ات سپر بود

که سهم نیزه ی ستم جگر بود

دلت اگر ز تیر کین نشان داشت

آُحُد به زیر پای تو امان داشت

چه همّتی که در ره ولایت

شهید عترتی، امید عصمت

شهادت تو منحصر به فرد است

به مُثله گشتنت هزار درد است

اگر چه میخ سینه را ندیدی

چه نیزه ای به سینه ات خریدی

ندیده ای نشان زخم سیلی

ندیده ای کبود، یاس نیلی

امان ز درد پهلوی شکسته

امان ز ریسمان و دست و پای بسته

امان ز گریه های بیت الاحزان

امان ز سوز ناله های لرزان

چه آفتی به گلشن فدک خورد

مگر چه شد که فاطمه کتک خورد؟


تعداد بازديد : 313
سه شنبه 14 شهریور 1391 ساعت: 20:53
نویسنده:
نظرات(0)
قاسم نعمتی حمزه سید الشهداء(ع)-شهادت بوی خون آید از دل صحرا خاک عالم به سر چه رخ داده بین لشگ

حمزه سید الشهداء(ع)-شهادت

 

بوی خون آید از دل صحرا

خاک عالم به سر چه رخ داده

بین لشگر به پا شده غوغا

حمزه دیگر ز پای افتاده

 

مصطفی را خبر کنید آید

تا که دستان هنده را گیرد

دیر اگر  آید از تماشای

بدن پاره پاره می میرد

 

یوسفی گیر گرگ افتاده

وای بر حال پیکر حمزه

فکر پوشاندن تن او باش

آید از راه خواهر حمزه

 

زخم این سینه را به هم آور

بر دعا دست خویش بالا کن

زود بر پیکرش عبا انداز

فکر گیسوی خواهرش را کن

 

سرزمین اُحد غبار آلود

گر چه از شور و گریه ها غوغاست

حمزه و هر بلا سرش آمد

گوشه ای از غروب عاشوراست

 

کی به پیش نگاه این خواهر

تشنه لب سر ز تن جدا کردند

بهر تشییع پیکری بی سر

ده نفر نعل تازه آوردند

 

همه افتخار دخترها

به عموهای خوش قد و بالاست

سنّت درد دل کنار عمو

ارث اولاد حضرت زهراست

 


تعداد بازديد : 404
شنبه 11 شهریور 1391 ساعت: 20:49
نویسنده:
نظرات(0)
(سیّد شُهدا)، تو را لقب،قبل حسین مقطوع و بریده گشته ای مثل حسین ای شیر خدا،شیر نبیّ موتمن ای حمزه

(سیّد شُهدا)، تو را لقب،قبل حسین

مقطوع و بریده گشته ای مثل حسین

ای شیر خدا،شیر نبیّ موتمن

ای حمزه، لبت بریده چون لعلِ حسین

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین

تا علقمه امّا به لب عطشان رفت

تیر امد و مشک ساقی طفلان رفت

تیر دگر آمد و علمدار افتاد

در خیمه همه منتظر امّا جان رفت

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 

با تشکر از برادر عزیزم محمدمهدی عبدالهی بخاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 337
شنبه 11 شهریور 1391 ساعت: 0:46
نویسنده:
نظرات(0)
همناله با امام زمان(عج) در سوگ حضرت حمزه(ع) السّلام ای روضه دار واقعی تسلیت، ای گریه هایت دائمی د

همناله با امام زمان(عج) در سوگ حضرت حمزه(ع)

السّلام ای روضه دار واقعی

تسلیت، ای گریه هایت دائمی

در غم حمزه، عزیز مصطفی

بر سر و سینه زدی، در ماتمی

شاعر:محمدمهدی عبدالهی

 

با تشکر از برادر عزیزم محمدمهدی عبدالهی بخاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 439
شنبه 11 شهریور 1391 ساعت: 0:44
نویسنده:
نظرات(0)
برای اوج نوشتند بال وا شده را نزول نیست، به معراج آشنا شده را تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی چگ

برای اوج نوشتند بال وا شده را

نزول نیست، به معراج آشنا شده را

 

تو هَمزه اَحَد و حمزه اُحد هستی

چگونه شرح دهم جلوه ی دوتا شده را

 

قسم به حرمت جعفر تو نیز طیاری

قفس چگونه بگیرد تن رها شده را

 

خودی شکستی و آوازه ات فراتر رفت

خدا بلند کند خاک مصطفی شده را

 

تو ایستاده ای و ایستاده میمانی

شکست نیست ، بدست نبی بنا شده را

 

به بازویت "اسداللهی "علی وصل است

سپاه نیست جلودار مرتضی شده را

 

***

به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است

چگونه جمع کند این جدا جدا شده را

 

کفن که برتن تو کرد ، گریه کرد و نشست

کنار پیکر تو دید بوریا شده را

 

خدا به خواهر غمدیده ی تو رحم کند

اگر نگاه کند جسم جابجا شده را


تعداد بازديد : 447
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 18:47
نویسنده:
نظرات(0)
اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگين است وى كه از خون تو صحراى بلا رنگين است نرود ياد لب تشنه ات از خا

اى كه دل ها همه از داغ غمت غمگين است

وى كه از خون تو صحراى بلا رنگين است

نرود ياد لب تشنه ات از خاطره ها

هر كه را مى نگرم از غم تو غمگين است

زان فداكارى و جانبازى مردانه تو

به لب خلق جهان تا به ابد تحسين است

نازم آن همت والا كه تو را بود حسين

كه قيامت سبب رشد و بقاى دين است

جان ز كف دادن و تسليم به ظالم نشدن

آرى آرى به خدا همت عالى اين است

جاودان خاطره نهضت خونين تو شد

چون كه دين زنده از آن خاطره خونين است

جان به قربان تو اى كشته كه خود فرمودى

مرگ با نام به از زندگى ننگين است

زان جفايى كه به جان تو روا داشت يزيد

تا ابد ديده تاريخ بر او بدبين است

ميهمان كشتن و آنگاه اسيرى عيال

اين گناهى است كه مستوجب صد نفرين است

هر كه از صدق و صفا دست به دامان تو زد

عزت هر دو جهانش به خدا تأمين است

چه كنم گر نكنم گريه به مظلومى تو

گريه آبى است كه بر آتش دل تسكين است

تا منظم به جهان گردش ليل است و نهار

تا منوّر به فضا مهر و مه و پروين است

بر تو و بر همه ياران شهيد تو درود

كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است

غير نام تو نباشد به زبان «خسرو» را

كه ز نام تو بود گر سخنش شيرين است


تعداد بازديد : 787
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:35
نویسنده:
نظرات(0)
با يادِ غم حمزه دلي صابر نيست افسوس كه آن حريم را حائر نيست فرمود پيمبر كه جفا كرده به من هر زائر

با يادِ غم حمزه دلي صابر نيست

افسوس كه آن حريم را حائر نيست

فرمود پيمبر كه جفا كرده به من

هر زائر من كه حمزه را زائر نيست


تعداد بازديد : 485
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت حمزه ع

اي شهيد ركاب پيغمبر

پدر و مادرم فداي تو باد

اي اُحُد شاهد شهادت تو

عمر من وقف در ثناي تو باد

 

در دلم حسرت زيارت توست

كه تو محبوب مردمي حمزه

طبق نصّ صريح آل نبي

اسدالله دومي حمزه

 

از سلام زيارتت پيداست

كه تو ياور شدي نبوت را

گر پيمبر تو را دهد رخصت

خود شفيعي همه قيامت را

 

اي علمدار غزوه هاي رسول

كاشف الكرب مصطفايي تو

وي يل ِ يكه تاز بدر و اُحُد

تحت فرمان مرتضايي تو

 

گر بني هاشمي كني حمله

بر يمين و يسار ميتازي

گر كني قصد جان هر مشرك

مركب و راكبش بر اندازي

 

آه از آندم كه قصد جان تو كرد

هندِ ملعونه ي جگر خواره

كرد قاتل پس از شهادت تو

با غضب سينه ي تورا پاره

*

عَلَمت چونكه بر زمين افتاد

واي ، دندان مصطفي بشكست

گفت زهرا پس از تو يا عَمّاه

سر پيغمبر خدا بشكست

 

دشمن از پيكر تو هم نگذشت

مُثله شد قامت مطهر تو

ليك جسم پُر از جراحاتت

ماند مخفي ز چشم خواهر تو

 

من بميرم براي آن خواهر

كه تن بي سر برادر ديد

جسم هفتاد و دو گل ِ پرپر

بر سر نيزه هيجده سر ديد

 

راهِ زينب به قتلگاه افتاد

قتلگاه برادر بي سر

خواهر انگار با برادر خود

ميشنيدند ناله ي مادر

 

مادر انگار با پسر دارد

ميزند حرفهاي آخر را

ميشنيدند قاتل و مقتول

ناله هاي غريب مادر را

 

اين همان ناله هاي مادر بود

قتلوك بُنَيَّ عطشانا

اولين نوحه هاي كوثر بود

ذبحوك بُنَيَّ عريانا


تعداد بازديد : 342
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
تويي كه شير رسول خدايي اي حمزه تو نيروي سپه مصطفايي اي حمزه اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علي است تو

تويي كه شير رسول خدايي اي حمزه

تو نيروي سپه مصطفايي اي حمزه

اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علي است

تو هم به تيغ خودت فخر مايي اي حمزه

كمان و تير تو پشت و پناه اسلام است

سپر به پيكر دين خدايي اي حمزه

به حفظ جان پيمبر هميشه كوشيدي

به پيروان ولا مقتدايي اي حمزه

ز پا نشست ابوجهل پاي هيبت تو

نداشت از غضب تو رهايي اي حمزه

تو شير گير شجاع حجاز پهناور

به جان اهل جهالت بلايي اي حمزه

چقدر ديدني است جذر و مد شمشيرت

گهي كه همقدم مرتضايي اي حمزه

نبي تو را به علي و ولايش ايمان داد

ز شيعه هاي نخست ولايي اي حمزه

ز صحنه هاي دفاع تو در نبرد احد

عيان بود كه تو شير خدايي اي حمزه

به غزوه اي كه پيمبر تنش شده مجروح

تو هم به خاك فتاده ز پايي اي حمزه

تو سيدالشهدايي به قتلگاه احد

به خون نشسته تو از نيزه هايي اي حمزه

دويد خواهر تو از پي جنازه ي تو

رسيد تا كه ببيند كجايي اي حمزه

هزار شكر صفيه نبود در غربت

هنوز بود برش آشنايي اي حمزه

دلا بسوز هماره به حال دخت علي

چو ديد گشته حسينش فدايي اي حمزه ...

... رسيد پیش تن قطعه قطعه ی یارش

گريست بر سر آن كربلايي اي حمزه

به ناله گفت كه : بي سرپرست شد زينب

به پا نمود عجب ني نوايي اي حمزه

" ميان آن همه لشكر چو بي كسش ديدند "

شدند همدم او خنده هايی اي حمزه ...


تعداد بازديد : 351
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت حمزه ع

اي كشته اي كه بود اُحُد كربلاي تو

اهل ِ مدينه نوحه گران در عزاي تو

شير خدا و شير رسول خدا تويي

اي نام سيدالشهدايي سزاي تو

قبل از حسين و واقعه ي جانگداز او

زهرا گريست بر تو و بر كربلاي تو

شد خلعتِ شهادت تو جامه ي رسول

جانها فداي پيكر در خون شناي تو

اي قامتِ بلند رشادت به هر زمان

كوتاه بود عباي پيمبر براي تو

ماتم چرا گياه به پاي تو ريختند؟!

ميبايد آنكه ريخت سر و جان به پاي تو

اعضاءِ تو ز تيغ ستم پاره پاره شد

پايان نشد به كشته شدن ماجراي تو

هر عضوت از نسيم شهادت چو گُل شكفت

در راهِ دين چو مُثله نشد كس سواي تو


تعداد بازديد : 331
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:32
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت حمزه ع

ای شیر خدا و اسد احمد مختار

در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار

هم پیش تر از حزب خدا یار محمّد

هم بهر نبی بعد علی، حیدر کرار

از خشم تو بر جان عدو آتش دوزخ

وز تیغ تو در سینه نفس‌ها شرر نار

در بدر مه روی تو چون بدر درخشید

در جنگ احد جان به کف و عاشق ایثار

رویید ز لب‌های محمّد گل لبخند

در رزم چو کردی به عدو حمله علی‌وار

با دست غضب فرق ابوجهل شکستی

تا کس نرساند به محمّد دگر آزار

هرجا که تو شمشیر گرفتی به کف دست

دشمن به هراس آمد در عرصۀ پیکار

در خطبۀ شام از تو و نام تو سخن گفت

چارم وصی ختم رسل، حجّت دادار

هم شیرخدا خوانْدَت و هم شیر پیمبر

هم خواند تو را همقدم جعفر طیار

ای کاش که در عرصۀ صفّین تو بودی

تا یار علی بودی چون مالک و عمار

ای کاش پس از ختم رسل بودی و بودی

یار علی و فاطمه بین در و دیوار

ای کاش که هم سنگر عباس تو بودی

تا بود حسین بن علی را دو علمدار

وقتی به تنت رفت فرو نیزۀ وحشی

در جنگ احد رنگ پرید از رخ انصار

تو نقش زمین‌گشتی یا چرخ زمین خورد؟

تو خفته به خون یا فلک افتاد ز رفتار

بینیِ تو ببرید و ده انگشت جدا کرد

پهلوی تو بشکافت ز کین هند جگرخوار

 


تعداد بازديد : 347
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:31
نویسنده:
نظرات(0)
يا حضرت حمزه سيدالشهدا(ع) حمزه که جان عالم و آدم فداي او لب باز مي کنم که بگويم رثاي او مردي ک

يا حضرت حمزه سيدالشهدا(ع)

حمزه که جان عالم و آدم فداي او

لب باز مي کنم که بگويم رثاي او

 

مردي که در شجاعت و هيبت نمونه بود

در غيرت و شکوه و شهامت نمونه بود

 

شير خدا و شير نبي فارس العرب

در انتهاي جاده ی مردانگي، ادب

 

هم يکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها

هم آشناي بي کسي اهل دردها

 

هنگام رزم و حادثه مردي دلير بود

خورشيد آسماني و روشن ضمير بود

 

شب هاي مکه شاهد جود و کرامتش

گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش

 

او صاحب تمام صفات حميده بود

دل را به نور حضرت حق پروريده بود

 

الگوي اهل سرّ و يقين بود طاعتش

يعني زبانزد همه مي شد عبادتش

 

در آسمان مکه ی دلها ستاره بود

بر قلبهاي خسته اميدي دوباره بود

*

بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار

شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

 

آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت

از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

 

حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد

کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد

 

آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند

تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند

 

حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست

خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست

 

لبريز زخم بود و جراحت دل نبي

از دست رفته بود همه حاصل نبي

 

ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت

عالم براي غربت حمزه عزا گرفت

 

جانم فداي پيکر پاک و مطهرش

جانم فداي زخم فراوان پيکرش

 

اما هنوز غربت آن روز مانده بود

داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود

 

خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد

آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

 

پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت

آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

 

آري دلم گرفته ز اندوه ديگري

دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري

 

زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد

از خيمه تا حوالي گودال مي دويد

 

ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه

درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه

 

پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول

رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

 

اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست

اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

(يوسف رحيمي)


تعداد بازديد : 351
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:30
نویسنده:
نظرات(0)
يا حضرت حمزه سيدالشهدا(ع) اي كشته اي كه بود اُحُد كربلاي تو اهل ِ مدينه نوحه گران در عزاي تو

يا حضرت حمزه سيدالشهدا(ع)

اي كشته اي كه بود اُحُد كربلاي تو

اهل ِ مدينه نوحه گران در عزاي تو

 

شير خدا و شير رسول خدا تويي

اي نام سيدالشهدايي سزاي تو

 

قبل از حسين و واقعه ي جانگداز او

زهرا گريست بر تو و بر كربلاي تو

 

شد خلعتِ شهادت تو جامه ي رسول

جانها فداي پيكر در خون شناي تو

 

اي قامتِ بلند رشادت به هر زمان

كوتاه بود عباي پيمبر براي تو

 

ماتم چرا گياه به پاي تو ريختند؟!

ميبايد آنكه ريخت سر و جان به پاي تو

 

اعضاءِ تو ز تيغ ستم پاره پاره شد

پايان نشد به كشته شدن ماجراي تو

 

هر عضوت از نسيم شهادت چو گُل شكفت

در راهِ دين چو مُثله نشد كس سواي تو

(سيد رضا مؤيد خراساني)


تعداد بازديد : 1130
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:30
نویسنده:
نظرات(0)
يا حضرت حمزه(ع) اي شهيد ركاب پيغمبر پدر و مادرم فداي تو باد اي اُحُد شاهد شهادت تو عمر من وقف

  يا حضرت حمزه(ع)

اي شهيد ركاب پيغمبر

پدر و مادرم فداي تو باد

اي اُحُد شاهد شهادت تو

عمر من وقف در ثناي تو باد

*

در دلم حسرت زيارت توست

كه تو محبوب مردمي حمزه

طبق نصّ صريح آل نبي

اسدالله دومي حمزه

*

از سلام زيارتت پيداست

كه تو ياور شدي نبوت را

گر پيمبر تو را دهد رخصت

خود شفيعي همه قيامت را

*

اي علمدار غزوه هاي رسول

كاشف الكرب مصطفايي تو

وي يل ِ يكه تاز بدر و اُحُد

تحت فرمان مرتضايي تو

*

گر بني هاشمي كني حمله

بر يمين و يسار ميتازي

گر كني قصد جان هر مشرك

مركب و راكبش بر اندازي

*

آه از آندم كه قصد جان تو كرد

هندِ ملعونه ي جگر خواره

كرد قاتل پس از شهادت تو

با غضب سينه ي تورا پاره

*

عَلَمت چونكه بر زمين افتاد

واي ، دندان مصطفي بشكست

گفت زهرا پس از تو يا عَمّاه

سر پيغمبر خدا بشكست

*

دشمن از پيكر تو هم نگذشت

مُثله شد قامت مطهر تو

ليك جسم پُر از جراحاتت

ماند مخفي ز چشم خواهر تو

*

من بميرم براي آن خواهر

كه تن بي سر برادر ديد

جسم هفتاد و دو گل ِ پرپر

بر سر نيزه هيجده سر ديد

*

راهِ زينب به قتلگاه افتاد

قتلگاه برادر بي سر

خواهر انگار با برادر خود

ميشنيدند ناله ي مادر

*

مادر انگار با پسر دارد

ميزند حرفهاي آخر را

ميشنيدند قاتل و مقتول

ناله هاي غريب مادر را

*

اين همان ناله هاي مادر بود

قتلوك بُنَيَّ عطشانا

اولين نوحه هاي كوثر بود

ذبحوك بُنَيَّ عريانا

(محمود ژوليده)


تعداد بازديد : 309
پنجشنبه 09 شهریور 1391 ساعت: 9:29
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 3
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف