شب هشتم علی اکبر ع - 21

شب هشتم علی اکبر ع - 21

شب هشتم علی اکبر ع - 21

شب هشتم علی اکبر ع - 21

شب هشتم علی اکبر ع - 21
شب هشتم علی اکبر ع - 21
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت علی اکبر ع

علی اکبر(ع)-شهادت

 

زیباترین بیت غزل از دفترم ریخت

وقتی كه شاخ و برگ زیبا پیكرم ریخت

یك نیمه از من در وداع از من جدا شد

وقتی به خاك افتاد نیم دیگرم ریخت

می خواست با ایل كبوتر پر بگیرد

او پر گرفت از رفتنش بالا و پرم ریخت

سهم دلش از می فزون از دیگران بود

دیدم كه سهم مستی اش از ساغرم ریخت

شد سوره یوسف ز قرآن محو دیدم

وقتی كه آیه آیه جسم اكبرم ریخت

اهل حرم در آتش افتاد و حرم سوخت

در آتش افتادم من و خاكسترم ریخت

گفتم كه بر خیز ای موذن نیم روز است

گفتم اذان، آواز او از حنجرم ریخت

دیدم برای تسلیت دستی به دوشم

اما پس از آن خون چشم خواهرم ریخت

عباس آمد تا مرا در بر بگیرد

در پیش چشمم تكیه گاه آخرم ریخت

اما كسی آمد و گفت آغاز كار است

مادر به قربانت، ز چشم مادرم ریخت


تعداد بازديد : 175
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

علی اکبر(ع)-مدح و شهادت


گیسو به باد می دهی و دلبری علی

پا در رکاب می زنی و محشری علی

ابرو نهان کن از نظر خیرهٔ حسود

آیینه دار صورت پیغمبری علی

قامت مگو قیامت زهراست قامتت

از بس که قد کشیده ای و محشری علی

گرم طواف روی تو آل ابوتراب

غرق عبادتی و خدا منظری علی

وصفت همین بس است که در کوی رب عشق

شه زاده حرم، علی اکبری علی

وجه غیور هر غضبت وقت حمله ها

گاه رجز تو منتسب از حیدری علی

بین خطوط روی جبینت پر از خداست

ابن الحسین لیلی لیلای کربلاست

نور خدا ز صورت تو دیده می شود

پیغمبرانه بر همه تابیده می شود

شمشاد قامتی و به شمشیر کوفیان

گلبرگ ها ز ساقه تو  چیده می شود

مثل بلور شیشه ای سنگ خورده ای

با بوسه ای وجود تو پاشیده می شود

مقراض اهل کوفه چه آورده بر سرت

هر گوشه ای ز دشت تنت دیده می شود

در زیر سم اسب تنت مثل زعفران

بر روی سنگ ها همه سابیده می شود

جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چه سان

هر تکه ای به روی عبا چیده می شود

بر ناله های ممتد بابا کنار تو

از سوی لشگری همه خندیده می شود

قلبی که از تمام تنت پاره تر شده

با هر صدای قهقه رنجیده می شود

دنبال زینب آمده سقای عالمین

فریاد می زنند که وای از دل حسین


تعداد بازديد : 185
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

حضرت علی اکبر(ع)-مدح و شهادت

 

ما که عمریست مست و شیداییم

مسلمین نگاه زهراییم

آبرومند از گدایی 

دودمان جناب مولاییم

من مان رفته است و ما شده ایم

چه کسی گفته است تنهاییم

پا اگر روی نفس بگذاریم

هر کدامیمان مسیحاییم

تا زمانی که با شهیدانیم

ماندگاریم و پای برجاییم

بین اهل زمین ملقب به

کاسه لیس جوان لیلائیم

در اطاعت نمودن از رهبر

الگوی ما شده علی اکبر

دلبری غیر او نمی بینم

محشری غیر او نمی بینم

بعد عباس در تمام جهان

حیدری غیر او نمی بینم

در میان تمام آقاها

اکبری غیر او نمی بینم

خوب ها را زیاد دیدم لیک

برتری غیر او نمی بینم

با نظاره به سمت پایین پا

سروری غیر او نمی بینم

بین بازار جان فدا کردن

 مشتری غیر او نمی بینم

مست اویم شده خیالم تخت

تا قیام قیامتم خوش بخت

...ناگهان محشری به صحرا شد

ناله ای راهی ثریا شد

خون به جسمش چه قدر می آید

پور لیلا دوباره لیلا شد

پهلویش را شکست نامردی

مصطفای قبیله زهرا شد

کربلا شد پر از علی اکبر

قمر عشق ارباً اربا شد

لخته خون های در دهان علی

قاتل قلب زار بابا شد

همه بر داغ شاه خندیدند

به حسین روی دشمنان وا شد

.... ولدی جان من مرو تنها

 بعد تو خاک بر سر دنیا


تعداد بازديد : 139
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

علی اکبر(ع)-شهادت

 

ماهم فتاده بر خاک با جسم پاره پاره

ای اشک ها بریزید بر دیده چون ستاره

جز من که هم چو خورشید افروختم در این شب

کی پاره پاره دیده اندام ماه پاره؟

ماهم فتاده بر خاک دیدم که خصم نا پاک

با تیغ زخم می زد بر زخم او دوباره

در پیش چشم دشمن بر زخمت ای گل من

جز اشک نیست مرحم جز آه نیست چاره

خندید قاتل تو بر اشک دیده من

با آن که خون بر آمد از قلب سنگ خاره

وقتی لبت مکیدم آه از جگر کشیدم

جای نفس برون ریخت از سینه ام شراره

ای جان رفته از دست بگشا دو دیده از هم

جانی بده به بابا حتی به یک اشاره

دشمن چنین پسندد استاده و بخندد

فرزند دیده بندد بابا کند نظاره

چون ماه نو خمیدم با چشم خویش دیدم

خورشید غرقه خون را در یک فلک ستاره

دردا که پیش رویم در باغ آرزویم

افتاد برگ یاسم با زخم بی شماره

جسم عزیز جانم چون دامن زره شد

از زخم هر پیاده از تیغ هر سواره

افتاده جسم صد چاک جان حسین بر خاک

(میثم) بر آن پاک خون گریه کن هماره


تعداد بازديد : 147
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

علی اکبر(ع)-شهادت

 

من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم

صبحم ز ستاره سحرم دست کشیدم

شد روز جهان از نظرم تیره تر از شب

آن جا که ز نور بصرم دست کشیدم

در بادیه عشق ز طوفان حوادث

من از شجر و از ثمرم دست کشیدم

با خون جگر این گهر افتاد به دستم

وز موج بلا از گهرم دست کشیدم

از داغ ابوالفضل گرفتم به کمر دست

با داغ علی از جگرم دست کشیدم

همراه سفر بود مرا در سفر عشق

افسوس که از هم سفرم دست کشیدم

آثار شهادت به رخش دیدم و مُردم

وقتی به جبین پسرم دست کشیدم


تعداد بازديد : 163
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

حضرت علی اکبر(ع)-شهادت

 

تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی

دنبال مرگ می‌روی و در تبسمی

آری جلو جلو تو به معراج رفته ای

مبهوت مانده ام که تو در عرشِ چندمی

باز از مسیحِ حنجره‌ی خود اذان ببار

بر این کویر تشنه بنوشان ترنمی

هر لحظه در سلوک مقامات نو به نو

پیغمبرانه با خود حق در تکلمی

شوق وصال می‌چکد از هر نگاه تو

لبریز عشق و شور و خروش و تلاطمی

پر باز کن برو! که مجال درنگ نیست

جای تو خاک، این قفس تیره رنگ نیست

×××

این گونه بود بر تو سلام و درودشان

دیدی چه کرد با تو نگاه حسودشان

از کینه‌ی علی همه آتش گرفته اند

اما به چشم های تو می‌رفت دودشان

محراب ابروان تو را برگزیده اند

شمشیرهای تشنه برای سجودشان

طوفان خون به پا شده در بین قتلگاه

دور و بر تنت ز قیام و قعودشان

فُزتُ وَ ربِّ کرب و بلا را بخوان علی !

فرق تو را نشانه گرفته عمودشان

دیدم چگونه پهلویت از دست رفته بود

در حمله های وحشی و سرخ و کبودشان

این پلک های زخمی خود را تکان بده

لب باز کن بر این پدر پیر جان بده


تعداد بازديد : 174
دوشنبه 30 آبان 1390 ساعت: 17:50
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

زبرج خیمه برآمد چو کوکب رخشان

 سهیل سر زده گفتی مرگ زسمت یمن

زخیمه گاه بمیدان کین روان گردید

رخی چوماه تمام و قدی چو سرو چمن

گرفت تیغ عدو سوز را بکف چو هلال

 نمود در بر خود پیرهن بشکل کفن

میان معرکه جا کرد با رخ چون ماه

 شد از جمال دل آرای او جهان روشن

چنان بکشت شجاعان نامدار آن طفل

 که زال چرخ ورا گفت صدهزار احسن

ندانم آه دراندم چگونه بود حسین

که شاهزاده بخاک اوفتاده از توسن

بخاک ماریه آن آفتاب طلعت را

بغیر سایه شمشیرها نبد مأمن

وفائی شوشتری


تعداد بازديد : 361
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:29
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

بسوخت آخر جگرم، بگوی با من سخنی
دریغ منما پسرم، چرا دلم می‌شکنی؟

جهان همه رفته زهوش، منم سراپا همه گوش
مگر از آن لعل خموش، رسد بگوشم سخنی

تو صید خونین دهنی، تپیده در خون بدنی
تو میوه قلب منی، عقیق سرخ یمنی

مخور غم ای لاله عذار، خزان ندارد به تو کار
همیشه حسن تو بهار، گل بهشت عدنی

به باغ خلقت گل من، به زندگی حاصل من
زداغ همچون دل من، چراغ بیت‌الحزنی

بریزد اشک از بصرم که رفته عطشان پسرم
همه تویی در نظرم، همیشه در قلب منی

کند فغان طبع «حسان» که بر لب آب روان
تو را به لب آمده جان، تو تشنه دور از وطنی

                                                 حبیب چایچیان


تعداد بازديد : 145
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

اين گونه بود بر تو سلام و درودشان

ديدي چه کرد با تو نگاه حسودشان

 

از کينه‌ي علي همه آتش گرفته اند

اما به چشم هاي تو مي‌رفت دودشان

 

محراب ابروان تو را برگزيده اند

شمشيرهاي تشنه براي سجودشان

 

طوفان خون به پا شده در بين قتلگاه

دور و بر تنت ز قيام و قعودشان

 

فُزتُ وَ ربِّ کرب و بلا را بخوان علي !

فرق تو را نشانه گرفته عمودشان

 

ديدم چگونه پهلويت از دست رفته بود

در حمله هاي وحشي و سرخ و کبودشان

 

اين پلک هاي زخمي خود را تکان بده

لب باز کن بر اين پدر پير جان بده

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 263
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:03
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت علی اکبر ع

تو در تجلّياتِ الهي چنان گمي

دنبال مرگ مي‌روي و در تبسمي

 

آري جلو جلو تو به معراج رفته اي

مبهوت مانده ام که تو در عرش ِ چندمي

 

باز از مسيح حنجره‌ي خود اذان ببار

بر اين کوير تشنه بنوشان ترنمي

 

هر لحظه در سلوک مقامات نو به نو

پيغمبرانه با خود حق در تکلمي

 

شوق وصال مي‌چکد از هر نگاه تو

لبريز عشق و شور و خروش و تلاطمي

 

پر باز کن برو ! که مجال درنگ نيست

جاي تو خاک، اين قفس تيره رنگ نيست


تعداد بازديد : 159
شنبه 28 آبان 1390 ساعت: 18:03
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 21
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف