امام زمان (ولادت) - 6

امام زمان (ولادت) - 6

امام زمان (ولادت) - 6

امام زمان (ولادت) - 6

امام زمان (ولادت) - 6
امام زمان (ولادت) - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
مژده ای دل که دگر بار مراد حاصل شد با نفس های خوشش فصل بهار دل شد می دمد با دم عیسایی خود روح به تن

مژده ای دل که دگر بار مراد حاصل شد
با نفس های خوشش فصل بهار دل شد

می دمد با دم عیسایی خود روح به تن
ناامیدی و غم و غصه دگر باطل شد

سرخوش از نام عزیزدل زهرا هردم
نرجس از شوق وصالش به خوشی همدل شد

دست افشان و غزل خوان ز وجود اوییم
مهدی فاطمه حلال همه مشکل شد.....


تعداد بازديد : 77
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 11:35
نویسنده:
نظرات(0)
ـزال خـوش قـد و سیما کمال انسانــــی نــــزول آیـه ی رحمت،صـدای ایمـانــی شکوه هرچه بهاری،عبور هر چه

غـزال خـوش قـد و سیما کمال انسانــــی
نــــزول آیـه ی رحمت،صـدای ایمـانــی
شکوه هرچه بهاری،عبور هر چه سرور
به دشت سبز دل من جو مــاه می مانـــی
دوباره دست دلـم می رود بـه سوی غـزل
دوباره می شکنــم من در اوج ویرانــــی
شنیـده ام که مـی آیـد کسـی به سمت دلـم
ز کوچـه های عدالـت شبی به مهمانــــی
کسی که قاصد عشق و تمام مردی هاست
همـو که نقطــه ی پایان شـهر ظلـمانـــی
زسمـت دشـت ستــاره ز آسمـــان غــزل
به سمت لحظه ی عشق و طلوع عرفانی
بگو برای رسیدن چه قصّــــه ای داری؟
بگو که مانده نگـاهم به خـطّّ پـایـانـــــی
بیـا که با تـو نشینـم بـرای همــــــدردی
چرا که درد دلــم را فقط تـو می دانـــی
سکوت سـرد دلـم را بیـا و بشکــن تــو
طلوع حـادثـه ها را چو رسم بارانــــی
ببین که نبض دلم می زند و من غمگین
نشسته ام که بیـایی چـو مـرد کنعانـــی
برای از تـو نوشتن بهـانه ام کـم نیست
بـرای از تـو سرودن که مـوج طوفانـی
شکسته تر چو بهـارم ز اشک تر دامن
بـرای فصـل بهـانــــه ز درد پنهـانـــی
صدای خسته ام امشب تو را بـهانه نمود
تـو را که شـعر سپیدی ،تـرانـه ی جانی
بیا که قبله ی این دل همیشه سوی تو بود
ســرود فصــل شـکفتـن ، پیــام قـــرانــی


تعداد بازديد : 95
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 11:34
نویسنده:
نظرات(0)

شمه ای از عشق تو با شمع گفتم آب شد
یم خروشان بود گفتم ناگهان در خواب شد

بر سر سنگی نشسته زیر لب می خواندمش
سنگ بر ذوق آمده چون تکه مهتاب شد

چون ز حسن روی تو با ماه گفتم در شبی
سر به زیر افکند و ناگه در دل خود آب شد

شمه ای از حسن روی گل به بلبل گفتمی
روز و شب نالید و گوئی تا ابد بی تاب شد

حسن احمد، خوی حیدر،طالب خون حسین
حاضر است و حی و ناظر،نادر و کمیاب شد

 


تعداد بازديد : 65
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 11:33
نویسنده:
نظرات(0)
نذر میلاد حضرت منجی(عج) اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزهراء(س) ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده دردی نشس
 

اللهم عجل لولیک الفرج بحق الزهراء(س)

ساعت رسیده رأس قرارِ دوازده

دردی نشسته گوشه کنار دوازده

خورشید رفته عشق بیارد برایمان

در پشت ابر مانده تبار دوازده

در لابه لای غربت خود غوطه میخورد

در سیل اشک، دار و ندار دوازده

ساعت هنوز عاشق وقت رسیدن است

افتاده باز دورِ مدار دوازده

دست زمان به صورت آن ماه قد نداد

بالا گرفته قامت یار دوازده

ساعت از انتظار سرش درد میکند

حتی زمین شده ست دچار دوازده

در ایستگاه عقربه ها ایستاده ایم

چشم انتظار سوتِ قطار دوازده!

مرضیه عاطفی/ سمنان

 


تعداد بازديد : 131
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:34
نویسنده:
نظرات(0)
نيمه ي شعبان ،رسيد از پشت ِ ابر انتظار نيمه ي شعبان ،رسيد از پ-شت ِ ابر انتظار ماه منجي ،ماه حيدر ،ي
نيمه ي شعبان ،رسيد از پشت ِ ابر انتظار
نيمه ي شعبان ،رسيد از پ-شت ِ ابر انتظار
ماه منجي ،ماه حيدر ،يك محّرم ،بي قرار
صبح باقي شد بقيع  ِ چشمه ي چشمان او
تاجهاني ،جملگي ،از يك نگاهش برمدار
مزرع گنــــدم فراوان مي دهد خــال ِ لبش
خــــلوتش ، خلد برين ِ لاله هاي بي شمار
دستـــه هاي آينه! تقديم ! شعبان ،مي كند
سيب ِ سرخ ِ آفتابش در غزل ها بي غبار
 
با ضهورش مي شود تقسيم ،لبخند ِ خدا
"ونريدُ ان نمنّ * "وعده ي ديـــــــدار ِ ما
 
مي رود از بام دل اين اضطراب ِ بي صدا
مي زند بر چشم ِ شعرم سرمه ي نور خدا
تا كتاب ِ چشم ِ نرگس شد مرور از عمق ِ جان
پرسشي هرگز نــَمانــَد از درون ِ مـــــــاجرا
نام او سر حلقـــه ي قاب ِ زمين و هم زمان
آفتـــــاب ِ لم يزل ،هم كـــــهكشان ِ راه ما
اي حضور ِ حاضرت ظــــــهر تمام سايه ها
نيــــــمه ي جانم شوي اي ماه كامل بي ريا
 
شعبه اي از عشق تو سر فصل جانم مي شود
انشعـــــــاب ثروت ِ دنــــــــيا و عــقبايم شمـــا

در دل ذرات ِ عـــــالم آفــــتاب آورده است
چهره ي خورشيد را او بي نقاب اورده است
قرن ها اين باغ ِ دل حيران ِ يك گل مانده بود
باغبان ِ با صفا يك گل چه ! ناب آورده است
لطف دارنــــــد از صميم ِ دل تمام واژه ها
چون غزل هاي لبش يك شعر ِ ناب آورده است
لحظه هــــا با ياد او معنـــــاي ديگرمي دهد
حس ِ آرامش  بده !دل انقـــــلاب آورده است
 
جمعه ها خسته شدند ازقرن هاي انتظار
كن دعايم يابن زهرا بي قرارم بي قرار

اشاره به ايه ي 5 سوره ي قصص: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ"، كه اشاره به اقا امام زمان دارد
 
 
فاطمه خواجویی راد

تعداد بازديد : 93
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:32
نویسنده:
نظرات(0)
به آستان‌بوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج) «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا «ای آمده» ...

به آستانبوسی حضرت بقیّه÷ العشق (عج)
 
 «ای نامده» .... با نام تو پا ... پا شدم از جا
«ای آمده» ... دنیا به امیدِ تو به دنیا
 
من آن دفِ دفْ دفْ دفِ افتادهی از کف
من آن نیِ بیهمدم افتادهی از نا
 
منْ منْ منِ بیمن شده در من شده مجنون
منْ منْ منِ در تن به تنِ تن شده تنها
 
از هر چه به غیر از تو، به شوق تو برائت
ای «صاحب» منظومهی «دیوان تولّا»!
 
ای بغض فروخفتهي صبح جبلالنور!
ای صیحهی خونینشبِ مسجدالاقصا
 
افراشته قد شاخ نبات از تو در اين شعر
گل كرده به «عِطر حرم سِتر» تو طوبا
 
حی حیِّ عَلَیالمَی که تجلّای جلوس است
قد قامت این قوم به آن قامت زیبا
 
باد از تو به باد آمد و خاك از تو بلند است
آتش به تو آتش شد و دريا به تو دريا
 
از زلزلهی زلف تو بالا شده پایین
از سلسلهي زلف تو پایین شده بالا
 
خَم کردن ابروی تو باران شب و روز
وا کردن پلک تو تکان خوردن دریا
 
در خلوت خاموش تو آرامش آهو
دنبال خرامیدن چشمان تو صحرا
 
چشم تو گشوده است گل از چهرهي باران!
«ميم» تو گره خورده به معنای معمّا
 
از روز ازل دشت به پای تو نشسته
تا روز ابد کوه به پایِ تو سرِ پا
 
شیرازهی شوق تو پُر از شور مُرَدّف
قاف قلمی، پشت سرت شعر مُقفّا
در زلف تو غوغای اناالحقِّ نسیم است؟
یا نالهي نی پشت سرِ پای چلیپا؟
 
از زمزمهی ذکر تو جاری شده زمزم
در بلبلهی نام تو بلوا شده بلوا
 
حقحق زدن حلقهي رندان قلندر
هوهو زدن چلّهنشینان مصلّا
 
تلمیحی از آن رایحه در رایحه پنهان
تصویری از اين آینه در آینه پیدا
 
هفتاد غزل خفته به یک گوشهی چشمت
هفتاد «نعم»خفته به خاموشیِ یک «لا»
 
اندام تو محتاج به یک قدِّ قرینه است
باید که بسازد الفی تازه الفبا
 
«طاووس» به گِرد تو بگردد به گدایی
«سیمرغ» به پایِ تو بیفتد به تمنّا
 
پروانهی آتشکدهی مِهر تو زرتشت
حیرتزدهی ناز تو حوران «اهورا»
 
در نیل نگون گشت به فرمان تو فرعون
از طور گذر کرد به دستور تو موسا
 
ای روح لغتنامهی اسما! کجایی؟
هر آیهی قرآن شده هفتاد و دو معنا
 
ما غايب گمگشتهي خویشیم و تو حاضر
بر ما چه نرفته است در این غيبت کبرا
 
روی تو چه دلها که نیاورده به غارت
یاد تو چه خواب از همگان برده به یغما
 
وقتی به خیال سر کویِ تو میافتم
خون گریه کنم یا بنشینم به تماشا؟
 
این نامه پر از «سوتهدلي» آمده، وا کن
در باغ گلِ سوختهای نامهی ما را
 
در شور نوشتن به تو افتادهام از دست
در راه رسیدن به تو افتادهام از پا
 
جز خشت خرابات به بالین دلم نیست
آجر شده نان همگان، آجَرَکَ الله

 

قادر طراوت پور


تعداد بازديد : 267
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:19
نویسنده:
نظرات(0)
نیمه ی شعبان ماه دنیا همه ی زیر و بَمش غم دارد هرچند همه چیز،فراهم دارد! وقتی که بزرگ تر شود،میفه
نیمه ی شعبان ماه

دنیا همه ی زیر و بَمش غم دارد

هرچند همه چیز،فراهم دارد!

وقتی که بزرگ تر شود،میفهمد

در خود، چِقَدَر عشق تو را کم دارد

عارفه دهقانی

 

یعقوب ،دو چشمش از غمت بی آب است
تو نیستی و مُلکِ تو بی ارباب است
ای نورِ دل پیمبران زود بیا!
ایّوب هم از دوریِ تو بی تاب است!

حمیدرضا نوری


تعداد بازديد : 115
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:17
نویسنده:
نظرات(0)
کدامین صبح موعود خیابان در خیابان پای کوب آهن و دود است مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلوداست به دو
کدامین صبح موعود

 خیابان در خیابان پای کوب آهن و دود است
مسافر خسته از موسیقی شهر غم آلوداست
 
به دوشش کوله باری از دوبیتی های دلتنگی
مزامیر نیستانش پر از اندوه داوود است
 
به صحرا چشم می دوزد،سواری خسته پیدا نیست
و بر دریا که از اندوه ماهی ها نمک سود است
 
می اندیشید به یک آدینه آن صبح تماشایی
می اندیشید ظهورش در کدامین صبح موعود است
 
تمام سارها آن روز شاعر می شوند از شوق
و شاعرتر از آن ها بید مجنون لب رود است
 
جهان پلکی به هم تا می زند قد راست خواهد کرد
و می بیند سراسر خالی از بت های نمرود است

 

محمدحسين انصاري نژاد


تعداد بازديد : 277
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:16
نویسنده:
نظرات(0)
میلاد منجی مبارک مقدم مَه رو ترین ، میوه ی کوثر رسید زاده ی زیباترین ، نرگس نوبر رسید دیده به پابوسی
میلاد منجی مبارک

مقدم مَه رو ترین ، میوه ی کوثر رسید

زاده ی زیباترین ، نرگس نوبر رسید

دیده به پابوسیّش ، خم شد وزانو زده

زینت نام بشر ، بهجت باور رسید

جاده ی قم-جمکران ، بشکفد از هر کران

غنچه ترین یوسف ِ رایحه پیکر رسید

منتظران را بگو دل به غزل خوش کنید

مصلح حق برزمین ، منجی آخر رسید

شیعه بزن دست و در ، شادی دلها بکوش

کوشش هر منتظر ،حک شده در "سر رسید"

علی نظری سرمازه


تعداد بازديد : 109
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 5:10
نویسنده:
نظرات(0)
نور است در دو عالم ، از روی ماه مهدی گلهای باغ جنت ، شــد فرش راه مهدی عشق و صفـا و خوبی ، دارایی دل

نور است در دو عالم ، از روی ماه مهدی
گلهای باغ جنت ، شــد فرش راه مهدی
عشق و صفـا و خوبی ، دارایی دل مــــا
دلهـــــای عاشق مــــا ، نذر نگاه مهدی
(جواد مزنگی)



عالم تمام امشب ، روشن شده به نورک
در انتظـــار رویـت ، بنشـــسته بر عبورک
این است التمــاس دلهــــــای عاشق ما
آقای مهـــــربانی ، عجـــل علی ظهورک
(جواد مزنگی)


میـــلاد قائم است و سلطـــــان مــــــاه رویان
بلبل ترانه خــوان و گلهـــــا شـــاباش گـــویان
حور و پری به رقص و هفت آسمان به شـادی
دنیا مبـــــارکا باد ! این جشــــن شــاه خوبان
(جواد مزنگی)


حالا که نور آمد ظلــمت فـــرار کـرده
یک شاخه نرگس اینجا،کار بهار کرده
امروز اگر بیایی،باچشم خود ببیــنی
میلاد شاه خوبان ، اینجا چکار کرده
(جواد مزنگی)

 

با تشکر از آقای مزنگی به خاطر ارسال این شعر


تعداد بازديد : 135
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 1:06
نویسنده:
نظرات(0)
اشعار ولادت حضرت امام زمان(عج) - محمد فردوسی باز هم روح الامین دارد غزل می آورد صنعت ایهام و ت

 

باز هم روح الامین دارد غزل می آورد

صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد

 

تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر

واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد

 

شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است

واژه ی نابی که در چندین محل می آورد

 

چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل

جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد

 

در میان شعرهای شاعران اهل بیت

دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:

 

یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا

جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا

 

کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید

عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید

 

آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا

باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید

 

طبق رسم فصل حج، مثل تمام حاجیان

جان ما را پیش پای یار، قربانی کنید

 

از خَم ابروی او صدها خُم می می چکد

باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید

 

دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست

باید اوّل خوب از این مُلک، دربانی کنید

 

هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود

خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود

 

یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت

نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت

 

گر چه آقا مثل یوسف با نمک هستی ولی

نام زیبای تو شیرین کرده کام اهل بیت

 

السّلام ای حُجّةَ الله ای امامَ منتظَر

لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت

 

از پیمبر تا امام عسگری، در عصر خود

نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت

 

می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی

می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت

 

مرتضی، زهرا، حسن، خون خدا، پیغمبری

 می بری با جلوه ات دل از امام عسگری

 

نیمه ی شعبان که می گردد عیان، صاحب زمان

می کند گل بر لب پیر و جوان، صاحب زمان

 

اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین

می وزد از هر مناره این اذان، صاحب زمان

 

یک سؤال آقا!... اگر که جای کعبه ثابت است

پس چرا در هر کجا داری مکان، صاحب زمان

 

تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو

وعده گاه ما شبی در جمکران، صاحب زمان

 

می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها

می کنی پیدا مزار بی نشان، صاحب زمان

 

با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت

پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت

 

العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است

در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است

 

اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد

ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است

 

تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم

ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بی ایت

 

معصیت، پاکی دوران جوانی را گرفت

ما جوان ها را کمک کن، شرمساری ها بس است

 

باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد

گوشه گیری های ما و راز داری بس است

 

با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن

قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن

 

محمد فردوسی

 


تعداد بازديد : 267
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:43
نویسنده:
نظرات(0)
شعر ميلاد امام زمان عج،نيمه شعبان سجده ي شكر کنم نيمه ي شعبان آمد روز ميلاد گل باغ رسولان آم

 

سجده ي شكر کنم نيمه ي شعبان آمد 

روز ميلاد گل  باغ رسولان آمد 

سر خود را ز ادب بر سر سجاده نهم  

رو به محراب كنم مظهر ايمان آمد 

ابر رحمت به روي ديده ي دل پاي نهاد 

دل به دريا بزنم علت باران آمد 

بر سر سفره ي پر فيض خدا گام نهم

جان تصدّق بدهم منبع احسان آمد 

چشم عالم به جمال گل رويش روشن 

به سماوات و زمين ماه درخشان آمد 

شب احياي دل منتظران است كنون 

وارث دين نبي حافظ قر آن آمد 

شهر دل را كه پر از ناله ي الغوث شده 

وعده ي وصل دهم معني فرقان آمد 

چه كنم تا كه بيايد به سر بالينم ؟

به همه فخر كنم حضرت جانان آمد 

اصغر چرمي


تعداد بازديد : 261
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:42
نویسنده:
نظرات(0)
شعر فراق امام زمان (عج) _ وحید قاسمی باز هم جشن نيمه ي شعبان بيتها رخت نو به تن دارند قلم من به

باز هم جشن نيمه ي شعبان

بيتها رخت نو به تن دارند

قلم من به زحمت افتاده

واژه ها شوق پر زدن دارند

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

السلام عليك يا خورشيد

چله ي انتظار سر آمد

از سر خمره نور مي جوشيد

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

همه ي شهرمان چراغانيست

عطر عود و گلاب مي آيد

چقدر حيف شد كه آقا نيست

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

ما به دنيا عجيب دل بستيم

لااقل به بهانه ي اين جشن

دو سه روزي به يادتان هستيم

***

سامرايي ؟ مدينه اي ؟ نجفي ؟

پسر فاطمه كجا هستي؟

همه از تو سراغ مي گيرند

نكند باز كربلا هستي!؟

***

خوب شد ، نيستي نمي بيني

كاسه هاي نداري ما را

فقر و فحشا ، فساد ، بيكاري

دختران فراري ما را

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

كه حيا از نگاه دنيا رفت

رزق و روزي خانه ها كم شد

قيمت نفت هر چه بالا رفت

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

رهبر ما شكسته تر شده است

أين عمار» روي لب دارد»

باز هم طلحه فتنه گر شده است

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

زير اين دردها مچاله شديم

كارد ديگر به استخوان خورده

دست بر دامن سه ساله شديم

***

حق مان است اين همه محنت

يادمان رفت صاحبي داريم

يادمان رفت منتظر باشيم

بين مان يار غائبي داريم

***

دلتان را به درد آورديم

دلمان سوي دام شيطان رفت

خشك شد گندم مزارع ري

بركت از نان سفره هامان رفت

***

دل ما گير چشمهاي تو نيست

گرم بازي آب و نان شده است

همه خواب تو را كه مي بينند !!!

خيمه ي سبزتان دكان شده است

***

عاشق حجت خدا هستي ! ؟

ياعلي ! ترك معصيت اول

باقي دردها و مشگل ها

مي شود با نگاه آقا حل

***

 به كلافي كه يوسفت ندهند

هر چه اندوختي بيا رو كن

عوض كوچه،خانه ي دل را

صبح هر جمعه آب و جارو كن


تعداد بازديد : 305
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:39
نویسنده:
نظرات(0)
شعر ولادت امام زمان (عج) _ مسعود اصلانی مثل شروع یک جریان در مسیر رود افتاد راه آخرمان در مسیر ر

مثل شروع یک جریان در مسیر رود

 افتاد راه آخرمان در مسیر رود

دارد خبر ز آمدنی می دهد نسیم

 لب بسته باش و باز بمان در مسیر رود

با ناز می رسد کسی آغاز می شود

 پایان غصه های جهان در مسیر رود

از مأذنه همین که صدای اذان رسید

شدت گرفت نبض زمان در مسیر رود

ای آخرین بهار دل یخ زده ببین

با تو شکست پشت خزان در مسیر رود

 "یک شهر تا به من برسی عاشقت شد است

ای سیب سرخ غلط زنان در مسیر رود

نام تو را خدا چقدر بی نشان نوشت

با دست خود به صفحه ی تقدیرمان نوشت

از حول دام و دانه دلم چون کبوتر است

این روزها دعای فرج خواندنی تر است

آقا بساط قتل مرا جور کرده ای

 مژگان توست تیر و دو ابروت خنجر است

با آن شمایلی که به ارباب رفته است

 رویت هزار مرتبه از یوسفان سر است

اصلاً عجیب نیست قیامت به پا کنی

 این کار دست گرمی اولاد حیدر است

وقتی قرار نیست که فردا ببینمت

 جان دادنم برای تو امروز بهتر است

بوی مدینه می رسد از انتظار تو

چشم انتظار آمدنت چشم مادر است

در دست توست پرچم سقای کربلا

در چشم تو ادامه ی دریای کربلا

عادت به خاک پای تو کرده جبین مان

برگرد بی تو غصه شده هم نشین مان

از کوچه های تنگ دل ما عبور کن

امشب ببار بر جگر آتشین مان

چشم انتظار آمدنت حلقه های چشم

 پا در رکاب کن که تو هستی نگین مان

با دست کفر یک شبه تحریم می شویم

 آقا فقط بدون تو مانده همین مان

ما سرزمین مان متعلق به فاطمه ست

 بیمه شده به دست علی سرزمین مان

ای آخرین دلیل نفس های آسمان

 شد راز دار بغض گلو آمین مان

داریم از نیامدنت پیر می شویم

 از جمعه ها بدون تو دلگیر می شویم


تعداد بازديد : 79
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:39
نویسنده:
نظرات(0)
شعر ولادت امام زمان (عج) _ قاسم نعمتی تا که گردیدم آشنای سحر شد دلم وادی صفای سحر بین سجاده تربت

تا که گردیدم آشنای سحر

شد دلم وادی صفای سحر

بین سجاده تربتم گِل شد

با نم اشک و گریه های سحر

دست خالی نمی رود هرگز

آن کسی که شده گدای سحر

تو امام شکسته دل هایی

صاحب سفرۀ عطای سحر

بوی وصل تو می کنم احساس

از نفس های جان فزای سحر

چشم امید ما گنه کاران

بوده بر سوز یک دعای سحر

ریشۀ مشکلات ما این است

دلمان نیست مبتلای سحر

گره از کار وا کند بی شک

ناله های گره گشای سحر

شب شب هم زبانی یار است

درد ما غفلت از تو دلدار است

بی جهت نیست در نوایی تو

ما چه کردیم تا بیایی تو

این نشد رسم انتظار فقط

نعره ها می زنم کجایی تو

تو ز اجداد خود غریب تری

بی کس و یار و آشنایی تو

بارها سر زدی به غفلت ما

شاهد کوه ادعایی تو

دست ما را گرفتی و رفتی

چون کریم و گره گشایی تو

هم چونان مادرت تمامی شب

تا سحر دست بر دعایی تو

بر گنهکارها دعا کردی

بس که آقا و با وفایی تو

شک ندارم که هر شب جمعه

زائر دشت کربلایی تو

تحت قبه چه ناله ها بکنی

خود برای فرج دعا بکنی  

جلوات پیمبری داری

از همه خلق برتری داری

بین اولاد حضرت زهرا

دلربایی دیگری داری

نقش بازوی توست جاء الحق

تا بگویی چه محوری داری

ذوالفقار از تو جان بگیرد باز

چون تجلیِّ حیدری داری

کرم تو گدا نواز بود

دست اکرام مادری داری

از تمام پیمبران خدا

یک نشان بهر رهبری داری

از همه برگزیدگان خلق

در رکابت تو لشگری داری

تو کجا و عزیز مصر کجا

چون خداوند مشتری داری

تویی حُسن ختام اهل البیت

بر تو باشد سلام اهل البیت

سامرا از تو آبرو دارد

حرف ناگفته در گلو دارد

در و دیوار خلوت سرداب

با نم اشک تو وضو دارد

کاسۀ چشم مانده بر راهت

باده ای ناب در سبو دارد

تو گل نرگسی و عرش دلم

با نفس هات رنگ و بو دارد

چه کنم این دل گرفتارم

دیدن رویت آرزو دارد

بین محراب و نیمه های شب

دل من با تو گفتگو دارد

نیمه شد ماه، ماه من برگرد

رحم بنما به آه من برگرد

پسر ناز حضرت نرجس

قبله راز حضرت نرجس

روزی خویش بردم عمری از

سفرۀ باز حضرت نرجس

ذکر تسبیحتان به گهواره

بال پرواز حضرت نرجس

بارها دیده ام به زندگی ام

دست اعجاز حضرت نرجس

خواستگاری فاطمه سندی ست

بهر اعجاز حضرت نرجس

آمد از عرش تک کنیز خدا

تا کشد ناز حضرت نرجس

روح توحید جلوه ای بنمود

گاهِ ابراز حضرت نرجس

مادرت هم ردیف لیلا شد

آخرین نو عروس زهرا شد

نیمه شب بود یا که وقت سحر

مادر آمد ولی به دیدهٔ تر

آمد و دید بین گهواره

جای تو خالی است ای دلبر

رو به سوی امام کرده و گفت :

پسرم نیست چاره ای آخر

پاسخ آمد که غم مخور نرجس

گشته مهمان حضرت داور

بال جبریل بالش سر اوست

در طوافش ملائکه یک سر

جای او امن و کام او پر شیر

السلام علی "علی اصغر"

مادری بین خیمه می چرخید

دست بر روی سر، دل مضطر

هاجر کربلا چه چاره کند

سینه بی شیر ... انتظار پسر

ناگهان در حرم به خود لرزید

می کند از چه هلهله لشگر

چون که هر بار هلهله کردند

به هدف خورده تیرهای سه پر

دختری زد صدا رباب بیا

پشت خیمه به پاشده محشر

وقتی آمد که قبر حاضر بود

غرق خون طفل روی دست پدر


تعداد بازديد : 119
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:39
نویسنده:
نظرات(0)
شعر فراق امام زمان (عج) _ وحید قاسمی باز هم جشن نيمه ي شعبان بيتها رخت نو به تن دارند قلم من به

باز هم جشن نيمه ي شعبان

بيتها رخت نو به تن دارند

قلم من به زحمت افتاده

واژه ها شوق پر زدن دارند

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

السلام عليك يا خورشيد

چله ي انتظار سر آمد

از سر خمره نور مي جوشيد

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

همه ي شهرمان چراغانيست

عطر عود و گلاب مي آيد

چقدر حيف شد كه آقا نيست

***

باز هم جشن نيمه ي شعبان

ما به دنيا عجيب دل بستيم

لااقل به بهانه ي اين جشن

دو سه روزي به يادتان هستيم

***

سامرايي ؟ مدينه اي ؟ نجفي ؟

پسر فاطمه كجا هستي؟

همه از تو سراغ مي گيرند

نكند باز كربلا هستي!؟

***

خوب شد ، نيستي نمي بيني

كاسه هاي نداري ما را

فقر و فحشا ، فساد ، بيكاري

دختران فراري ما را

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

كه حيا از نگاه دنيا رفت

رزق و روزي خانه ها كم شد

قيمت نفت هر چه بالا رفت

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

رهبر ما شكسته تر شده است

أين عمار» روي لب دارد»

باز هم طلحه فتنه گر شده است

***

خوب شد،نيستي نمي بيني

زير اين دردها مچاله شديم

كارد ديگر به استخوان خورده

دست بر دامن سه ساله شديم

***

حق مان است اين همه محنت

يادمان رفت صاحبي داريم

يادمان رفت منتظر باشيم

بين مان يار غائبي داريم

***

دلتان را به درد آورديم

دلمان سوي دام شيطان رفت

خشك شد گندم مزارع ري

بركت از نان سفره هامان رفت

***

دل ما گير چشمهاي تو نيست

گرم بازي آب و نان شده است

همه خواب تو را كه مي بينند !!!

خيمه ي سبزتان دكان شده است

***

عاشق حجت خدا هستي ! ؟

ياعلي ! ترك معصيت اول

باقي دردها و مشگل ها

مي شود با نگاه آقا حل

***

 به كلافي كه يوسفت ندهند

هر چه اندوختي بيا رو كن

عوض كوچه،خانه ي دل را

صبح هر جمعه آب و جارو كن


تعداد بازديد : 113
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:38
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-ولادت مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد تا که پلک زد

امام زمان(عج)-ولادت

 

مثل یک سحر امشب سامرا چه غوغا شد

بین خانه ی نرگس آفتاب پیدا شد

تا که پلک زد چشمش گل به شوق او وا شد

یک نفس کشید و بعد دمبدم مسیحا شد

آسمان چنان بارید که کویر دریا شد

قبله از سر جایش پیش پای او پا شد

هرکسی ذلیلش شد نور چشم زهرا شد

سائلش که سیّد شد نوکرش چه آقا شد

هر صدف به ذکر او قیمتی شد و دُر شد

دست خالی ما هم از نگاه او پر شد

کیستی که می تابی آفتاب دنیایی

نه، نه آفتاب اما آفتاب زهرایی

پس بزن نفس که تو برتر از مسیحایی

پس تو آب را بشکاف که امام موسایی

نوح هم مسافر توست چون تو نوح دریایی

چشم حضرت یعقوب دارد از تو بینایی

عالمی که مجنون شد حق بده تو لیلایی

گاه مثل مجنونی گاه مثل لیلایی

می نویسم از این پس نور چشم زهرایی

انبیا همه جمعند در نگاه تصویرت

بازتاب تو هستند مثل صورت و سیرت

مثل حلقه ها هستند متصل به زنجیرت

تک تک اقتدا کردند بر نماز و تکبیرت

سر سپرده ی عشقند پیش حکم تقدیرت

مرهم خدا هستند روی قلب دلگیرت

آیِنه تویی آقا هر چه هست تصویر است

این مقام تو آقا مستحقّ تکبیر است

ای که روی سجاده شب به شب سحر داری

تو به خاطر ماها این همه سفر داری

از کنار ما آقا روز و شب گذر داری

از قبیله از نسلم از خودم خبر داری

قلب مهربانتر از قلب یک پدر داری

کی شده که از ما یک لحظه چشم بردرای

چشم ما که می بیند چون به ما نظر داری

ما چه غصّه ای داریم تا تو دلبر مایی

آسمان مایی و سایه ی سر مایی

کیستی که فرمودند در بهشت طاووسی

بین ساکنان عرش ذکر نور و قدّوسی

مثل نور سبز عشق مثل آبیِ طوسی

گر چه غائبی اما مثل نور محسوسی

تو به نور زهرایی آنقدر که مأنوسی

عرش و فرش می افتد پای تو به پابوسی

نور تو هُو النّور است بین آسمان پیداست

نور تو تجلّیِ نور مادرت زهراست

قبل آفرینش در جستجوی ما بودی

تو امام ما بودی آبروی ما بودی

مثل قبله همواره پیش روی ما بودی

قبله گم نمی شد تا سمت و سوی ما بودی

تا نماز می خواندی روبروی ما بودی

تو همان مناجات و گفتگوی ما بودی

یکسره همیشه در آرزوی ما بودی

ما نه اینکه در دنیا در به روی خود بستیم

قبل و بعد دنیا هم با تو بوده و هستیم

ای که هیبتی مثل روز واپسین داری

ای که همنشینی با مردم زمین داری

ای که دست خوبانت حلقه و نگین داری

یک قبیله از سلمان توی آستین داری

چند تا بگو آقا یار نازنین داری

مثل مالک اشتر مرد راستین داری

مثل رهبر ایران سیدی امین داری

یک بغل گل نرگس هدیه با خود آوردیم

ای خدا مباد امشب بی نصیب برگردیم

بی تو عهد با شیطان سر گرفت و محکم شد

بی تو کفر بر ایمان سالها مقدّم شد

بی تو در خیابان ها تیرگی مجسم شد

بی تو کوچه های شهر کوچه ی جهنّم شد

بی تو دست یک عدّه رنگ سبز پرچم شد

بی تو حال و روز من یکسره محرم شد

پس بتاب ای خورشید بی تو باز سردم شد

زیر بارش باران هق هقم کنید آقا

می نویسم از اول عاشقم کنید آقا

می رسی ولی تشنه مثل روز عاشورا

گریه می کنی آنجا ناله می زنی آقا

السلام یا مظلوم، السلام یا سقا

ناگهان که می افتی یاد زینب کبری

باز راه می افتی، سمت خیمه ی زنها

زیر لب تو می خوانی: وای مادرم زهرا

وای مادرم دیدی خیمه ها چه غارت شد

سهم عمه ام اینجا روضه ی اسارت شد

 


تعداد بازديد : 113
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:34
نویسنده:
نظرات(0)
محمد ناصری شاهد یکشنبه 1392/04/2 امام زمان(عج)-ولادت و مناجات پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم

امام زمان(عج)-ولادت و مناجات

 

پیش از شروع خلقت، قبل از وجود آدم

 وقتی نبود حوا، وقتی نبود آدم

تاریک بود و خاموش، حق مانده بود با حق

 در هیچ محض، تنها، در آن سکوت مطلق

ناگاه از آن سیاهی، زد شعله ای شراره

 روشن شد عرش اعلی، با چارده ستاره

از بین انجمن سبز، می شد یکی پیمبر

 یک نور فاطمه شد، یک نور نیز حیدر

یک نور شد حسین و ، یک نور مجتبی شد

 از مابقی انوار ، خلق امامها شد

جمع ائمه بودند، خندید حق و آنگاه

 اینگونه شد مقدر، باشی بقیه الله

***

یک گل که عطر و بویش، از عرش می شود حس

 یک شاخۀ گل یاس، اما به رنگ نرگس

چشمت کشیده می شد، با رنگ دلربایی

 دست تو را خدا ساخت، بهره گره گشایی

مثل هزار و یک شب، هر تار گیسویت شد

 تو آمدی و قبله، محراب ابرویت شد

پیشانی بلندت، خورشید فاطمی بود

 پایان طرح رویت، یک خال هاشمی بود

دل برد از خدا هم، خال سیاهت آقا

 مبهوت کرد ما را، برق نگاهت آقا

در پیش روی ماهت، ابری کشیده می شد

 تو پشت ابر و تنها، نور تو دیده می شد

آن روز نامتان را، نعم الامیر کردند

 در پیچ و تاب زلفت، ما را اسیر کردند

***

بعد از تولد تو هنگام خلقت ماست

 دَم دادی و تن ما، از خاک تیره برخاست

مازاد خاک پایت، این قد و قامتم شد

 دستان ماهر تو، معمار خلقتم شد

تو پادشاه آغاز، من تا ابد گدایت

 تو حضرت سلیمان من مور زیر پایت

دیر آمدیم و گقتند، رفتی میان صحرا

 بیچاره من ... کجایی آقای آسمان ها؟

عمری در انتظارم، با دست های خالی

 یکبار هم نگاهی مولا به این حوالی

من بی لیاقت اما، تو با لیاقتم کن

 من غرق استغاثه، آقا اجابتم کن

تو از تبار باران، من اوج تشنه کامی

 تو آخر رفاقت، من اوج بی مرامی

تا کی به تن کنیم این، پیراهن ریا را؟

 در فکر تو نبودیم، آقا ببخش ما را

وقتی که تو نباشی، چه نوشی و چه عیشی

 برگرد بی قرارم، ای دلبر قریشی

باز این دل هوایی، گم کرد دست و پا را

 "دل می رود ز دستم، صاحب دلا خدا را"


تعداد بازديد : 102
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:34
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-ولادت در این بهار چهره دم از گل نمی زنیم با نغمه ی تو خنده به بلبل نمی زنیم معراج

امام زمان(عج)-ولادت

 

در این بهار چهره دم از گل نمی زنیم

با نغمه ی تو خنده به بلبل نمی زنیم

معراج می رویم چو شبنم نه مثل رود

یعنی قدم به خاک تنزل نمی زنیم

خود می شویم آینه ای از جنون خود

دیگر سری به باب تفاعل نمی زنیم

تدبیر عقل روز جنون را چه می کند؟

تکیه به سمت کهنه ی این پل نمی زنیم

بستیم چشم خود ز تماشای عالمی

دیگر به روی آینه هم زل نمی زنیم

از پا نشسته ایم ز مستی، ببخش اگر

بر دامن تو دست توسل نمی زنیم

دریا کرانه ای ز دل بیکران توست

هرجا دلی شکسته همان جمکران توست

روزی که آفتاب ظهور تو می دمد

از قلّه ها طراوت نور تو می دمد

مست نماز نافله ی ناز می شویم

وقتی اذان صبح ظهور تو می دمد

با همرهان بگوی که آهسته پا نهند

گل در مسیر سبز عبور تو می دمد

موسی به دست، نان تجلّی گرفته است

از آتشی که قعر تنور تو می دمد

پاکان زمین واقعه را ارث می برند

اینها ز آیه های زبور تو می دمد

با شوق آنکه چشم گشایی به انتقام

شمشیر زیر پلک صبور تو می دمد

با صبح حمله ای به شب شوم می کنی

شادی به قلب مردم مظلوم می کنی

ما را به سمت آبی خود رهسپار کن

ای گل به قلب سرد زمستان بهار کن

بر دوستان زبان سوی تبلیغ وا نما

بر دشمنان زبانه ی تیغ آشکار کن

افطار عاشقان تو دیدار روی توست

شهدی از این رطب به لب روزه دار کن

ای گلشن بتول چه شد جوشن رسول؟

آبی ز شعله در جگر ذولفقار  کن

عیسای روح را ز دمت جان تازه بخش

ایّوب  صبر  را  ز  تبت بی قرار  کن

قوم لجوج حضرت موسی ستمگرند

این توسن رها شده را راهوار کن

همراه تو عنایت غیب است بی گمان

سردار این سپاه شعیب است بی گمان

در شرح تو زبان غزل لال مانده است

خورشید تو به روزن غربال مانده است

باید به شعر وصف تو حیرت ردیف کرد

وقتی زبان قافیه ها لال مانده است

قرآن چشم های تو بر دل نزول کرد

تفسیر این خجسته ی انزال مانده است

خورشید پشت ابر، بر این پهنه سایه کن

این سیب های باغ خدا کال مانده است

دل شد مذاب خانه ی آتشفشان زخم

بر چهره ها گلایه ی تبخال مانده است

برخیز ، گاه حمله به سفیانی آمده ست

بشتاب رفع فتنه ی دجّال مانده است

در  هق  هق  زیارت  ناحیّه  فاش شد

در سینه ی تو روضه ی گودال مانده است

یا صاحب الزمان و یا فارس الحجاز

تنها تویی به زخم دا شیعه چاره ساز

مادر به انتظار نشسته برای تو

کی می رسد ز کعبه ی دل ها صدای تو ؟

گفتی که آرزوی ظهور است در دلت

کی مستجاب می شود آخر دعای تو

دست نجف تو را ز علی می کند طلب

یثرب به ناله خواسته از مجتبای تو

تنها به انتقام تو از دیده می رود

اشکی که مانده در سحر کربلای تو

ای میزبان صحن اباالفضل جلوه ای

ما مانده ایم و حسرت مهمانسرای تو

مشتاق قبله ایم و شاخص به دست توست

در سجده ایم تربت خالص بدست توست

 


تعداد بازديد : 336
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:33
نویسنده:
نظرات(0)
امام زمان(عج)-ولادت باز بوی بهار، عطر نعیم صحبت کردگار و لطف رحیم باز آهنگ رَبَّناَغفرلی نیتِّ

امام زمان(عج)-ولادت

 

باز بوی بهار، عطر نعیم

صحبت کردگار و لطف رحیم

باز آهنگ رَبَّناَغفرلی

نیتِّ قُربِ آشنای قدیم

همنشینیِ سائل و سلطان

حاجتِ بندگانُ جود کریم

باب رحمت بروی مردم باز

می وزد از بهشت عطر نسیم

عطرِ یک بارِ عامِ پُر اکرام

بوی یک ازدحامِ پُر تکریم

چه خبر می شود مگر امشب

که خدا عشق را دهد تعمیم

غیر را دور می کند ز حرم

بنده را راه می دهد به حریم

هاتفی می دهد ندا که رسید

عید شب زنده داری و تعظیم

آمده عید نیمۀ شعبان

گنه و زشتی و بدی تحریم

عید طاعت مداری و توبه است

عید باور مداری و تسلیم

هرکه آرَد بضاعت مزجات

صدقه می دهد خدای کریم

که رسد از تبار اسماعیل

آخرین دودمان ابراهیم

گِرد او آسمانیان جمعند

همه دارند بوسه را تصمیم

صف کشیدند خیل مَه رویان

بلکه بر او کنند جان تقدیم

انبیا اولیا گرفتارش

نام مهدی است واجب التعظیم

کیست این کودک خدا منظر

از خداوند چاردَه ترسیم

چارده نور چارده نعمت

چارده ماه چارده تقویم

قرص ماه کمال کامل شد

سیزده نور رب در او تقسیم

خبر از ختم اوصیا آمد

این خبر از جنان شده تفهیم

شیعیان مژده وقت هم عهدی است

وارث مرتضی علی مهدی است

مژده ایدل نگار می آید

صاحب ذوالفقار می آید

مجرِیِ عدل و داد قرآنی

حیدر روزگار می آید

داورِ دین امام عالمیان

مالک هر دیار می آید

باب رحمت برای دینداران

یاور کردگار می آید

رهنمای تمامی هستی

وعدۀ استوار می آید

آنکه یاری دهندۀ حق است

ضامن اعتبار می آید

ترجمان نهاییِ آیات

سرِّ لیل و نهار می آید

التیام تمامیِ غمها

سینه ها را قرار می آید

حضرت میم و حا و میم و دال

کوثرِ یادگار می آید

عرش را زیب و زینت و برکت

فرش را وعده دار می آید

عرش و لوح و قلم بفرمانش

صاحب اختیار می آید

وارث انبیا امام زمان

لطف پروردگار می آید

کربلا را حریم قرآن را

شیعه را پاسدار می آید

یوسف فاطمه عزیز همه

فرج از انتظار می آید

مَرد آدینه های بارانی

فرد پرهیزگار می آید

ای ولایت مدارها مژده

که فلک را مدار می آید

آنکه خورشید عالم هستی است

از دل شام تار می آید

لشگر او ز شرق و غرب زمین

وز یمین و یسار می آید

شیعیان مژده وقت هم عهدی است

 

وارث مرتضی علی مهدی است

ای بِدل اعتماد یا مهدی

وی همه اعتقاد یا مهدی

عالم از ظلم و جور مَملو شد

ضامن عدل و داد یا مهدی

بسکه دَجّالها فراوانند

الامان از فساد یا مهدی

الأمان از هزار سُفیانی

وز هزاران زیاد یا مهدی

ای دو صد خطبه ات به سینه نهان

وی امیر العباد یا مهدی

تو به داد دل زمانه برس

با سلاح و سداد یا مهدی

ایکه بی وقفه می شود امضاء

با تو اذن جهاد یا مهدی

عالمی تشنۀ اَنَ المهدی

ای به عالم عماد یا مهدی

یار مستضعفین تویی آقا

یارت از هر نژاد یا مهدی

در دل مسلمین شود با تو

وحدت و اتحاد یا مهدی

تو مگر ریشه کن کنی از بُن

ظلم و جور و عناد یا مهدی

تو نه تنها امام موعودی

که تو هستی معاد یا مهدی

دست بیعت دراز می سازیم

با همه انقیاد یا مهدی

یا لثارات گو که می آئیم

سویت از هر بِلاد یا مهدی

مُلک ری خطّه خراسان قم

همه اَت خانه زاد یا مهدی

لشگری می شود مهیّا از

سَمت باب الجواد یا مهدی

سپهی از جوارِ بانوی قم

همچنان گِرد باد یا مهدی

کربلا کاظمین سامرّا

هرچه باب المراد یا مهدی

همه عزم مدینه را دارند

دلت آباد باد یا مهدی

درد ما انتقام یک سیلی است

بی تو درمان مباد یا مهدی

آن دو تن را ز خاک بیرون آر

ای وفا را نماد یا مهدی

به چه جرمی به مادرت سیلی

زده اهل فساد یا مهدی

انتقام انتقام مولایی است

حیدرت یار باد یا مهدی

ای خوش آندم که دستِ تو عَلَمی

به اباالفضل داد یا مهدی

شیعیان مژده وقت هم عهدی است

وارث مرتضی علی مهدی است


تعداد بازديد : 117
یکشنبه 02 تیر 1392 ساعت: 23:33
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 11
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف