من آن مرغ عشقم که در بند گیرم اگر لحظه ای غافل از یار گردم منم شهره شهر در عشق ورزی به جز مقصد دوست راهی نپویم دلم تنگ تنگ است از هجر دلدار به جز آن سفر کرده یاری ندارم اگر او نباشد گدایم گدایم
به دام سر زلف یارم اسیرم
در آن لحظه بی شک بمیرم بمیرم
شنو وصف معشوقه را از نفیرم
نباشد به غیر از طریقش مسیرم
همان یار که او هست خیر کثیرم
و در آرزویش گدایی فقیرم
ولی در کنارش امیرم امیرم
منبع اشک شفق