شهادت حضرت مسلم بن عقيل(ع)
با قلب زار با لب خونين دلي حزين
تنها و خسته بر سرِ دارالاماره ام
من مسلمِ توام، نه كه تسليم كوفيان
من نغمه خوانِ عشق تو روي قناره ام
كوفه ميا كه كوفيِ بد ذات و بي حيا
رحمي به حال اهل و عيالت نميكند
چندين هزار نامه نوشتند بهر تو
حالا كسي كه فكر به حالت نميكند
با اينكه تشنه هستم و آبي نخورده ام
اما به ياد خشكيِ لبهاي اصغرم
بازار تيغ و نيزه عجب ازدحام شد
من بيشتر به فكر تن پاك اكبرم
گرچه يتيم دختر دردانه ام شده
پاي حميده ام كه به اين خارها نرفت
من بيشتر به فكر تو و دختر توام
ناموس من به گردش بازار ها نرفت
اينجا هزار حرمله چشم انتظار توست
فكر رباب باش و دو صد أشك و شور و آه
فكر رقيه فكر سكينه به فكر شام
فكر هجوم لشگر اعدا به قتلگاه
مهدي داوري
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت