loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 79 یکشنبه 17 خرداد 1394 نظرات (1)

«سیمای حق»


ای جان جانم یاحسین(ع) ای روح ایمـانم،حسین(ع)
بیمارعـشق ات گشتـه ام شافی ودرمانم،حسین(ع)
من تا ابد نـفـریـن شـــدم من تیـغ بـرّانم،حسیــن(ع)
تفسیر ایمـان ،کربـلاست من وحی قرآنم،حسـین(ع)
افـتـاده مـاهــی در فــرات عبّـاس عطشانم،حسین(ع)
من شیر زن،زینب به بند دشمن بلـرزانم،حسـیـن(ع)
بـایـد وضـو با خـون کنـم بـا چشم گریانم،حسین(ع)
بـایـد خـدا را بنـده بــود من فراغ ازجانم،حسین(ع)
مـولای مـن یــاری نـــما محتاج احسانم،حسین(ع)
برنیزه شد سیمای«حقّ» زیبـای کنعـانم،حسیـن(ع)

 

اصغر رضامند

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط لاابل577 در تاریخ 1394/03/18 و 9:58 دقیقه ارسال شده است

مناجات با حضرت سیدالشهداء ع و گریز به روضه ملیکه ی عشق حضرت علیا مخدره رقیه خاتون (س)

آبرو دار عرب آبرویم را بخرد.....
اقیانوس ادب آب جویم را بخرد....
من هم از جوی دو دیده، وضویی می سازم
کاش یک قطره از آب وضویم را بخرد
آرزوم است که تا بام حرم پر بزنم
آرزو ساز اگر آرزویم را بخرد!!!!

سائلانه به درش ملتمسم یا الله
ذکر لبهای دل غمزده ام \"ثارالله\"

ای کریمی که کرم از کرمت باب شده
قلب جبریل ز غمهای تو بی تاب شده
هفته ی پیش گدای حرمت یادت هست
دیدمش او ز عنایات تو ارباب شده
تو چه کردی که دل بی سر و پا و سیهش
بعد دیدار ضریح تو چو مهتاب شده

آن نگاهی که به حر کردی و حر شد آزاد
کاش بر ما بکنی تا شود این دل آباد

پر من بسته شده بال و پرم را وا کن
جان زهرا و علی باب کرم را وا کن
به در خانه ی اغیار که رفتم دیدم
دربها بسته شده درب حرم را وا کن
به همه غیر دلم چشم دلش را دادی
فتح بابی کن و چشم دگرم را وا کن

بی هوا روضه عجب حال و هوایی دارد
\"٫لب خونین تو بابا چه جلایی دارد\"

من ویرانه نشین دختر شاهم مردم
سالها هست که دور و بر شاهم
مدتی عرش نشین ، تاج سرش بودم من
حال بر خاک ، کنار سر شاهم مردم
من همانم که ز غم یک شبه پیرش کردند
با قدی تا شده در محضر شاهم مردم

خوشبحالم پدرم در بر من سر دارد
خوشبحالش به سرش سایه ی دختر دارد

مویم آشفته شده ، شانه ی سر می خواهد
شانه از نوع دو دستان پدر می خواهد
با سرش آمده تا لب به رخم بگذارد
آه دیدید مرا او چه قدر می خواهد!!!؟؟
نیست کار همه بی تن سر بابا دیدن
قد یک کوه جگر ، خون جگر می خواهد

زودتر تاج سرم را ز زمین بردارید
سر بابای مرا روی سرم بگذارید

زیب آغوش نبی ، روی طبق جای تو نیست
خار و خاشاک زمین در خور رگ های تو نیست
آنقدر چشم تو را نیزه پر از خون کرده
اثری دیگر از آن دیده ی شهلای تو نیست
نه رقیه سربابای تو زیباتر بود
این سر غرق به خون که سر بابای تو نیست

دست بردار دگر ای دل دلخسته بس است
بخدا این سر بابای من بی نفس است

طفلم اما ز غمش موی سپیدی دارم
در نواحی کمر درد شدیدی دارم
روی هر صفحه ی آن رد لگد افتاده
روی این دست چه قرآن مجیدی دارم
خواب دیدم که مرا در بر و آغوش کشید
خوشبحالم که چه بابای شهیدی دارم

پا و دست و سر من آبله هایی دارد
دلم از مردم کوفه گله هایی دارد


جعفر ابوالفتحی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 62
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 1077
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 13,031
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 92
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 16,432
  • بازدید ماه : 23,759
  • بازدید سال : 398,559
  • بازدید کلی : 22,645,520