تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
سالها بود که اين راز نمي فهميدم
موسم حج به حرم دور چه مي گرديدم
مروه را تا به صفا سعي چه سودم مي داد
سنگ برداشتن و رمي چه سودم مي داد
حلق و احرام و منا و عرفات و تقصير
تلبيه،زمزمه و ذکر ودعا و تکبير
اين همه بارش دستور خداوند چرا؟
که چنين گوي و چنان باش و زبان بند چرا؟
نه مرا زهره که اين راز بگويم با کس
نه ز حي ازلي سر زند افعال،عبس
من در انديشه که اين کار عجب مشکل شد
که سر انجام مراد و فرجي حاصل شد
هاتفي گفت که در کشتي جان نوحي هست
اين که گفتي همه جسم است ،در آن روحي هست
سر تراشيدن و قرباني و رمي جمرات
ذکر و تسبيح و مناجات و وقوف عرفات
استلام حجر و منزلت رکن و مقام
اين همه اوج و فرود ،آن همه تنزيل و قيام
آنکه گفته است فقط (سنگ نشانيست) بجاست
حاجي احرام دگر بند ببين يار کجاست
مروه و سعي و صفا را بنگر چون باشي
اين ره منزل ليلي ست چو مجنون باشي
هيچ در راه خداوند زخود دل نکني
سنگ تا بر سر شيطان هوايت نزني
حال بايد ز يقين جلوه به ذاتت بدهند
قدحي معرفت اندر عرفاتت بدهند
در منا کعبه دل قبله افلاک شود
گر که خالي دلت از هرچه که ناپاک شود
شامل لطف خداوند جلي ميگردي
به مطاف آمده و دور علي ميگردي
در طواف حرم اينگونه که برمي آيد
اولين فکر که آندم به نظر ميآيد
سند دل چو به نام پدر خاک زني
کعبه هم باشي اگر سينه خود چاک زني
همه را هست دلي خانه دلدار هوس
و خدا خانه خود را به علي داده و بس
مادر روح خدا را زحرم دور نمود
بهر مولا در اين خانه ز ديوار گشود
در جهان کيست چنين پاک و مقدس باشد
گر که در خانه کسي هست همين بس باشد
هر که روشن دلش از نور ولايت نشود
موسم حج به حرم دور چه مي گرديدم
مروه را تا به صفا سعي چه سودم مي داد
سنگ برداشتن و رمي چه سودم مي داد
حلق و احرام و منا و عرفات و تقصير
تلبيه،زمزمه و ذکر ودعا و تکبير
اين همه بارش دستور خداوند چرا؟
که چنين گوي و چنان باش و زبان بند چرا؟
نه مرا زهره که اين راز بگويم با کس
نه ز حي ازلي سر زند افعال،عبس
من در انديشه که اين کار عجب مشکل شد
که سر انجام مراد و فرجي حاصل شد
هاتفي گفت که در کشتي جان نوحي هست
اين که گفتي همه جسم است ،در آن روحي هست
سر تراشيدن و قرباني و رمي جمرات
ذکر و تسبيح و مناجات و وقوف عرفات
استلام حجر و منزلت رکن و مقام
اين همه اوج و فرود ،آن همه تنزيل و قيام
آنکه گفته است فقط (سنگ نشانيست) بجاست
حاجي احرام دگر بند ببين يار کجاست
مروه و سعي و صفا را بنگر چون باشي
اين ره منزل ليلي ست چو مجنون باشي
هيچ در راه خداوند زخود دل نکني
سنگ تا بر سر شيطان هوايت نزني
حال بايد ز يقين جلوه به ذاتت بدهند
قدحي معرفت اندر عرفاتت بدهند
در منا کعبه دل قبله افلاک شود
گر که خالي دلت از هرچه که ناپاک شود
شامل لطف خداوند جلي ميگردي
به مطاف آمده و دور علي ميگردي
در طواف حرم اينگونه که برمي آيد
اولين فکر که آندم به نظر ميآيد
سند دل چو به نام پدر خاک زني
کعبه هم باشي اگر سينه خود چاک زني
همه را هست دلي خانه دلدار هوس
و خدا خانه خود را به علي داده و بس
مادر روح خدا را زحرم دور نمود
بهر مولا در اين خانه ز ديوار گشود
در جهان کيست چنين پاک و مقدس باشد
گر که در خانه کسي هست همين بس باشد
هر که روشن دلش از نور ولايت نشود
پاي در کعبه نهد باز هدايت نشود
منبع : پایگاه وزین رضیع الحسین (ع)
تعداد بازديد : 415
یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت: 12:46
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
