loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 173 شنبه 14 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

چراغان کرده ای ویرانه را ای ماه دلجویم

قدم بگذار برچشمم رهت با اشک می شویم

توانی نیست در پایم که پیش پات بر خیزم

ز بس آزار دیدم ای پدر سست است زانویم

کنون فهمیده ام بابا چرا زهرام میخواندی

نفس چون میکشم خون میچکد از زخم پهلویم

سه ساله نیستم آری زمانه اینچنینم کرد

کمانی قد وگیسویم سپید و ارغوان رویم

فراموشم شده دیگر چگونه راه رفتن را

کمک از عمه میخواهم که گیرد زیر بازویم

چه آمد بر سرم باشد برای فرصتی دیگر

نمیگویم چه شد بابا ولی آنقدر میگویم

میان راه خصمت آنچنان این خسته را می برد

که مشتش بود پر از تارهای خونی مویم

مبر بابا مرا زینجا زحرف خویش بر گشتم

به پیش عمه میمانم که تنها همدم اویم

امیرحسین میرحسینی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 69
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 1082
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 13,073
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 92
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 16,474
  • بازدید ماه : 23,801
  • بازدید سال : 398,601
  • بازدید کلی : 22,645,562