در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک

در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک

در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک

در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک

در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک
در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در فصل شهادتت خزانم گفتن ز غمت نمی‌توانم آهنگ غریبی تو مولا آتش شده پای استخوانم تنها نه به اشک

در فصل شهادتت خزانم

گفتن ز غمت نمی‌توانم

آهنگ غریبی تو مولا

آتش شده پای استخوانم

تنها نه به اشک اکتفایی

از دیده سرشک خون روانم

تو ابن غریب، ابا الغریبی

از داغ تو نیمه گشته جانم

در خانه‌ و خانه همچو زندان

مظلوم‌‌ترین تو را بخوانم

آزاد شده ز جورِ دشمن

با زهر جفا، غمت بدانم

فرزند تو هم غریب چون توست

ای سوخته بینِ آشیانم

این ناله که مانده بین سینه

باشد به فدایت ای بیانم


تعداد بازديد : 157
یکشنبه 01 بهمن 1391 ساعت: 2:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف