يا قمرالعشيره
گفتم که آب را ببرم خیمه ها نشد
شرمنده ام بگو به خدا بچه ها نشد
آقا ببخش من همه جایم شکسته است
تو آمدی به پایت ابالفضل پا نشد
آقا ببخش هر چه که شد تیر خورده ام
شرمنده ام که نیزه و شمشیر جا نشد
حتی هنوز پرچم تو بین دستم است
دستم بریده پرچمت از آن جدا نشد
(شاعرش را نميشناسم)