تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بارها سینه سوزان مرا سوزاندند
وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند
هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند
در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند
سر سجاده اهانت به نمازم کردند
بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند
پا برهنه برُبودند مرا از حرمم
حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند
ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند
به خدا عزت جانان مرا سوزاندند
من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب
سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند
از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام
که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند
گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم
باز هم دیده گریان مرا سوزاندند
به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود
گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند
تعداد بازديد : 197
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت: 10:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب