مانند طفل در به دری گریه میکنم
مثل گدایِ پشت دری گریه میکنم
اشک مرا زمان گدایی ندیده اند
این بار چون تو می گذری گریه می کنم
حالا که بین این همه مردم زیادیم
از این به بعد یک نفری گریه می کنم
حتی اگر مرا بزنی قول می دهم
با آب و تاب بیشتری گریه می کنم
تنبیه تو حواس مرا جمع می کند
من سال ها ز خیره سری گریه می کنم
بار مرا کسی نخریده... تو می خری؟!
بار مرا بخر، نخری گریه می کنم
از چند جا شکسته پرم... ای شکسته بند!
از غصه شکسته پری گریه می کنم
این روزه ها به درد قیامت نمی خورد
دارم برای بی سپری گریه می کنم
آقا نیامد و دل ما هم چنان شکست
پس پای سفره سحری گریه می کنم
جانِ همان که زائر بابا نشد مرا
یک کربلا ببر، نبری گریه می کنم