اگر که دل شـــــکسته ای حسین را صدا بزن
وگر ملـــــول و خسته ای حسین را صدا بزن
در ایــــــــــن بهار معرفت پرستوی بهاری ام
اگــــــر چه پر شکسته ای حسین را صدا بزن
سَحر شد و سپیده زد چرا تو، همچو مرغ شب
لب از ترانه بستــــــــه ای حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی ز شرم کرده های خود
چرا غمین نشسته ای حســـــــین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کــــــــــــــربلای او
دل از همه گسسته ای حسین را صدا بزن
[محمد جواد غفورزاده](عشق)