پیرهن خونی و سر خونی، دو چشمم تار تار گیر افتادم میان مردم بی بند و بار

ترکیب بند شهادت حضرت مسلم (علیه السلام)

پیرهن خونی و سر خونی، دو چشمم تار تار
گیر افتادم میان مردمی بی بند و بار

می شوی آقا کجا با اهل بیتت رهسپار
کوفه می آیی بیا اما نه با ایل و تبار

اعتقاد مردم کوفه پر است از انحراف
نامه هاشان مملو از صد ها دروغ شاخدار

رو ندارم تا به رویت بنگرم ای ماه رو
شرمسارم شرمسارم شرمسارم شرمسار

بی برو برگرد خواهد شد سرت از تن جدا
شرمسارم من از اینکه گفتم ای آقا بیا

تا به کوفه آمدم قلبم برایت شور زد
بین ره آهنگری حرف از دو جنس جور زد

اولی: تیر سه شعبه بود و دوم : سنگ بود
بی مروت با همان سنگش مرا از دور زد

بی مرامی های این مردان پر کبر و ریا
رنگ غربت را به جانی عاشق و مهجور زد

خیلی آقا ابن مرجانه ز دستم حرص خورد
خیلی آقا ابن مرجانه کنارم زور زد...

که مرا هم با دو سکه جذب دنیایش کند...
کیست در این کوفه که یکدم فکر فردایش کند?

حال که مانده است جای تیر روی پیکرم
من فقط دلواپس لبهای خشک اصغرم

حال که جای لگد افتاده بر چشم ترم
من فقط دلواپس حال علی اکبرم

بی کسم اینجا اسیر مردمی خیره سرم
بیشتر با خود بیاور روسری ای سرورم

حال که این سنگها افتاده در دور و برم
اشک می ریزم برای پیکر اهل حرم

پیکر اهل حرم..... این سنگها ... ای وای من
معجر اهل حرم ... این چنگ ها .... ای وای من

جعفر ابوالفتحی