سائل کاهل این سفره ی پربار منم
یکی از مزد بگیران سرای حسنم
مثل نان دادن بابا به پسرهای صغیر
دوست دارم تو خودت نان بنهی در دهنم
آخر ماه صفر آمده ام عرض کنم
لطف کن پیرهنم را تو درآور ز تنم
کوری چشم حسودان نظر تنگ، دو ماه
لطف کردی به من و از غمتان سینه زنم
گریه و سینه زنی، بیرق مشکی و علم
کار عشق است چنین وقف نموده بدنم
آخرین روز عزاداری زهرا شده و...
آخرین حرف من و آخر عرض سخنم
لطف کن کرببلای همه را امضا کن
مزد نوکر بده... ای پادشه بی کفنم
پوریا باقری
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت