وقتی به پای عشق تو،یک عمرسرشود تحت ولایت تو گدا معتبر شود با یک نظر زسوی تو، صاحب نظر شود (ترسم که ا

وقتی به پای عشق تو،یک عمرسرشود

تحت ولایت تو گدا معتبر شود

با یک نظر زسوی تو، صاحب نظر شود

(ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود)

ای آفتاب روی تو رشک هزار ماه

تنها امید و دلخوشی ام هست،یک نگاه

وقتی که نیست راه خلاصم، جز آن پناه

(خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود)

این شرح عاشقی نتوان گفت دربیان

یک حرف باشد آنکه بود بر سر زبان

از "دوری نجف" به خدا آمدم به جان

(از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود)

مست سبوکشم که تویی های وهوی من

تا که خدنگ غمزه کشیدی به سوی من

خونی که ریخت پای تو، شد آبروی من

(از کیمیای مهر تو زر گشت روی من

آری به یمن لطف شما خاک زر شود)

وجه الله است روی تو کآیینه ی خداست

دست تو آن یدالله مافوق دست هاست

ممدوح ذات حق؛ علم دین ز تو به پاست

(این سرکشی که کنگره کاخ وصل راست

سرها بر آستانه او خاک در شود)

شاعر:وحید دکامین