ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�

ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�

ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�

ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�

ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�
ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ابن الحسن... کردی به خونت نیزه ها را آبیاری شاید بروید صد نیستان از بهاری من منتظر بودم که شاید باز گردی مُردم میان خیمه از چشم انتظاری م�

ابن الحسن...

کردی به خونت نیزه ها را آبیاری

شاید بروید صد نیستان از بهاری

 

من منتظر بودم که شاید باز گردی

مُردم میان خیمه از چشم انتظاری

 

من یک نفس از خیمه تا مقتل دویدم

تا دیدمت بر خاکها سر میگذاری

 

یک یا حسینی بیش تا مقتل نمانده

یک لحظه دیگر اگر طاقت بیاری

 

دستم سپر شد تا نگوید، شمر ملعون

دور و برت دیگر عمو یاور نداری

 

از درد زخم سینه یا از درد پهلو

این قدر دندان روی لبها می فشاری

 

مجید قاسمی


تعداد بازديد : 207
پنجشنبه 08 آبان 1393 ساعت: 11:29
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف