loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 91 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

یک شب گذشت و آینه‌ها، بی قرارتر

اندوهگین پرتو ماه‌اند، تا سحر

گویی طلوع دیگری آغاز می‌کند

خورشید از مُحاق سحر گشته، جلوه گر!

سرد و غمین، خزان زده، ماتم‌فزا ،چنین

داغی رسیده بر دل این لحظه‌ها، مگر؟

داغی غریب، مثل غریبانه‌هایِ شمع

داغی که می‌زند به دل شعر من، شرر

دیگر فضای خانه ندارد، صفای صبح

غیر از دعا، معالجه‌ها، گشته بی ثمر

دیگر برای حضرت جبریل، سخت نیست

تا بشنود ز رهگذر کوفه این خبر:

جان امیر در گرو اشک طفل‌هاست !

ورنه طبیب، گفته: ندارد دوا، اثر

چندین نگاه، حجم تماشای خویش را

آکنده از تبسم جانانه‌ی پدر

چندین نگاه، سهم خود از غم گرفته است

حتی، همان، که مانده پریشان، کنار در

گویی فقط، به خاطر پویایی زمان
پیچیده اند ثانیه‌ها را به یکدگر

دیگر میان انجمنِ شمع و آینه

پروانه ای نکرده پر و بال، شعله‌ور

حتی سکوت پنجره‌های بدون شمع

پوشانده ابر تیره، به آیینه‌ی سحر


*****  

دارد هنوزکوفه به یاد ، این که صبح شد

اما، دریغ از سحر بی تو ،  ای پدر !

***

سیدعلی اصغرموسوی
قم- 1383

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 66
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 17,305
  • بازدید ماه : 24,632
  • بازدید سال : 399,432
  • بازدید کلی : 22,646,393