تشنه (امام حسین ع)
آن صف شکن و سوار میدان، تشنه
سرچشمه افتخار میدان، تشنه
سیراب شدند تشنگان، با شمشیر
ماندست فقط نگار میدان، تشنه
بودند عجیب، آن هزاران سیراب
بر خون تن شکار میدان، تشنه
شیری است میان گلّه ای از روباه
آورده به در، دمار میدان، تشنه
او خسته و آن مرکب و تیغش خسته
چشمان پر از غبار میدان، تشنه
آن لاله که لحظه لحظه اش سرختر است
پرپر شود او کنار میدان، تشنه
آرام و قرار برده است از دلها
برهم زن و بی قرار میدان، تشنه
من تشنه لبِ تشنه لبم در اینجا
با اشک، در انتظار میدان، تشنه
مهدی ایران نژاد پاریزی