یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی

یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی

یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی

یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی

یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی
یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم دارم میان شهر شما کم می آورم در کوچه ها دوی

یک شهر غم گرفته و یک شهر بی حَرَم
دارم میان شهر شما کم می آورم
در کوچه ها دویده و مردی ندیده ام
یک قوم بی تفاوتِ مزدور ، بد رَقم
در لابلای قلب شما ها نمانده است
چیزی بجز هجوم گناهی ز بیش و کم
دلخوش به اینکه هر دو به جایی رسیده اید
وقتی نگاه بسته اتان می رسد به هم
از لابلای دست شما چکّــه می کند
هر بیعتی که بوده.....به این پینه ها قَسَم !
با هر نسیم خسته به هر سو روانه اید
مانند نقش حک شده بر روی یک عَلَم
هی می روید و می شود از دستتان شهید
فرقی شکسته بر لب شمشیر این ستم
***
از کوفه می برم دل خود را ولی دریغ
جا مانده داغ تازه ی این قصه بر قلم !



تعداد بازديد : 139
شنبه 10 فروردین 1392 ساعت: 10:27
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف