اشعار ورود کاروان اهل بیت به کوفه - اشعار روضه حضرت زینب (س)
می سوزم و نمانده مرا راه دیگری
آری فرشته ام که ندارم دگر پری
سنگین شده عبور نفسهای خسته ام
انگار بین سینه من رفته خنجری
من میچشم مقابل ابروی زخم تو
بی رحمی و جسارت سنگ ستمگری
ما را به نام خارجیان سنگ می زنند
حتی اگر که آیه قرآن بیاوری
قرمز طلوع کرده ای از مشرق تنور
اینجا نبوده است مگر جای بهتری؟
دلتنگ عطر زخمی پیراهن تو ام
خورشید آسمان من ای عشق مادری!