اشعار دوم محرم الحرام
_____
باز جا مانده ام از یار به دادم برسید
دل جدا مانده ز دلدار به دادم برسید
ای کریمانِ خطا پوش مرا دریابید
نشنیدم سخن یار به دادم برسید
نگشودم پرِ پرواز چو دلدارم خواست
همچونان مرغ گرفتار به دادم برسید
دست من بود که همراه شهیدان بروم
نشدم در صف انصار به دادم برسید
کاش در مدرسه عشق وفا می خواندم
من کجامکتب ایثار به دادم برسید
ساقی میکده را کاش وفا می کردم
می شدم مست علمدار به دادم برسید
کربلایی شدم و کرب و بلایی نشدم
ماندم از غافله هر بار به دادم برسید
در بسیج غم عشقت همه جا سردارم
لیک درمعرکه سربار به دادم برسید
چه شد از معرکه عشق جدایم کردند
ماندم از هجرت خونبار به دادم برسید
نکند یوسف خود را به ثمن بفروشم
وای ازدرهم و دینار به دادم برسید
به خدا روضه ارباب مرا داد نجات
جز توهم نیست خریدار به دادم برسید
سر به اندام من ای دوست کند سنگینی
میکند میلِ سرِ دار به دادم برسید
این شعر را با صدای حاج منصور ارضی از اینجا بشنوید