این روزها خیلی دلم تنگ است آقا
طبل جهان ضربش بد آهنگ ست آقا
سرتاسر جغرافیای خاک مفلوک
از جنس تلخ مکر و نیرنگ است آقا
لبخند از لبهای باران رخت بسته ست
بر دوش شب سنگینی سنگ است آقا
بین زمین و آسمان و ماه خورشید
بین برادرهایمان جنگ است آقا
یک پای ایمان از درون پوسیده انگار
پای دگر از بیخ و بن لنگ است آقا
از انتظاری تلخ و دروی شعر گفتن
یک جزء تکراریه فرهنگ است آقا
حتی همین ابیات زردی را که خواندید
با مردمان کوچه همرنگ ست آقا
این روزها خیلی دلم تنگ است آقا